• دریچه ای رو به امید
    • بيا كه صبر برايم چه خوب معنا شد در انتظار ظهورت دلم شكيبا شد تمام دفترعمرم سياه شد اما اميد ديدن رويت دوباره پيدا شد چه جمعه ها كه گذشت و نيآمدي آخر دعاي منتظرانت حديث شبها شد چكيده قطره اشكي زديدگان زان پس فضاي سبز نيايش پ...
    •  
    • اگر روزي او را ببينم .... به او مي گويم چه زيبا مولا علي عليه السلام  فرمود: " الانتظار الشدالموت" انتظار شديدتر از مرگ است. اي عدل منتظر و اي حاضر ناظر، چشم ها به تو دوخته شده و منتظران حقيقت، همچو شمعي تا ص...
    •  
    • چشم به راهان سپيده با آن " خورشيد پنهان" انس و الفت دارند و او را هر چند غايب است، " حاضرترين حاضران" مي بينند و " حضور غايبانه" او را روشنايي راه خويش مي سازند. اينگونه است كه منتظران، از وجو...
    •  
    • مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد گويند وقتي كه مسيح بيايد، صليب ها را خواهد شكست و دجال را خواهد كشت. او صليب ها را مي شكند تا بگويد كه او نه شريك خداست و نه فرزند او. در قرآن آمده است كه: « او...
    •  
    • سلام بر آل ياسين! سلام بر تو كه نديده تو را عاشق شديم. مهديا! ما شهادت مي دهيم كه عصيان ما غيبت تو را طولاني ساخت و معترفيم به اينكه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است. ما شهادت مي دهيم كه كتاب تو را نخوانده بستيم و ب...
    •  
    • سلام بر نگاه تو بلند آسماني ام كه ازحضيض خاكها به اوج مي كشاني ام من از تبار لحظه هاي تند سير زندگي تو از تبار ديگري، بهار جاوداني ام سراسر وجود من پر است از صداي تو وجود من فداي تو، بيا به ميهماني ام به ذره ذره جان من طلب...
    •  
    • اي فرزند هاشم! پدران تو همگي بخشنده و گشاده دست بودند. اي فرزند سخاوت و كرامت! تو نيز احسان و بخشش را از آنان به ارث برده اي. يا صاحب الزمان! ما هميشه نيازمند بخشش و دِهِش توهستيم. روزهاي جمعه كه روز ظهور تو خواهد بود، نيا...
    •  
    • َللّهُمَ عَجِّل في فَرَجِ موُلانا " در آرزوي ديدار چه زيان ترا كه من هم، برسم به آرزويي همــــه هست آرزويـــم كه ببينــــم از تو رويي همه جــا به هر زباني، بود از تو گفتگويي به كسي جمـــــال خود را ننـــــــــموده و ببي...
    •  
    • اي كسي كه روزه دار واقعي اين ماه هستي . اي كسي كه رحمت خدا به ما به خاطر وجود مبارك توست . اي يوسف گم گشته فاطمه (س) ، ماه رمضان ديگري آمد و تو نيامدي . در اين ماه دل خوش دارم كه برخي اعمالم ، مثل اعمال شماست. اي عزيز دل، د...
    •  
    • شانه هايم سخت سنگيني مي كند و احساس مي كنم پشتم زير خروارها بار در حال خم شدن است اي غايب از نظرمي داني چرا؟ نمي دانم چرا عطش سرخ نگاهم را ناديده گرفتي . گلايه ندارم بلكه مصمم تر در كوچه هاي انتظار به جستجوي حضور ابديت مي ...
    •  
    • هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد، گامهاي استوار و دستهاي سبزت را. اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد. تو مي آيي و در هر قدم، شاخه اي از عاطفه ...
    •  
    • بارالها! چگونه باور كنم نبودنش را وقتي كه محبت دستي نوازشگر در تار و پود وجودم ريشه مي دواند چگونه باور كنم سكوت درياي چشمهايم را وقتي كه قايق مهربانيش بي ناخدا در اوج آسمانها به پيش مي رود. آدينه كه مي شود قاصدكهاي دلم را...
    •  
    • در كوچه هاي شهر دلم ، نسيم عطر دل انگيزت پيچيده است و بهار بهار شكوفه از در و ديوار مي بارد . آسمانش از موج موج نگاهت ، آبي آبي است و خورشيد ، خورشيد نورعشق بر شهر مي پاشد. در هر كوي و برزنش درخت درخت مهر تو روييده . و جوي...
    •  
    • الهي منجي انسان كي آيد؟          شراب هستي انسان كي آيد ؟ كه تنها من نيم آدم سرايد    قرار و صبروآرامم كي آيد؟ شراب و ساقي جامم كي آيد؟    &nb...
    •  
    • تو طليعه نوري ، برگي از قرآن ، فرشته اي والاتر از فرشتگان مقرب الهي كه جايگاهش را زمين خدا نهاده اند. يوسفي ديگر، كه اگر يوسف را تنها زليخايي عاشق بود تو را دنيايي مشتاقند. تو چشمه اي از محبتي كه سيرابي از تو نشايد. قطعه اي...
    •  
    • آيد به کام غمزدگان غمگسار باز آيد   زهي خجسته زماني که يار باز آيد بدان اميد که آن شهسوار باز آيد به پيش خيل خيالش کشيدم ابلق چشم    ز سر نگويم و سر خود چه کار باز آيد اگر نه در خم چ...
    •  
    • ى مرعشى نجفى (ره) در ايام تحصيل علوم دينى و فقه اهل بيتعليهم‏السلام، در نجف اشرف، شوق زيادى جهت ديدارجمال مولايمان بقية الله الاعظم عجل‏الله‏تعالى‏فرجهداشتم با خود عهد كردم چهل شب چهارشنبه پياده به‏مسجد سهله بروم، به اين نيت ...
    •  
    • در اين زمانه برادر، كه فصل بيدردي است به گرده هاي شرف، دشنه هاي نامردي است به جاده هاي خطر، جاي پاي مردي نيست و جاده در قرق قوم عافيت گردي است جسارتي به زمين گل نمي كند هرگز به چهره هاي همه، آيه هايي از زردي است نمي وزد به ...
    •  
    • نگهدار زآلودگي ، پاك جان را رهاييت بايد، رها كن جهان را برو بازجو دولت جاودان را به سر برشو اين گنبد آبگون را برو بازجو دولت جاودان را گذشتنگه است اين سراي سپنجي زپست است همت، بلند آسمان را زهرباد، چون گرد منما بلندي كه وير...
    •  
    • عمر را پايان رسيد و يارم از در در نيامد قصه ام آخرشد واين غصه را آخر نيامد جام مرگ آمد به دستم ، جام مي هرگز نديدم سال ها برمن گذشت ولطفي از دلبر نيامد مرغ جان دراين قفس بي بال وپر افتاد وهرگز آنكه بايد اين قفس را بشكند از ...
    •  
    •   آستانت مستجار است و دَرَت دار الامان اي حريمت كعبه توحيد را ركن يمان    بيت معمور جلالت قبله هفت آسمان   پيش كرسي جلالت عرش كمتر پايه اي    خَرگهت را كهكشان ، آسمان يك ريسمان   چرخ اعظم ه...
    •  
    • به آفتاب بگو كي ظهور خواهي كرد تمام چشم مرا غرق نور خواهي كرد دوباره برگ درختان به شوق مي آيند چو بشنوند غريبه! ظهور خواهي كرد تو همچو بوي محبت زپشت پنجره ها درون ذهن شقايق خطور خواهي كرد نگاه شوق واميدم به آن دم صبحي است ك...
    •  
    • سفير دوم حضرت ولي عصرعليه السلام درغيبت صغري ، ابوجعفربن عثمان ملقب به" عسكري دوم" است كه دوران سفارت او با ايام خلافت معتمدعباسي، معتضد عباسي ، مكتفي عباسي و10 سال از خلافت مقتدرعباسي مصادف شد و درحدود 40 سال مقا...
    •  
    • چه خوش است من بميرم به ره ولاي مهدي! سروجان بها ندارد كه كنم فداي مهدي همه نقد ِ هستي خود ، بدهم به صاحب جان كه يكي دقيقه بينم رخ دلگشاي مهدي چه كنم چه چاره سازم كه دل ِ رميده ي من نكند هواي ديگر به جز از هواي مهدي نه هواي ...
    •  
    • بينم ؟ كي ببينم چهره زيباي دوست ؟ كي ببويم لعل شكر خاي دوست ؟ كي در آويزم به دام زلف يار ؟ كي نهم يك لحظه سر بر پاي دوست ؟ كي بر افشانم به روي دوست ، جان ؟ كي بگيرم زلف مشك آساي دوست ؟ اين چنين پيدا ز ما ، پنهان چراست ؟ طلعت...
    •  
    • باز از تو مي نويسم ، اي تمام هستي جهان از تو مي نويسم اي مسافر دل جهان شعله شعله آتشي به پاست در درون من تند و پرشتاب هر چه مي رود جلو زمان ... از خودم سوال مي كنم هميشه : از زمين تا شما چقدر فاصله است ، چند كهكشان ؟! تا شم...
    •  
    • نمي دانم كي خواهي آمد ، آشناي دل ! تويي كه هنوز به حقيقت نمي دانم كيستي ؟ تويي كه يك روز غروب بر حاشيه دلم قدم مي گذاري واحساس حضورت مرا قلقلك مي دهد . همه نوشته ها تو را گفته اند و همه كتاب ها تو را خوانده اند ، ولي كمتر چش...
    •  
    • يا صاحب الزمان ! داستان يوسف را گفتن وشنيدن به بهانه ي توست  . شرمنده ايم . مي دانيم گناهان ما همان چاه غيبت توست . مي دانيم كوتاهيها ، نادانيها و سستيهاي ما ، ستمهايي است كه در حق تو كرده ايم . يعقوب به پسران گفت : به...
    •  
    • نشسته ام به گذرگاه ناگهاني سرخ در انتظار خطر، زير آسماني سرخ نشسته ام كه بچينم عبور توفان را زجاده هاي اساطيري زماني سرخ بر آن سرم كه بخوانم نمازي از آتش اگر كه شعله بگويد، شبي اذاني سرخ تمام هستي من ، دفتري غزل – آتش و سهم...
    •  
    • من ماه را دوست مي دارم .... شغل من اين است كه ساعتي پس از غروب ، غروب سرخ ، غروب پرغم ، يك غروب ديگر بي تو ، بنشينم و آسمان را بنگرم ، بنشينم و ماه را نظاره كنم ..... و من ماه را دوست مي دارم ، نه به خاطر آن كه زيباست - كه ...
    •  
    • اي بشارت بهشتي، اي ظهور ناگهاني يك غزل به من نظر كن، با دو چشم آسماني در مقام گفتن از تو ناتواني ناتوانم مي كنم تو را تكلم، با زبان بي زباني ديدن تو آرزويي، از تبار غير ممكن پشت خلوت خيالم مثل بوي گل نهاني مي دوم نشانه ات ر...
    •  
    • مي آيد " يلي که سينه ظلمت دريده مي آيِد صداي سم سمند سپيده مي آيد کسي که دوش به دوش سپيده مي آيد گرفته بيرق تابان عشق را بر دوش ستاره اي که زآفاق ديده مي آيد طلوع برکه خورشيد تابناک دل است به دشت ژاله گل نودميده مي آيد...
    •  
    • در اين زمانه برادر، که فصل بيدردي است به گرده هاي شرف، دشنه هاي نامردي است به جاده هاي خطر، جاي پاي مردي نيست و جاده در قرق قوم عافيت گردي است جسارتي به زمين گل نمي کند هرگز به چهره هاي همه، آيه هايي از زردي است نمي وزد به ...
    •  
    • صل طرب " پاى كوبان ز پى نغمه تار آمده‏ام‏ دست افشان بسر كوى نگار آمده‏ام‏  بهر آن نيم نگه با دل زار آمده‏ام‏ حاصل عمر اگر نيم نگاهى باشد  جان فزايد كه در اين فصل بهار آمده‏ام‏ باده از دست لطيف تو در اين فصل ب...
    •  
    • quot; اذان غم " و دست هاي نجيب و پراز سخاوت تو دلم گرفته برايت، براي غربت تو چه غم که مانده برايم تب رفاقت تو اگر تمام جهان ، دشمن دلم باشند  به آرزوي رسيدن به تو ، طراوت تو به ميله هاي خيالت ...
    •  
    • ام نيست " بارها ديده بودمت آن چنان که آب را در آب و آسمان را در آبي و سبز را در عشق غبار ، آينه را تهمت بست و گرنه          زمان ِ ما بي امام نيست. کجايي که ديدارت محض است پاهايمان خشک...
    •  
    • نيامدي" چشمم به راه ماند و تو از در نيامدي اين جمعه هم گذشت و تو آخر نيامدي؟ باغي نمانده است که آخر نيامدي بستان در انتظار تو بر گل نشسته است يک لحظه هم به ياد صنوبر نيامدي شمشادهاي باغ ، ز داغ تو سوختند رفتي ز صحن دي...
    •  
    • بجويمت " رايحه اي ببويمت، نرگس خوب روي من بگذار تا بجويمت ، اي همه جستجوي من   راز دلم بگويمت ، اي همه گفتگوي من غم ز دلم برون کنم ، با سخنان گرم تو مهر تو را به جان خرم اي مه مهرپوي من عطر محبت تو گر ، بر ور...
    •  
    • احل سبز" ز ِهرکسي تو فراتر، خدا کنــــد که بيايي شميم زمزم و کوثر، خدا کنـــد که بيايي به باغ سرو وصنوبر، خدا کند که بيايي گريخت صبرمن ازبر، خدا کند که بيايي برفت آتشـم از ســـــر، خدا کند که بيايي  وجانشين پيمبر، ...
    •  
    • بي تو" صبح بي تو رنگ بعد از ظهر يک آدينه دارد          بي تو حتي مهرباني حالتي از کينه دارد بي تو مي گويند تعطيل است کار عشقبازي       عشق...
    •  
    • ل في فَرَجِ موُلانا " "در آرزوي ديدار "    همــــه هست آرزويـــم که ببينــــم از تو رويي    چه زيان ترا که من هم، برسم به آرزويي    به کسي جمـــــال خود را ننـــــــــموده و ببينم...
    •  
    • اسلام است؟ ممکن است در اذهان اين سئوال نقش ببندد که آيا غير از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، اشخاص ديگري نيزاز نظرها غايب گشته اند؟ با مرور تاريخ درمي يابيم که برخي از انبياء و اولياي الهي نيز به دلايل مختلف...
  •    
       
    صفحه اول صفحه قبل 1 2 3 4

برچسب‌ها: مقالات مهدوي