ورود نظامی پرچم های زرد رنگ جبهه حق به سوریه در عصر ظهور

ورود نظامی پرچم های زرد رنگ جبهه حق به سوریه در عصر ظهور

http://www.alvadossadegh.com/fa/article/mahdaviat/zohoor-2/104463.html

حدیث طلایی ورود به تحولات سال ظهور

بعد از بیان این مقدمه، که ذکر آن بسیار ضروری بود، نوبت به این مساله می رسد که طبق احادیث متعدد، اتفاقات و حوادث سوریه را شاید بتوان مهم ترین، تاثیر گذارترین و متوقع ترین رویدادهای آخرالزمانی دانست. جرقه آخرالزمان و پایان تاریخ سیاه، از منطقه شام و کشور سوریه زده می شود و آتش آن به سرعت شرق و غرب عالم را در می نوردد و خبر بزرگ آغاز عصر جدید اعلام می شود. خاورمیانه و حضور کشورهایی چون ایران، عراق، سوریه، حجاز، اردن، مصر، ترکیه و فلسطین در آن، در طول تاریخ، منشا حوادث و تحولات مهمی در دنیا بوده و مرکز بیشتر حوادث آخرالزمانی نیز خواهد بود. مهم ترین این حوادث، حوادث "قبل از خروج سفیانی" و نیز "خروج سفیانی" است که براساس نصوص و احادیث معتبر، نقطه آغازین تحولات منجر به ظهور، خروج سفیانی از شامات و تسلط او بر سوریه، خواهد بود.

حال، آیا حوادث سوریه، همان حوادث نزدیک ظهور است یا ممکن است این حادثه نیز بدون هیچ ارتباطی با علائم مورد نظر روایات، رخ دهد و ارتباطی با حوادث مهدویت، نداشته باشد؟ و اگر این اتفاقات رخ دهد و حوادث سوریه منجر به رویدادهای آخرالزمانی گردد؛ وظیفه ما چیست؟ و آیا به ظهور، نزدیک شده ایم یا ده ها و صدها سال دیگر نیز باید منتظر بمانیم؟!

در این نوشتار، سیر رویدادهای آخرالزمانی سوریه "قبل از خروج جریان سفیانی" بررسی شده و بدون هیچ تطبیق و قضاوتی، در انتظار تغییرات و تحولات مورد نظر در حدیث امام باقر که به "حدیث تمهید مباشر"، شهرت یافته، خواهیم بود و با نگاه آینده ‏پژوهی، این حوادث را بررسی خواهیم کرد.

حوادث سوریه قبل از خروج سفیانی

طبق "حدیث جابر از امام باقر" که به "حدیث تمهید مباشر"، شهرت یافته، رخ دادن مجموع "همه حوادث" در منطقه سوریه در فاصله "زمانی معین" و به "ترتیب" ذکر شده، سه شرط اساسی و کلید طلایی و بسیار مهم برای ورود به تحولات "حوادث سال ظهور" است؛ و لازم است، قبل از خروج سفیانی، سلسله حوادثی در سوریه، رخ دهد، از جمله:

... وَ یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ‏ قَرْیَةٌ مِنْ‏ قُرَى‏ الشَّامِ‏ تُسَمَّى الْجَابِیَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَیْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَةِ التُّرْکِ وَ یَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّى یَنْزِلُوا الْجَزِیرَةَ وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْکَ السَّنَةَ یَا جَابِرُ اخْتِلَافٌ کَثِیرٌ فِی کُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِیَةِ الْعرب فَأَوَّلُ أَرْضِ تخرب، أَرْضُ الشَّامِ ... .[v]

... صوتی بر دمشق همراه با فتح، دمیده می شود و زلزله ای در منطقه جابیه دمشق در سوریه، رخ خواهد داد و بخشی از مسجد اموی دمشق، تخریب خواهد شد ... آنگاه خروج کنندگانی از جانب ترکها، خروج خواهند کرد (ادعای استقلال مناطق کردنشین سوریه)؛ فتنه، اختلاف و قتل رومی ها (کشورهای غربی) را فراخواهد گرفت. برادران ترک، نیروهایی نظامی خویش را در الجزیرۀ سوریه ادامه می دهند (الجزیرۀ سوریه به مناطق متصل به مرز عراق اعم از الحسکۀ و دیر الزور و الرقة در شرق سوریه، اطلاق می شود)؛ و خروج کنندگانی از رومیان هم در رمله (میناء اشدود فلسطین اشغالی) نیروی نظامی پیاده می کنند؛ در این سال، اختلاف و فتنه سراسر سرزمین های عربی را فرا گرفته است. و اولین سرزمینی که تخریب می شود، سرزمین شام (سوریه) است ... .

البته در روایتی از امام علی، نیز مراحل و حوادث قبل از خروج سفیانی، چنین نقل شده است:

إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا أَکْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِینَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ ... فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْیَةٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِی الْیَابِسِ حَتَّى یَسْتَوِیَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِی‏.[vi]

چون دو لشکر در منطقه شام و سوریه، درگیر جنگ شوند، یکی از آیات بزرگ الهی ظاهر می‌شود و آن رجفۀ در منطقه شام وسوریه است که بیش از صد هزار نفر، هلاک می‌شوند که برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است، بعد در انتظار ورود نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از غرب سوریه (لبنان) و ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح، باشید که به سرزمین شام و سوریه وارد خواهند شد ... سپس در انتظار زلزله و خسف منطقه حرستا دمشق در سوریه باشید و بعد از آن منتظر خروج سفیانی، پسر هند جگرخوار، باشید که از وادی یابس (مرز بین اردن و سوریه در استان درعا) خروج می‌کند تا بر دمشق دست یابد و بعد از آن منتظر قیام امام عصر باشید.

بنابراین، ترتیب "حوادث قبل از خروج سفیانی"، از کتاب الغیبۀ نعمانی به نقل از امام علی و امام باقر، چنین خواهد بود:

  1. اختلاف و جنگ بین دو پرچم و دو تفکر در منطقه شام و سوریه (اختلف الرمحان بالشام)
  2. صوت با پیروزی در پایتخت منطقه شام، دمشق (یجیئکم صوت من ناحیۀ دمشق بالفتح) و رجفۀ با رحمت برای مومنین و عذاب برای کافرین در سوریه (رجفۀ تکون بالشام یهلک فیها اکثر من مائۀ الف، یجعلها الله رحمۀ للمومنین و عذابا للکافرین)
  3. ورود ادوات نظامی پیشرفته به سوریه (اصحاب البراذین الشهب المحذوفۀ)
  4. ورود پرچم های زرد رنگ از غرب سوریه به این کشور (الرایات الصفر تقبل من المغرب حتی تحل بالشام)
  5. خسف و زلزله دمشق در محور جابیه- حرستا (تخسف قریۀ من قری الشام تسمی الجابیۀ)
  6. بخشی های از مسجد اموی دمشق، فرو می ریزد (تسقط طائفۀ من مسجد دمشق الایمن)
  7. ادعای انفصال کردها از حاکمیت منطقه شام و سوریه (مارقۀ تمرق من ناحیۀ الترک)
  8. حمله ترک ها به مناطق کردنشین سوریه (سیقبل اخوان الترک حتی ینزلوا الجزیرۀ)
  9. بعد از این حوادث، منطقه شام و سوریه، واقعا تخریب می شود (اول ارض تخرب، ارض الشام)
  10. غربی ها هرچند در این بین، خود از اختلاف و اضطراب و چه بسا جنگ جهانی، رنج می برند (هرج الروم)
  11. غربی ها در دفاع از یهودیان، وارد رمله، میناء اشدود در فلسطین، می شوند (و ستقبل مارقۀ الروم حتی ینزلوا الرملۀ)

بنابراین، اگر حوادث منطقه شام و فعلی سوریه در زمان معاصر، به "ترتیب" ذکر شده در حدیث فوق و به فاصله "زمانی معین"، رخ دهد، به این معنا خواهد بود که وارد "تحولات عصر ظهور" در سوریه، شده ایم. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا.

حوادث سوریه و عراق بعد از خروج سفیانی

آنگاه حدیث امام باقر، در ادامه، حوادث بعد از خروج سفیانی را تا حمله به عراق، نیز به اجمال، ذکر می کند:

... ثُمَّ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلَاثِ رَایَاتٍ رَایَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایَةِ السُّفْیَانِیِّ فَیَلْتَقِی السُّفْیَانِیُّ بِالْأَبْقَعِ فَیَقْتَتِلُونَ وَ یَقْتُلُهُ السُّفْیَانِیُّ وَ مَنْ مَعَهُ ثُمَّ یَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا یَکُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ وَ یَمُرُّ جَیْشُهُ بِقِرْقِیسَا فَیَقْتَتِلُونَ بِهَا فَیَقْتُلُ مِنَ الْجَبَّارِینَ مِائَةَ أَلْفٍ وَ یَبْعَثُ‏ السُّفْیَانِیُّ جَیْشاً إِلَى الْکُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَیُصِیبُونَ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ قَتْلًا وَ صَلْباً وَ سَبْیاً فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَایَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ تَطْوِی الْمَنَازِلَ طَیّاً حَثِیثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ ... .[vii]

... در این زمان، سه پرچم در مقابل هم مى‏ایستند: لشکر نظامی اصهب، ابقع، سفیانى. در ابتدا سفیانى با ابقع مى‏جنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک مى‏کند. پس از آن تمام هم و غم سفیانی، حمله به عراق است. سپاهیانش را به قرقیسیا (نزدیک شهر دیرالزور سوریه) مى‏رساند و در آنجا هم به جنگیدن مى‏پردازد. در این جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمگران کشته مى‏شوند. پس از آن سفیانى، لشکر نظامی هفتاد هزار نفری را به سوى کوفه گسیل مى‏دارد ... و در این میان و در هنگام حمله سفیانی به عراق، لشکریانی از خراسان (ایران) برای دفع حمله سفیانی، به سرعت عازم عراق و کوفه خواهند شد که در میان آنها، اصحاب قائم و امام عصر نیز حضور دارند ... .

بنابراین، ترتیب "حوادث بعد از خروج سفیانی"، از کتاب الغیبۀ نعمانی به نقل از امام باقر، چنین خواهد بود:

  1. سفیانی در کنار دو پرچم مخالف در سوریه، آشکار خواهد شد (ثم یختلفون عند ذلک على ثلاث رایات رایة الأصهب و رایة الأبقع و رایة السفیانی)
  2. سفیانی، معارضین، ابقع و حاکم سوریه، اصهب را به قتل می رساند و بر تمام گروه های درگیر در سوریه، پیروز خواهد شد (فیلتقی السفیانی بالأبقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی و من تبعه ثم یقتل الأصهب)
  3. آنگاه قصد حمله به عراق، را در سر می پروراند (ثم لا یکون له همة إلا الإقبال نحو العراق)
  4. در میانه حمله به عراق، در منطقه قرقیسیا در نزدیکی شهر دیرالزور سوریه، سفیانی به جنگ با دشمنان شیعه، می‏پردازد (یمر جیشه بقرقیسیاء فیقتتلون بها فیقتل بها من الجبارین مائة ألف)
  5. سفیانی به عنوان آخرین حاکم سوریه، لشکری هفتاد هزار نفری را به کوفه، اعزام می کند که به قتل و کشتار مردم کوفه، مشغول خواهند شد (و یبعث السفیانی جیشا إلى الکوفة و عدتهم سبعون ألفا فیصیبون من أهل الکوفة قتلا و صلبا و سبیا)
  6. در این بین و هنگام قتل و کشتار مردم کوفه توسط لشکر سفیانی، ایرانیان زمینه ساز ظهور لشکر سید خراسانی، وارد عراق خواهند شد که در میان آنها، اصحاب امام عصر نیز حضور دارند (فبینا هم کذلک إذ أقبلت رایات من قبل خراسان و تطوی المنازل طیا حثیثا و معهم نفر من أصحاب القائم)

ورود نظامی پرچم های زرد رنگ به سوریه

از جمله، حوادث "قبل از خروج سفیانی" در منطقه شام، ورود "پرچم های زرد رنگ" از غرب کشور سوریه، در هنگام جنگ بین دو پرچم مقابل هم، به صحنه تحولات میدانی منطقه شام و سوریه، می باشدکه رخ داده است و یا در آینده رخ خواهد داد.

در روایتی از امام علی، در کتاب الغیبۀ نعمانی، حوادث "سوریه قبل از خروج سفیانی"، چنین نقل شده است:

إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آیَةٍ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا أَکْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِینَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ ... فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْیَةٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِی الْیَابِسِ حَتَّى یَسْتَوِیَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِی‏.[viii]

چون دو لشکر در منطقه شام و سوریه، درگیر جنگ شوند، یکی از آیات بزرگ الهی ظاهر می‌شود و آن رجفۀ شام است که بیش از صد هزار نفر، هلاک می‌شوند. این حادثه، برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است، بعد نگاه کنید به نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از غرب سوریه (لبنان) و ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح، که به سرزمین شام و سوریه وارد خواهند شد سپس انتظار خسف و زلزله منطقه حرستا دمشق باشید. و بعد از آن منتظر خروج سفیانی پسر هند جگرخوار باشید که از وادی یابس خروج می‌کند تا بر دمشق دست یابد و بعد از ان منتظر امام عصر باشید.

شرح مفردات و معانی لغوی حدیث

ابتدا بایستی معنای لغوی کلمات و واژه های "براذین"، "الشهب" و "المحذوفۀ" در حدیث فوق را واکاوی کرد تا به واقعیات و درک حقایق، نزدیک تر شویم:

  •  البراذین: جمع برذون و هو الدابة[ix] و هی آلات التنقل:

ماشین و ابزار انتقال.

  •  الشهب: اللهب و الشِّهَابُ: شُعْلَةُ نارٍ ساطِعَة[x]؛ الشعلة الساطعة من النار الموقدة و من العارض فی الجو[xi] وکتیبة شهباء أی لِمَا فیها من بَیاضِ السِّلاحِ و الحدید[xii] مدججة بالأسلحة:

شعله های آتش زبانه می کشد و شعله که از آتش، که در جو و هوا، ایجاد می شود.

  •  الحذف: نوع من أنواع الرمی ما وضع بین الأصابع و الکف و رمی بالإبهام، و المحذوفة التی ترمی بطریقة الحذف و هی أن یوضع المرمی بین الإبهام و وسط السبابة أو السبابتین معاً، و یتم رمیه بالإبهام، و هذه الطریقة أشبه شیء بها هی الدبابات و المدافع المرکبة على آلیات لأن طریقة رمایتها مطابقة لما کان العرب یطلقون علیه برمی الحذف:

نوعی از پرتاب، که بین انگشتان دست به حالت گرد، ایجاد و پرتاب می شود.

  • اذن، نزول البراذین الشهب المحذوفة، وهی کنایة عن الدبابات أو الراجمات أو المدفعیة المحمولة عبر العجلات أو کلها. فتکون تلک البراذین هی الدبابات والمدرعات والهمرات وغیرها من المعدات المستخدمة فی الحروب البریة الحدیثة، والتی تقذف الصواریخ والقذائف:

بنابراین، با توجه به معانی عربی "البراذین الشهب المحذوفۀ"، ترجمه این بخش از حدیث و به زبان فارسی، چنین است: ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح و موشک با سرعت فراوان که شعله آتش از آن، زبانه می‏کشد، همانطور که در تصاویر، مشاهده خواهد شد. [xiii]

آیا نظامیان غربی، در سال ظهور، وارد سوریه خواهند شد؟

و اما عبارت "تقبل من المغرب حتی تحل بالشام"، ظاهر این است که به مغرب الشام، یعنی غرب سوریه (لبنان)، اطلاق می‏شود. البته برخی کلمه "المغرب" را به نیروهای غربی (رومی)، تفسیر کرده اند که بسیار بعید، بنظر می رسد. زیرا:

1. غربی ها، همانطور که حدیث امام باقر، در ادامه ذکر می کند درگیر اختلاف، بحران و چه بسا جنگ جهانی سوم خواهند شد (هرج و مرج الروم) و اصولا فرصت حضور نظامی مستقیم در قلب سوریه و مکان های درگیری بین حاکم سوریه (اصهب) و ابقع (معارضین و مخالفین) را پیدا نخواهند کرد.

2. در صورت ورود مستقیم نظامیان غربی ها به کشور سوریه و آغاز جنگ با حکومت سوریه (اصهب) در عصر ظهور، قبل از خروج سفیانی، با اشغال نظامی سوریه توسط غربی ها، حاکم سوریه به قتل خواهد رسید، در حالیکه طبق احادیث، حاکم سوریه (اصهب) و نظامیان تحت امر او، تا زمان خروج سفیانی در کشور سوریه، حضور دارند و مشغول جنگ با مخالفین (ابقع) و گروهای معارض خویش هستند. و این سفیانی، خواهد بود که حاکم سوریه (اصهب) و مخالفین (ابقع) را به قتل می رساند و نه نظامیان غربی. بنابراین، حاکم سوریه تا زمان خروج سفیانی، در مسند قدرت و حکومت، باقی خواهد ماند.

3. آنچه این دیدگاه را بسیار تقویت می کند، سفیانی که بعد از این وقایع، وارد سوریه می شود، اصولا هم پیمان غرب می‏باشد (فی عنقه صلیب)؛ بنابراین، اگر "رایات الصفر تقبل من المغرب"، همان پرچم های غربی ها، باشد و اشاره به این باشد که نظامیان غربی قبل از خروج سفیانی، به سوریه وارد خواهند شد، پس غربی ها، دیگر چه نیازی به مقدمه چینی برای به صحنه آوردن نماینده و هم پیمان خویش یعنی سفیانی به صحنه نظامی سوریه را دارند؟، زیرا طبق این فرض، خود غربی ها از مدت ها قبل در سوریه، نیروی نظامی پیاده کرده اند و مستقیما، وارد جنگ سوریه شده‏اند؟؛ بنابراین، قبل از خروج سفیانی، کشور سوریه، شاهد حضور نظامیان غربی در قلب دمشق، نخواهد بود.[xiv]

4. مضاف بر اینکه، در روایات و عصر حضور معصومین، برای غربی ها، واژه "روم"، کاربرد داشته است و کلمه "غرب"، از اصطلاحات جدید عصر معاصر است. و اصولا همانگونه که ذکر گردید، در احادیث معتبر، اشاره ای به ورد نظامیان غربی به سوریه قبل از خروج سفیانی، نشده است.

بنابراین، منظور از مغرب الشام، یعنی غرب سوریه، لبنان می باشد و نه غربی ها. و ترجمه حدیث، چنین می شود:

... فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ ... .[xv]

... نگاه کنید به نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از غرب سوریه (لبنان) و ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح، که به سرزمین شام و سوریه وارد خواهند شد ... .

حدیث فوق الذکر، اشاره دارد در پی حادثه صوت و رجفۀ، آثار رحمت برای مومنین و شیعیان و عذاب برای کافرین و نواصب و دشمنان، پیش از پیش آشکار خواهد شد (یجعلها الله رحمۀ للمومنین و عذابا علی الکافرین) که این عبارت، بیانگر این است حادثه "رجفۀ و صوت" دمشق، و متعاقب آن ورود نیروهای نظامی از غرب سوریه به این کشور (الرایات الصفر تقبل من المغرب حتی تحل بالشام)، و به صحنه آمدن ادوات نظامی (البراذین الشهب)، نقش اساسی در تغییر معادلات نظامی و سیاسی در عرصه میدانی سوریه، برجای خواهد گذاشت به گونه ای احادیث از این موضوع، حکایت دارد و سوریه به دست نواصب و مخالفین شیعه، تا سال ظهور، سقوط نخواهد کرد.

حدیث به آینده و حزب الله لبنان، اشاره دارد

بنابراین، ممکن است، مصداق واضح از غرب شام، ورورد تشکیلات نظامی شیعی"حزب الله لبنان" باشد، چراکه در اثر "رجفۀ و صوت دمشق" که قبل از این مرحله (ورود پرچم های زرد رنگ به سوریه)، رخ داده است و حدیث از رجفۀ و صوت به "رحمۀ للمومنین و عذابا علی الکافرین" تعبیر کرده است، در واقع چنین خواهد بود و با ورود نظامی حزب الله از غرب شام به صحنه تحولات فتنه سوریه، معادلات میدانی فتنه شام، تغییر خواهد کرد. البته به شرطها و شروطها؛ اگر خدواند عمر تشکیلات حزب الله لبنان را تا زمان ظهور امام عصر، نگه دارد ان شاء الله که حتما چنین خواهد بود.[xvi]

برای تقریب به ذهن، شبیه اتفاقی که هنگام نبرد و جنگ های القلمون و القصیر و زبدانی، در هنگام ورود نیروهای نظامی حزب الله لبنان (از غرب سوریه) با ماشین ها و ادوات جنگی مجهز به پرتاب سلاح و موشک، برای تغییر معادلات منطقه شام و جبهه سوریه، رخ داد و یا ممکن است در آینده و در سال ظهور نیز تکرار شود:

و نکته حائز اهمیت دیگر اینکه، در حدیث "رایات الصفر"، هیچ اشاره ای به حضور فراگیر پرچم های زرد رنگ در مناطق جبهه شرقی سوریه، نشده است. از اینرو، ممکن است این ورود و حضور نظامی، بیشتر سبب حفظ امنیت خویش و در مناطق نزدیک به غرب سوریه و لبنان بوده باشد. البته هرچند به دلیل اینکه، در حدیث امام باقر، به وقوع و گشایش رحمت برای مومنین منطقه شام، اشاره شده است (رحمۀ للمومنین و عذابا رعلی الکافرین)، و در نهایت، این حضور پرچم های زرد رنگ (الرایات الصفر) از غرب سوریه (لبنان)، به تامین امنیت بیشتر شیعه در منطقه شام و تغییر معادلات میدانی منطقه شام و سوریه نیز خواهد شد.[xvii] کما اینکه، شواهدی نیز بر این مدعا، استوار است:

... یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ أَهْلُ الشَّامِ إِلَّا طَوَائِفُ مِنَ الْمُقِیمِینَ عَلَى الْحَقِّ یَعْصِمُهُمُ اللَّهُ مِنَ الْخُرُوجِ مَعَه‏...[xviii]

... مردم  منطقه شام از سفیانی اطاعت می‌کنند بجز پویندگان راه حق (شیعیان) که خداوند آنها را از شر خروج و همراهی با سفیانی، حفظ می‌کند ... .

بی شک، طبق فرموده پیامبر، مصداق عبارت "طوائف من المقیمین علی الحق" در روایت مورد اشاره، شیعیان و پیروان امیرالمومنین، علی بن ابیطالب، می باشند که منطبق بر شیعیان لبنان و حزب الله، می باشد که ان شاء الله در هنگام خروج سفیانی، از شر همراهی و بیعت با لشکریان سفیانی و جبهه کفر و شیطان، در امان خواهند ماند، همانطور که پیداست.

چرا، شیعیان منطقه شام، از شر همراهی با سفیانی آخرین حاکم سوریه در امان خواهند بود؟ این امر، دلالت بر این دارد که قبل از حضور این خبیث بر حکومت منطقه شام، شیعه با تمهیدات لازم و آمادگی های نظامی، توانسته است آینده و امنیت خویش را تضمین نماید.

چنانکه، عدم اطاعت از نماینده جبهه باطل و سفیانی، بر غالب شیعیان منطقه شام، حاکم خواهد بود، تنها منحصر به این دوره حکومت سفیانی، نیز نخواهد بود و شیعیان منطقه شام (ابدال الشام)، مفتخر و متصف به حضور در زمره اصحاب و یاران خاص امام عصر و حکومت جهانی اسلام، نیز خواهند شد:

یُبَایِعُ الْقَائِمَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَیِّفٌ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ فِیهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْرَ وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْیَارُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ ... .[xix]

با امام عصر و قائم آل محمد، 313 نفر به تعداد اصحاب بدر، بیعت می کنند که در میان آنها، نجباء مصر، ابدال شام، اخیار و عصائب عراق، حضور دارند ... .

 

فرهنگ نیوز

[i]. صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ج‏3، ص 303

[ii]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 63. مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 326.

[iii] . برای آگاهی بیشتر، ر.ک: سایت جلال الدین علی الصغیر، اسئله و ردود، سوال 196.

[iv] . نعمانی، الغیبۀ، ص 294. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 104.

[v] . نعمانی، الغیبۀ، ص 279.

[vi] . نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 253.

[vii] . نعمانی، الغیبۀ، ص 280.

[viii] . نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 253.

[ix] . ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 51.

[x] . ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 509.

[xi] . مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، ص 152.

[xii] . ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 508.

[xiii] . جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقۀ الدلالۀ، ج 2، ص 194-195.

[xiv] . جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقۀ الدلالۀ، ج 2، ص 197.

[xv] . نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 253.

[xvi] . سایت جلال الدین علی الصغیر، اسئلۀ و ردود، سوال 75.

[xvii] . برای آگاهی بیشتر، ر.ک: جلال الدین علی الصغیر، علامات الظهور بحث فی فقۀ الدلالۀ، ج 2، ص 194-198.

[xviii] . نعمانی، الغیبه، ص305.

[xix] . شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 477.

http://www.alvadossadegh.com/fa/article/mahdaviat/zohoor-2/104463.html

نشانه های ظهور - آخرالزمان

» نوع مطلب : آخرالزمان 

شناسایی سفیانی

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396729

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396732

برای این که شناسایی سفیانی به سادگی امکان پذیر باشد، در تعدادی از روایات، ویژگی های چهره و قیافه او نیز بیان شده است. این ویژگی ها بدین قرار است: ازرق (کبود چشم)، اعور (شبیه یک چشم)، وحش الوجه (دارای صورت وحشت انگیز)، اشقر (سرخ و سفید آن که سرخی بر سفیدی اش غالب باشد)، احمر (سرخ روی)، جدری (آبله رو)، ضخم الهامه (بزرگ سر)، ربعه (میانه بالا).
از جمله امام علی (ع) در توصیف او فرموده اند:
یخرج ابن آکله الاکباد من الوادی الیابس و هو رجل ربعه، وحش الوجه، ضخم الهامه بوجهه اثر جدری اذا رایته حسبته اعور...؛(200)
فرزند زن جگرخوار از سرزمین خشک قیم می کند. او مردی میانه بالا، با صورتی وحشت انگیز، درشت سر و آبله روست. اگر او را ببینی گمان می بری یک چشم است... .
از میان روایاتی که این ویژگی را بیان کرده اند،(201) تنها حدیثی معتبر است که او را سرخ روی مایل به سفید و کبود چشم معرفی می کند. 
امام صادق (ع) در این روایت معتبر فرموده اند:
انک لو رایت السفیانی لرایت اخبث الناس، اشقر، احمر، ازرق...؛(202)
تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردم را دیده ای. او سرخ روی مایل به سفیدی و کبود چشم است... .

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396732

حرکت سفیانی از نشانه های حتمی و قطعی است و در ماه رجب روی خواهد داد.

در روایت چهارمی، قیام سفیانی پس از قیام مردی از صنعا (پایتخت یمن) دانسته شده است

....سفیانی سپاهی هفتاد هزار نفری را به سوی کوفه گسیل می دارد... در این حال (که لشکر سفیانی در حال قتل و غارت کوفیان است) پرچم هایی از خراسان حرکت می کنند و به سرعت منازل را می گذرانند، در میان آن ها برخی از اصحاب قائم(عج) نیز حضور دارند.

-------------

 مجموع روایات در این که محل خروج سفیانی سرزمین شام است، اتفاق نظر دارند.

---------------

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396735

اولین سرزمینی که خراب می شود، شام است. در این هنگام سه پرچم با یکدیگر به نزاع برمی خیزند: پرچم اصهب و ابقع و سفیانی. سفیانی با ابقع مواجه می شود، با یکدیگر می جنگند. سفیانی او و یارانش را می کشد، و پس از آن اصهب را می کشد... .

---------------

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396738

روایتی، مخالفان سفیانی را حسنی، اموی و قیسی نام برده است.(247)
در روایات دیگری، منصور یمانی،(248) و در سه روایت، ابقع،(249) و در روایتی، اصهب از مخالفان سفیانی بر شمرده شده اند که همگی در جنگ با سفیانی شکست خواهند خورد.

-----------------------

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396738

سفیانی پس از تصرف کردن مناطق پنج گانه، به مدت حمل زن (نه ماه) حکم خواهد راند.... .

نبرد قرقیسیا

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد. از این رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می شود. در میانه راه، در منطقه ای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات)(255) جنگ هولناک درمی گیرد و بسیاری کشته می شوند.

نبرد قرقیسیا

www.ghadeer.org/Book/2625/396738

---------------------

نبرد قرقیسیا

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد. از این رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می شود. در میانه راه، در منطقه ای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات)(255) جنگ هولناک درمی گیرد و بسیاری کشته می شوند.
در تعدادی از احادیث، پیشوایان دینی از جنگ قرقیسیا خبر داده اند. امام صادق (ع) در حدیثی فرموده اند:
ان الله مائده [مادبه] بقرقیسیا یطلع مطلع من السما فی فینادی: یا طیر السما و یا سبع الارض، هلموا الی الشبع لحوم الجبارین!؛(256)
برای خداوند در قرقیسیا سفره ای [غذایی] است. از آسمان ندا دهنده ای آشکار می شود و آواز می دهد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید برای سیر شدن از گوشت ستمگران!
روایتی، دو گروه درگیر این جنگ را فزندان عباس و مروانی خوانده است،(257) اما چهار حدیث دیگر سفیانی رام یکی از طرف های درگیری می دانند،(258) ازجمله حضرت علی (ع) فرموده اند:
یظهر السفیانی علی الشام ثم یکون بینهم وقعه بقرقیسیا حتی تشبع طیر السما و سباع الارض من جیفهم....؛(259)
سفیانی بر شام غلبه می کند. سپس میان آن ها در منطقه قرقیسیا جنگی درخواهد گرفت. در آن جنگ، آن قدر کشته می شوند که پرندگان آسمان و درندگان زمین از مردارشان سیر می شوند... .
از میان روایات یاد شده، تنها این حدیث امام باقر(ع) از سند معتبری برخوردار است:
....و یمر جیشه بقرقیسیا فیقتتلون بها فیقتل من الجبارین ماه الف....؛(260)
....سپاه سفیانی به قریسیا می رسد. در ان جا نبردی درمی گیرد و از ستم گران صدهزار نفر کشته می شوند... .
از میان این روایات، به حدیثی که طرف های درگیر جنگ قرقیسیا را فرزندان عباس و مروان برمی شمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالف با دیگر روایات، نمی توان اعتماد کرد. اما بر اساس روایت معتبر پیش گفته و سایر روایاتی که موید این حدیث اند، به چند مطلب می توان نظر داد:
1. نبرد قرقیسیا واقع خواهد؛
2. یکی از متخاصمین، سفیانی است؛
3. دو طرف درگیری، اهل باطل اند؛
4. این نبرد، تلفات انسانی فراوانی بر جای خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفیانی، علی رغم تلفات سنگین، پیروز این نبرد است.
روایات به انگیزه این نبرد اشاره نکرده اند، اما این احتمال وجود دارد که نبرد یاد شده به دلیل مقاومت حاکمان آن سرزمین در برابر زیاده خواهی های سفیانی باشد؛ چرا که سفیانی برای رسیدن به کوفه، تمام مسیر شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روایات، درباره طرف دیگری که در نبرد قرقیسیا می رزمد، چیزی نیامده است. هم چنان که گذشت، از روایات یاد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را می توان فهمید. در روایت معتبر دیگری امام باقر(ع) فرموده اند:
....کفی بالسفیانی نقمه لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم. مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرین بعد خروجه لم یکن علیکم باس حتی یقتل خلفا کثیرا دونکم....؛(261)
....سفیانی برای عذاب دشمنان شما بس است، و او برای شما یکی از علامات است. وقتی این مرد فاسق قیام کرد، باکی بر شما نیست که یک ماه یا دو ماه درنگ کنید تا این که او تعداد زیادی از غیر شما را بکشد.... .
این روایات، هر چند به نبرد قرقیسیا تصریح نکرده است، به قرینه سایر روایات، به احتمال فراوان درباره جنگ یاد شده خواهد بود، و بر این اساس، از این روایت فهمیده می شود که: طرف دیگر این نبرد نیز از دشمنان شیعه است.
البته در روایتی که شیخ کلینی آن را در کافی نقل کرده و طبق برخی مبانی روایتی معتبر به شمار می رود، از نبرد هولنک قرقیسیا سخن گفته شده است. این حدیث از نظر محل درگیری (قرقیسیا)، تلفات سنگین، و نیز این تعبیر که منادی ندا می دهد «برای خوردن گوشت ستم گران بشتابید» با احادیث پیش گفته اشتراک دارد؛ از این رو می توان آن را نیز از خانواده حدیثی روایات پیش گفته دانست، اما این روایت یک طرف این نبرد هولناک را قبیله قیس معرفی کرده است.
متن روایت بدین قرار است:
مسیر می گوید: امام باقر(ع) از من پرسید: ای مسیر، میان شما و قرقیسا چقدر فاصله است؟ عرض کردم: آن جا نزدیک ساحل فرات است. فرمود:
اما انه سیکون بها وقعه لم یکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالی السماوات و الارض و لا یکون مثلها ما دامت السماوات و الارض مادبه للطیر تشبع منها سباع الارض و طیور السما یهلک فیها قیس و لا یدعی لها داعیه.
قال: و روی غیر واحد و زاد فیه: «و ینادی مناد هلموا الی لحوم الجبارین»؛(262)
آگاه باش که به زودی در آن جا جنگی رخ خواهد داد که از زمان پیدایش آسمان ها و زمین، مانندش رخ نداده است و تا آسمان ها و زمین برپاست، مانندش رخ نخواهد داد. در آن جا سفره ای برای پرندگان خواهد بود؛ درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر خواهند شد. در آن، قیس به هلاکت می رسد و کسی برای یاری آن ها فرا خوانده نمی شود.
[محمد بن یحیی] می گوید: این حدیث را بیش از یک نفر روایت کرده اند و [کلینی] ادامه می دهد: او به روایت، این جمله را نیز اضافه کرد که: منادی ندا می دهد: برای خوردن گوشت ستم گران بشتابید.»
اگر این روایت را به قراین پیش گفته، با روایات پیشین هم خانواده بدانیم، در می یابیم طرف دیگر نبرد قرقیسیا منتسب به قبیله بنی قیس است. البته این نکته که در آخرالزمان شخصیتی از قبیله بنی قیس به قدرت برسد، گرچه به ظاهر بعید است، اما نمی توان به صرف استبعاد، آن را نفی کرد. البته ملاصالح مازندرانی احتمال می دهد این روایت به جنگ میان ابوملسم و مروان حمار، یا جنگ میان هلاکو و مستعصم عباسی اشاره داشته باشد.(263) اما این احتمال با مضمون روایت هم خوانی ندارد؛ زیرا جنگی که میان ابو مسلم و مروان حمار، یا هلاکو و مستعصم رخ داد، جنگی نبوده است که از ابتدای خلقت آسمان و زمین، بی نظیر به شمار رود.

حمله به عراق

درباره این که سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به چه اقدامی دست خواهد زد، دو دسته روایت وجود دارد. بر اساس ظاهر برخی از روایات، سفیانی به صورت هم زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد.(264) 

خروج یمانی

 http://www.ghadeer.org/Book/2625/396705

نام یمانی

در مورد نام واقعی یمانی حدیثی از پیشوایان معصوم(ع) به دست ما نرسیده است. عدم تصریح به نام این شخصیت بزرگ بتواند در زمان مقرر، رسالت مقدس خود را به انجام رساند. اما در کلمات غیر معصومان و در منابع اهل سنت اشاره هایی به نام این شخصیت شده است، از جمله:
علامه مجلسی از کتاب مشارق الانوار برسی از کعب بن حارث از سطیح کاهن چنینروایت می کند:
….ثم یخرج من صنعا الیمن البیض کالقطن اسمه حسین او حسن فیذهب بخروجه غمر الفتن فهناک یظهر مبارکا زکیا و هادیا مهدیا؛(۷۳)
….سپس از صنعای یمن مردی سفید، بسان پنبه به نام حسین یا حسن قیام می کند و با قیام او سختی فتنه ها پایان می یابد. در این هنگام شخصیت مبارک و پاک و هدایت کننده و هدایت شده ظهور می کند.
ابن حجر در شرح حدیث: نلاتقوم الساعه حتی یخرج رجل من قحطان»(۷۴) از پیامبر (ص) می نویسد:
نام این شخصیت را پیدا نکردم، لیکن قرطبی احتمال داده است که نام وی جهجاه باشد، زیرا مسلم پس از نقل روایت فوق با سند دیگری از ابوهریره از پیامبر چنین نقل کرده است:
«لا تذهب الایام و اللیالی حتی یملک رجل یقال له جهجاه؛ روزها و شب ها به پایان نمی رسند تا مردی که به او جهجاه گویند به حکومت رسد.»(۷۵)
ابن حجر در جای دیگر در مورد نام قحطانی (یمانی) می نویسد:
در کتاب التیجان ابن هشام مطالبی یافتم که نشان می دهد نام و سیره قحطانی و زمان قیام او مشخص بوده است. ابن هشام می نویسد: عمران بن عامر، کاهن و پادشاهی بزرگ بود که عمری طولنی داشت. وی هنگام مرگ به برادرش عمر بن عامر، معروف به مزیقیا گفت: خداوند دو غضب و دو رحمت برای اهل یمن دارد: غضب اول: ویران شدن سد مآرب ودر نتیجه خراب شدن شهر ها بود، غضب دوم: تصرف یمن توسط حبشه. اما رحمت اول: مبعوث شدن پیامبری از تهامه با نام محمد است که به رحمت مبعوث می شود و بر مشرکان پیروز می گردد، رحمت دوم: زمانی است که خانه خدا ویران شود. در آن حال خداوند مردی را که به او شعیب بن صالح گفته می شود بر می انگیزد و ویران کنندگان را از آن جا بیرون کرده و نابود می نماید، تا این که در دنیا جز در سرزمین یمن ایمان یافت نشود.(۷۶)
مسعودی نیز پس از این که سر بر تافتن عبدالرحمان بن محمد بن اشعث را از فرمان عبدالملک مروان نقل می کند، می گوید:
او خود را ناصر المومنین نام نهاد و مدعی شد که همان قحطانی است که اهل یمن در انتظارش هستند. اوست که زمام داری را به اهل یمن باز می گرداند. وقتی به او گفته شد که نام قحطانی بر سه حرف است، در پاسخ گفت: نام من عبد است و «الرحمان» جزو اسم من نیست.(۷۷)
آن چه گذشت، تنها برای آشنایی با دیدگاه دانش مندان و محدثان در مورد نام یمانی بود، اما از نظر ضوابط علمی نمی توان به مطالب یاد شده اعتماد کرد، زیرا از معصوم صادر نشده و از اسناد متقنی برخوردار نیستند، بنابراین، در مورد نام یمانی نمی توان اظهار نظر قاطعانه ای کرد.
حال سوال اساسی این است که اگر در روایات نام این شخصیت نیامده، با چه واژه هایی به او اشاره شده و درباره او سخن گفته شده است؟ در پاسخ باید گفت، واژه هایی که برای اشاره به این شخصیت به کار رفته اند، عبارت اند از:
۱٫ یمانی: در اکثریت قریب به اتفاق روایات ائمه(ع) این واژه به کار رفته است، مثلا وقتی از امام باقر(ع) سوال شد که قائم شما چه زمانی ظهور خواهد کرد، فرمودند:
اذا تشبه الرجال بالنسا … و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء….؛(۷۸)
هنگامی که مردان شبیه زنان شوند… و سفیانی از شام و یمانی از یمن قیام کند و فرورفتن در سرزمین بیداء رخ دهد… .
۲٫ منصور الیمانی و منصور: از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی، خرج الترک و الروم فظهر علیهم السفیانی؛(۷۹)
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم قیام می کنند و سفیانی بر آن ها پیروز می شود.
در حدیث دیگری فرموده اند:
….ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده؛(۸۰)
….سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش از سوی صنعا به سوی آن ها رهسپار می شود.
در روایتی از خروج مردی از یمن که یاری دهنده جانشین پیامبر است، با عنوان منصور یاد می شود. پیامبر اکرم(ص) در این روایت در وصف اهل یمن فرموده اند:
قوم رقیقه قلوبهم راسخ ایمانهم و منهم المنصور یخرج فی سبعین الفا ینصر خلفی و خلف وصیی؛(۸۱)
مردم سرزمین یمن قلب هایی رقیق و ایمان هایی استوار دارند. منصور که با هفتاد هزار نفر قیام می کند و جانشین من و جانشین وصی مرا یاری می دهد، از آن هاست.
عبدالله بن عمر بن عاص نیز خطاب به اهل یمن چنین گفته است:
ای اهل یمن! شما گمان می کنید منصور از شماست؟ سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، چنین نیست، بلکه پدر او قریشی است…. .(۸۲)
به نظر می رسد منظور عبدالله از منصور همان مرد یمنی معروف (قحطانی) باشد که ابوهریره درباره اش از پیامبر (ص) چنین روایت کرده است:
لاتقوم الساعه حتی یخرج رجل من قحطان؛(۸۳)
همچنان که خواهد آمد، قحطانی تعبیر دیگری از یمانی است. واژه منصور نیز به همین شخصیت اشاره دارد.
البته نمی توان ادعا کرد که واژه منصور در تمامی روایات به یمانی اشاره دارد، اما این مطلب حداقل در بخشی از روایات پذیرفتنی است و آن چه در این میان معیار قضاوت است، قراین داخلی و خارجی روایت است.
۳٫ الخلیفه الیمانی: از ارطاه چنین نقل شده است:
علی یدی ذلک الخلیفه الیمانی الذی تفتح القسطنطنیه و رومیه علی یده یخرج الدجال و فی زمانه ینزل عیسی بن مریم(ع)؛(۸۴)
در زمان آن پیشوای یمانی که استانبول و روم به دست او فتح می شود، دجال ظهور می کندو عیسی بن مریم(ع) از آسمان نزول می نماید.
واژه یاد شده در کلمات پیشوایان دینی به کار نرفته است.
۴٫ قحطانی: به جز واژه «یمانی» و «منصور الیمانی» و «الخلیفه الیمانی» که به مردی از اهل یمن تصریح دارند، به احتمال قوی واژه «قحطانی» که در روایات متعددی خصوصا در منابع اهل سنت آمده نیز به هیمن شخصیت اشاره دارد، زیرا قحطانی تعبیر دیگری از یمانی است.
ابن منظور می نویسد: «قحطان پدر اهل یمن است و منسوب به آن طبق قیاس قحطانی است.»(۸۵)
طریحی نیز می نویسد: «یعرب بن قحطان اولین کسی اتس که به عربی سخن گفته و او پدر تمام یمنی هاست.»(۸۶)
ابن حجر نیز در این باره می نویسد: «نسب تیره های مختلف یمن از حمیر، کنده، همدان و دیگران به قحطانی منتهی می شود.»(۸۷)
علاوه بر آن چه گذشت، از روایات متعددی نیز مطلب یاد شده اثبات می شود. برای نمونه، در روایتی قحطان و یمن در کنار هم ذکر شده و شخصیت مورد نظر به هر دو نسبت داده شده است: ابن حماد به سند خود از کعب چنین روایت می کند:
یکون بعد المهدی خلیفه من اهل یمن من قحطان اخوالمهدی فی دینه یعمل و هو الذی یفتح مدینه الروم؛(۸۸)
بعد از مهدی حکم رانی از اهل یمن از قحطان خواهد بود که در دین داری شبیه مهدی خواهد بود. مانند او رفتار خواهد کرد. او همان کسی است که روم را فتح خواهد کرد.
مناوی از بسطامی چنین نقل می کند: «قبل از نزول عیسی(ع) مردی که به او اصهب گفته می شود در منطقه جزیره خروج می کند و مردی از شام به نام جرهم بر او می شورد. پس از آن مردی از یمن به نام قحطانی خروج می کند. نام او معاویه بن عنبسه است… اولین کسی که با او مقابله می کند، قحطانی است ولی او شکست می خورد.»(۸۹)
باز از کعب چنین روایت شده است:
«اولین کسی که خروج می کند و مناطق مختلف را به تصرف در می آورد، اصهب است. او از منطقه جزیر قیام خود را آغاز می کند. پس از او جرهمی از شام و قحطانی از یمن خروج می کنند. در حالی که این سه نفر با ستم درصدد تسلط بر مواضع خود هستند، سفیانی از دمشق قیام می کند.»(۹۰)
روایت یاد شده از معصوم صادر نشده اند و در جزئیات مسئله با آن چه بعد اثبات خواهد شد تفاوت دارند، لیکن این مسئله را ثابت می کنند که بر اساس برداشت محدثان و راویان، قحطانی همان یمانی است، چون خصوصیات یمانی هم چون قیام از یمن، هم زمانی با سفیانی، جنگ و درگیری با سفیانی و برخورداری از شخصیتی مثبت که در روایات اهل بیت(ع) از خصوصیات یمانی شمرده شده، در این روایات به قحطانی نسبت داده شده است. بنابراین، به نظر می رسد در ترسیم ابعاد مختلف جنبش یمانی می توان از روایات قحطانی نیز بهره جست. این برداشت را برخی از نویسندگان معاصر نیز تاید کرده اند.(۹۱)
علی رغم دیدگاه برخی از نویسندگان معاصر و نیز قراینی که بر اتحاد قحطانی و یمانی دلالت می کردند، در میان مجموعه سخنان پیشوایان دینی یک حدیث نیز وجود دارد که بر تفاوت شخصیت یمانی و قحطانی دلالت می کند. روایت یاد شده بدین قرار است:
امام صادق(ع) فرمودند:
اول من یخرج منهم رجل یقال له اصحب بن قیس….ثم یخرج الجرهمی من الشام و یخرج القحطانی من بلاد الیمن و لکل واحد من هولاء شوکه عظیمه فی ولایتهم و غلب علی اهلها الظلم و الفتنه منهم فبیناهم کذلک یخرج علیهم….. السفیانی من الوادی الیابس…. و قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و شهر واحد و سنه واحده. فاول من یقاتل السفیانی القحطانی فینهزم و یرجع الی الیمن و یقتله الیمانی…. فینهض الیمانی لدفع شره فینهزم السفیانی بعد محاربات عدیده و مقاتلات شدیده فیتبعه الیمانی فتکثر الحروب و هزیمه السفیانی فیجده الیماهنی فی نهر اللو مع ابنه فی الاساری فیقطعهما اربا اربا ثم یعیش فی سلطنته فارغا من الاعداء ثلاثین سنه ثم یفوض الملک بابنه السعید و یاوی مکه و ینتظر ظهور قائمنا(عج) حتی یتوفی فیبقی ابنه بعد وفاه ابیه فی ملکه و سلطانه قریبا من اربعین سنه وهما یرجعان الی الدنیا بدعا قائمنا علیه السلام. قال زراه: فسئلته عن مده ملک السفیانی قال(ع): تمد عشرین سنه؛(۹۲)
اولین فردی که خروج می کند، مردی است که به او اصهب بن قیس گفته می شود….سپس جرهمی از شام و قحطانی از مناطق یمن به پا می خیزند. هر یک از این سه در سرزمین های خود دارای شوکت و عظمت اند و به مردم سرزمین خشک خروج می کند… . پس از آن سفیانی از سرزمین خشک خروج می کند… . خروج او با خروج یمانی از یمن با پرچم های سفید در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود. اول کسی که با سفیانی جنگ می کند، قحطانی خواهد بود، اما قحطانی شکست می خورد و به یمن می گریزد و به دست یمانی کشته می شود… پس یمانی برای دفع شر سفیانی قیام می کند و سفیانی پس از جنگ های فراوان و درگیری های شدید می گریزد. در نهایت که جنگ ها و گریختن سفیانی بسیار می شود، یمانی، او و پسرش را نزد رود «لو» در میان اسیران می یابد و آن ها را قطعه قطعه می کند. سپس یمانی فارغ از دشمنان، سی سال حکومت می کند و پس از آن، حکومت را به فرزندش سعید واگذار می نماید و در مکه سکنا می گزیند و منتظر ظهور قائم ما خواهد بود تا این که در آن جا رحلت می کند. حکومت فرزند او نیز نزدیک به چهل سال طول می کشد و آن دو به دعای قائممان(عج) به دنیا بازمی گردند. زراه می گوید: از آن حضرت در مورد مدت حکومت سفیانی پرسیدم؛ فرمودند: حکومت او بیست سال طول می کشد.
روایت شده تنها در کتاب مختصر اثبات الرجعه فضل بن شاذان وجود دارد. علاوه بر تردیدی که در انتساب کتاب مختصر اثبات الرجعه موجود به فضل بن شاذان وجود دارد، این روایت از نظر محتوایی، به دلیل تعارض با مجموعه های مختلفی از روایات، مناقشه پذیر است؛ از جمله:
۱٫ بر اساس روایت یاد شده، سفیانی حداقل هفتاد سال پیش از ظهور، به دست یمانی کشته می شود، در حالی که بر اساس روایات متعدد در زمان ظهور زنده است و یکی از دشمنان سرسخت امام مهدی (عج) است.(۹۳)
۲٫ بر اساس روایت یاد شده حکومت سفیانی بیست سال طول می کشد، در حالی که طبق روایات معتعددی که در میان آن ها حدیث معتبر نیز وجود دارد، مدت حکومت او هشت یا نه ماه بیشتر به طول نمی انجامد.(۹۴)
۳٫ بر اساس این روایت، قیام سفیانی حداقل نود سال پیش از ظهور خواهد بود، در حالی که بر اساس روایت متعدد، قیام سفیانی از نشانه های متصل به ظهور خواهد بود.(۹۵)
به دلیل نکات یاد شده، روایت مورد نظر اطمینان پذیر نخواهد بود و به مضمون آن نمی توان اعتماد کرد. از این رو شواهدی که بر اتحاد یمانی و قحطانی دلالت می کردند، هم چنان پابرجا خواهند بود.
با توجه به آن چه گذشت، ما از این پس در ترسیم تصویر شخصیت یمانی و جنبش او، از روایاتی بهره خواهیم برد که در آن ها واژه های «یمانی»، «المنصور الیمانی»، «الخلیفه الیمانی»، «قحطانی» و یا «منصور» به کار رفته باشد.

زمان قیام یمانی

تعیین زمان دقیق قیام یمانی نیز مانند زمان ظهور و سایر نشانه های آن برای ما میسور نیست، لیکن روایات متعددی به پیوستگی جنبش یمانی و قیام سفیانی دلالت دارند، از جمله:
امام صادق(ع) فرموده اند:
الیمانی و السفیانی کفرسی رهان؛(۹۶)
یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه اند.
این مطلب آن قدر مسلم بوده که امام صادق(ع) برای نفی قیام سفیانی در زمان خود بر عدم قیام یمانی استدلال فرموده اند. هنگامی که در محضر آن امام از خروج سفیانی سخن به میان آمد، فرمودند:
انی یخرج ذلک و لما یخرج کاسر عینیه بصنعاء؛(۹۷)
کی و چگونه سفیانی قیام می کند، در حالی که کسی که چشم او را از کاسه در می آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.
ابن حماد نیز از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی خرج الترک و الروم فظهر علیهم السفیانی؛(۹۸)
چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم خروج می کنند و سفیانی بر آن ها نیز غلبه می یابد.
در روایت دیگری فرموده اند:
ثم یسیر الیهم منصور الیمانی من صنعا بجنوده…فیلتقی هو والاخوص…. فیکون بینهما قتال شدید ثم یظهر الاخوص السفیانی علیه؛(۹۹)
سپس منصور یمانی همراه با سپاهیانش از صنعا به سمت آن ها رهسپار می شود…. او با اخوص رو به رو می شود… میان آن دو جنگی سخت در می گیرد و سفیانی اخوص بر او غلبه می یابد.
از مجموع این روایات و روایاتی که خواهد آمد، به تلاقی جنبش یمانی سفیانی حداقل در بخشی از زمان می توان مطمئن شد و از آن جا که بر اساس روایات متعدد و معتبر خروج سفیانی از علایم سال ظهور است، قیام یمانی نیز از نشانه های نزدیک به ظهور خواهد بود. از جمله روایات معتبری که بر پیوستگی قیام سفیانی با ظهور ـ و در نتیجه پیوستگی قیام یمانی با ظهور ـ دلالت دارند، این روایت از امام باقر(ع) است:
…فینزل امیر جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء «یا بیداء ابیدی القوم» فیخسف بهم…. و القائم یومئذ بمکه قد اسند ظهره الی البیت الحرام مستجیرا به فینادی یا ایها الناس…؛(۱۰۰)
امیر سپاه سفیانی در منطقه بیداء فرود می آید، پس ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد: «ای بیداء این گروه را در خود فرو ببر»، پس از آن ها در زمین فرو می روند…. قائم(عج) در آن روز در مکه حضور دارد و در حالی که به خانه کعبه پناهنده شده و به آن تکیه کرده ندا می دهد: ای مردم…. .
نکته یاد شده (پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی(عج)) را می توان از این روایت پیامبر اکرم(ص) نیز به دست آورد:
ما القحطانی بدون المهدی؛(۱۰۱)
قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.
در مجموعه روایات نشانه های ظهور، سه روایت وجود دارد که علاوه بر دلالت بر تلاقی قیام یمانی با خروج سفیانی، آغاز این دو جنبش و نبش خراسانی را دقیقا در یک سال و یک ماه و یک روز بیان کرده است. امام باقر(ع) در این خصوص فرموده اند:
….خروج السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد؛(۱۰۲)
خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.
از امام صادق(ع) نیز چنین روایت شده است:
و قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و شهر وحد و سنه واحده؛(۱۰۳)
خروج سفیانی و خروج یمانی با پرچم های سفید از یمن در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود.
آن حضرت در روایت دیگری فرموده اند:
خروج الثلاثه الخراسانی و السفیانی و الیمانی فی سنه واحده فی شهر واحد فی یوم واحد؛(۱۰۴)
خروج سه نفری خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.
به وثاقت تمامی راویان این سه حدیث، در کتاب های رجالی تصریح شده است، تنها در حدیث اول حسن بن علی بن ابی حمزه وجود دارد که عموما او را به دلیل این که از سران واقفه بوده، تضعیف می کنند. حدیث دوم از کتاب مختصر اثبات الرجعه منسوب به فضل بن شاذان است. روایت سوم را شیخ طوسی درکتاب الغیبه بدون واسطه از فضل بن شاذان روایت می کند. به احتمال قوی منبعی که در اختیار شیخ طوسی بوده و این روایت را از آن نقل کرده کتاب اثبات الرجعه فضل بن شاذان است. همچنان که این روایت با همین سند در مختصر اثبات الرجعه نیز وجود دارد.(۱۰۵) از سوی دیگر، شیخ طوسی در فهرست خود پس از اشاره به حدود سی کتاب از مصنفات فضل بن شاذان ـ که یکی از آن ها اثبات الرجعه است ـ و تذکر این نکته که وی کتاب های دیگری نیز دارد که اسم آن ها معلوم نیست، برای خود دو طریق به روایات و کتاب های فضل بن شاذان نقل می کند که یکی از آن ها طریق صحیحی است. شیخ طوسی پس از ذکر مصنفات فضل بن شاذان می نویسد: «ابوعبدالله مفید [شیخ مفید] از محمد بن علی بن حسین بن بابویه [شیخ صدوق] از محمد بن حسن(۱۰۶) از احمد بن ادریس(۱۰۷) از علی بن محمد بن قتیبه(۱۰۸) از فضل بن شاذان،(۱۰۹) از روایات و کتاب های فضل بن شاذان به من خبر داد.»(۱۱۰)
افراد یاد شده که در طریق شیخ طوسی به کتاب های فضل بن شاذان قرار دارند، همگی ثقه و مورد اطمینان هستند. بر این اساس، روایت سوم از نظر سندی معتبر و اعتماد پذیر خواهد بود.
به هر تقدیر، از مجموعه روایات یاد شده تلاقی قیام یمانی و سفیانی و هم چنین هم زمانی دقیق آغاز حرکت یمانی و سفیانی و خراسانی نیز اثبات می پذیرد. در این صورت قیام یمانی در ماه رجب آغاز خواهد شد، زیرا امام صادق (ع) در حدیث معتبری فرموده اند:
ان امر السفیانی من الامر المحتوم و خروجه فی رجب؛(۱۱۱)
حرکت سفیانی از نشانه های حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد.
البته محمد بن مسلم بدون این کلام خود را به معصوم (ع) نسبت دهد، چنین گفته است:
یخرج قبل السفیانی مصری و یمانی؛(۱۱۲)
پیش از سفیانی مصری و یمانی خروج می کنند.
در این روایات قیام یمانی پیش از قیام سفیانی دانسته شده است و این مطلب با آن چه پیش تر آمد، در تعارض است.
صرف نظر از این که این کلام از معصوم صادر نشده و قابلیت تعارض با روایات پیشین را ندارد، برای حل تعارض ظاهری این روایت با روایاتی که قیام سفیانی و یمانی را هم زمان می دانستند، راه حل های مختلفی می توان ارائه داد، از جمله:
۱٫ یمانی مذکور در روایت محمد بن مسلم غیر از یمانی معروف است، زیرا در تمام روایات از شخصیت مورد نظر با عنوان «الیمانی» یا شده، اما در این روایت از یمانی، به صورت نکره، یاد شده است. بنابراین، چه بسا پیش از قیام سفیانی یک شخصیت یمنی خروج کند، اما جنبش یمانی معروف همزمان با جنبش سفیانی باشد.
۲٫ قیام یمانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز، کنایه از شدت پیوستگی این دو رخداد است و این امر منافاتی با وجود فاصله اندک میان آن دو ندارد. قرینه ای که نکته فوق را تایید می کند، جمله ای است که در ذیل حدیث امام باقر (ع) آمده است. آن حضرت پس از بیان این قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، فرموده اند:
فبیناهم کذلک اذ اقبلت رایات من قبل خراسان؛(۱۱۳)
در حالی که سپاه سفیانی مشغول تاراج کوفه است، به ناگاه پرچم هایی از سوی خراسان روی می آورند.
آن حضرت در ادامه از فرورفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیدا و ظهور امام مهدی (عج) در مکه مکرمه در همان روز گزارش داده اند. بنابراین، به تصریح این روایت، قیام پرچمی از خراسان که به احتمال زیاد همان خراسانی است از حوادث متصل به ظهور است و با اثبات پیوستگی قیام یمانی با جنبش خراسانی می توان پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی (عج) را نتیجه گرفت.
در پایان تذکر این نکته مناسب است که روایات اهل سنت در مورد زمان قیام قحطانی (یمانی) به شدت با یکدیگر اختلاف دارند.
دسته ای از این روایات قیام قحطانی را پس از حیات امام مهدی(عج) دانسته اند، مثلا از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت کرده اند:
القحطانی بعد المهدی والذی بعثنی بالحق ما هو دونه؛(۱۱۴)
قحطانی پس از مهدی (عج) است……
دسته ای دیگر قیام قحطانی را پیش از ظهور امام مهدی (عج) دانسته اند.
از ارطاه در این باره چنین نقل شده است:
بلغنی ان المهدی یعیش اربعین عاما….ثم یخرج رجل من قحطان….ثم یموت….ثم یخرج رجل من اهل بیت النبی (ص) مهدی حس السیره یفتح مدینه قیصر و هو اخر امیر من امه محمد (ص) ثم یخرج فی زمانه الدجال و ینزل فی زمانه عیسی بن مریم؛(۱۱۵)
برای من چنین روایت شده که مهدی چهل سال زندگی می کند… سپس مردی از قحطان قیام می کند…. سپس می میرد…. سپس مردی از خاندان پیامبر (ص) قیام می کند. او مهدی و نیکو سیرت است و شهر قیصر را می گشاید. او آخرین امیر از امت محمد (ص) است. در زمان او دجال خروج می کند و عیسی (ع) از آسمان فرود می آید.
در این روایت پیش از ذکر خروج قحطانی به قیام مهدی اشاره شده است، اما به قرینه خروج دجال و نزول عیسی(ع)، مهدی پس از قحطانی همان امام مهدی (عج) است.
دسته سوم روایات اهل سنت، قیام قحطانی را هم زمان با امام مهدی (عج) می داند، از جمله از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:
ما القحطانی بدون المهدی؛(۱۱۶)
قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.
بدون مهدی نبودن قحطانی ظهور در هم زمانی حیات این دو شخصیت دارد.
نیز از ارطاه چنین نقل شده است:
علی یدی ذلک الخلیفه الیمانی الذی تفتح القسطنطنیه و رومیه علی یدیه یخرج الدجال فی زمانه و ینزل عیسی بن فی زمانه؛(۱۱۷)
خروج دجال و نزول عیسی(ع) در زمان آن فرمان روایی یمانی است که استانبول و روم به دست او فتح می شود.
این روایت به دلیل روایات متعددی که بر نزول حضرت عیسی(ع) در زمان امام مهدی (عج) دلالت دارند، از هم زمانی خروج قحطانی و امام مهدی (عج) حکایت دارد.
دسته چهارم روایات اهل سنت نیز بر اتحاد قحطانی و امام مهدی (عج) دلالت دارند. از ابن سیرین چنین روایت شده است:
القحطانی رجل صالح و هو الذی یصلی خلفه عیسی و هو المهدی؛(۱۱۸)
قحطانی مرد نیکوکاری است. او همان کسی است که عیسی(ع) پشت سرش نماز می گزارد. او همان مهدی است.
علاوه بر این که عمده این روایات از پیامبر اکرم(ص) نقل شده اند، به لحاظ ضعف سند نیز برای ما حجت نیستند و آن چه امر را سهل می کند، وجود روایات اهل بیت(ع) است که قیام قحطانی را از علایم ظهور و پیش از آن دانسته اند و این روایات معیاری برای انتخاب و گزینش روایات اهل سنت اند.

مکان قیام یمانی

روایات متعددی، مکان قیام یمانی و محل پیدایش جنبش او را یمن دانسته اند که عبارت اند از:
از امام باقر(ع) چنین روایت شده:
…..و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء؛(۱۱۹)
….هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن در سرزمین بیداء.
امام صادق(ع) نیز در پاسخ این سوال که قائم شما چه زمانی قیام می کنند، فرمودند:
…..و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء؛(۱۲۰)
…..هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء.
آن حضرت در حدیث دیگری فرموده اند:
و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض؛(۱۲۱)
قیام یمانی از یمن همراه با پرچم های سفید خواهد بود.

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396705

پاورقی

http://www.ghadeer.org/Book/2625/396795