خروج دجّال

خروج دجّال در آخرالزمان و بررسی ماهیت دجّال

https://mahdaviat.ir/khoroj-dajjal-dar-akharozaman

ظهور شخص یا پدیده‌ای به نام دجّال به عنوان دشمن اصلی امام زمان علیه السّلام یکی از مفاسد آخرالزّمان است که از خلال احادیث و روایات مربوط به منجی موعود بیرون آمده است. شخص یا پدیده‌ای کریه المنظر و با هیبتی درشت و عجیب که منشأ آفات بسیاری خواهد بود و با نیرنگ و فریب، افراد بسیاری را به خود جلب خواهد کرد. دجّال، موضوعی بحث برانگیز مربوط به آخرالزمان است که در احادیث شیعه و سنی به آن پرداخته شده است. البته در بیشتر احادیث شیعه به جزئیات آن اشاره‌ای نشده ولی در احادیث اهل سنت، با ذکر جزئیات ظاهری و رفتاری اش، توصیف شده است. در این مقاله قصد داریم به موضوع « خروج دجّال در آخرالزّمان و بررسی ماهیت دجّال » بپردازیم، لطفاً همراه ما باشید.

لفظ دجّال در لغت و اصطلاح

برای این واژه پرفریب، احتمالات و معانی گوناگونی ذکر شده است. از آن جمله؛

دجّال از ریشه « دجل » به معنی دروغ، حیله و فریب گرفته شده و وجه تسمیه او به این نام، به این دلیل است که ادعای ربوبیت می‌کند که همانا بزرگ‌ترین دروغ و فریب است.

دجال از ریشه « تدجیل » مشتق شده که به معنی طلاکاری و زر اندود کردن به قصد تزویر و فریب است. با این دیدگاه، وجه تسمیه او به این دلیل است که با دروغ و نیرنگ باطل را حق جلوه می‌دهد و موجب فریب بسیاری از مردم می‌شود.

دجال برگرفته از لغت « دجال » به معنی فضولات و سرگین است. وجه تسمیه او، این است که دجال به مانند سرگین و فضولات حیوانات، عرصه زمین را آلوده و ناپاک خواهد کرد. [۱]

دجال به معنی بسیار دروغگو است. زیرا سحر و جادو، فریب مردم، تهمت و دشمنی با مهدی عجل الله، کتمان حق و حقیقت و بیان مطالبی که در باطن او وجود ندارد، از او یک دروغگوی پلید می‌سازد. [۲]

آیا خروج دجّال نشانه‌ای حتمی است یا غیر حتمی؟

پیشتر درباره علائم حتمی ظهور مباحثی را مطرح کردیم. بر طبق روایات شیعه، علائم حتمی ظهور پنج مورد است؛ امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: « خمس قبل قیام القائم من العلامات؛ الصیحه و السفیانی و الخسف بالبیداء و خروج الیمانی و قتل النفس الزکیه »؛ قبل از قیام قائم عجل الله وقوع پنج علامت حتمی است؛ صیحه آسمانی و خروج سفیانی و فرو رفتن در بیداء و خروج یمانی و کشته شدن نفس زکیه. [۳] با توجه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر، خروج دجال از علائم حتمی ظهور نیست ولی جزو نشانه‌های ظهور هست یعنی وقوع آن بداپذیر ( آشکار شدن امری از جانب خداوند بر خلاف آنچه مورد انتظار بوده است، تغییر در قصد) است، یعنی ممکن است رخ دهد، ممکن است ماهیت آن تغییر کند و یا ممکن است اصلاً رخ ندهد. در هر حال هم وقوع آن ممکن است و هم عدم وقوع آن و این امر، بستگی به حکمت و مصلحت خداوند و شرایط جهان خواهد داشت. اما در احادیث و روایات اهل تسنن، دجال یکی از نشانه‌های حتمی ظهور یا قیامت است. [۴]

دجال، شخص حقیقی یا نماد؟

دجال فتنه و مفسده‌ای از مفاسد آخرالزمان است که به دشمنی با حضرت مهدی علیه السلام برخواهد خاست و با سحر و جادو، بسیاری از مردم را خواهد فریفت. اما در اینکه دجال شخص حقیقی است یا اشاره به یک جریان انحرافی دارد، میان علما و اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را یک انسان می‌دانند و برخی اعتقاد دارند که دجال یک پدیده و یک جریان انحرافی است و به گسترش مفاسد اخلاقی و مضامین عدوانی با حق و حقیقت اشاره دارد. البته از علمای اهل تسنن، تعداد بسیاری بر اینکه دجال یک شخص حقیقی و واقعی است اتفاق نظر دارند. از آن جمله؛

ابن اثیر جزری:« در احادیث به صورت فراوان از دجال یاد شده است و او شخصی است که در آخرالزمان ظهور می‌کند.» [۵]

کرمانی:« دجال شخص واقعی است.»[۶] البته کرمانی در ادامه این نقل، به قدرت های ماورائی و مافوق بشری دجال نیز اشاره کرده و ضمن تأیید آنها، فلسفه اعطای آن قدرتها را از جانب خداوند، امتحان و آزمایش مردم می داند.

ابن حجر به نقل از قاضی عیاض: این روایات دلایل اهل تسنن است برای اثبات وجود دجال و این که او یک شخص حقیقی است و هیچ کس نمی‌تواند او را بکشد.[۷]

ابن منظور به نقل از سیده:« دجال تک چشم، مردی از قوم یهود است که در آخرالزمان ظهور می‌کند. [۸]

نووی در شرح صحیح مسلم: این روایات که مسلم و بقیه درباره دجال نقل کرده‌اند، دلیل مذهب اهل تسنن در اثبات صحت وجود دجال و واقعی بودن شخصیت او است. [۹]

خروج دجّال در آخرالزّمان و بررسی ماهیت دجّال

در مقابل این علما، اندیشمندانی نیز هستند که اعتقاد دارند دجال نه یک شخص واقعی، بلکه سمبلی از پلیدی‌ها و پلشتی‌ها است که در صورت چیرگی خیر بر شر و عمل به فرامین الهی و احکام دین، از بین خواهد رفت؛

عبده:« دجّال، رمز خرافات و حیله‌گری و زشتی است و در صورت استقرار شریعت و عمل به اسرار حکیمانه دین نابود خواهد شد.»

آیت الله مکارم شیرازی: زمانی که از « دجال » سخن می‌گوییم، غالباً طبق یک باور قدیمی، فکرمان به سمت یک انسان تک چشم می‌رود که هیکل افسانه‌ای و مرکب افسانه‌ای تر دارد. با حرکات عجیب و غریب و مخصوص به خود، پیش از ظهور قائم علیه السلام خروج خواهد کرد ولی همانطور که از معنای لغوی دجال ( از ریشه دجل به معنای دروغ گویی و حقه بازی) و از منابع حدیث استنباط می‌شود، دجال یک فرد نیست بلکه نمادی است کلی و عام برای تمام افراد فریبکار و دروغگو و حقه باز که برای جذب مخاطب، از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند و از هیچ دروغ و نیرنگی فروگذار نیستند. همان‌ها که مانعی بزرگ بر سر راه هر پویش سازنده‌ای خواهند بود. [۱۰]

سید محمد صدر: با اشاره به محدود بودن روایاتی که بر شخص بودن دجال دلالت می‌کند، این نظریه را مردود دانسته و نظریه جریان فکری معین بودن دجال که با اسلام و ایمان و دین مخالف و در ستیز است را می‌پذیرد. [۱۱]

امینی: از احادیث مذکور این چنین استنباط می‌شود که دجال یک شخص حقیقی نیست و به هر دروغگوی فریبکار و گمراه کننده ی مزوری اطلاق می‌شود. حتی اگر شخص بودن دجال حقیقت داشته باشد، آنچنان دچار تحریفات شده و افسانه‌هایی به آن آمیخته که از صورت حقیقی خارج شده است. لذا می‌توان چنین گفت که در آخرالزمان شخصی ظهور خواهد کرد که در پلیدی و دروغگویی سرآمد است. [۱۲]

سید الحسنی: آنچه از روایات و احادیث مربوط به دجال استنباط می‌شود این است که مراد از دجال، یک شخص معین و واقعی نیست بلکه مقصود از دجال، یک مفهوم عام ضد ارزش است که با حق و حقیقت در تضاد است. پس می‌توان گفت هر کس که با این مفاهیم عداوت داشته باشد و با اهل حق و پیروان حق در جنگ باشد یا از آنان پیروی نماید و از اعمال آنها خشنود شود از مصادیق « دجال » است. همان تعالیمی که اولیای دین و انبیای الهی، بسیار بر آن مجاهدت کرده از پیروی آنها بر حذر داشته‌اند. [۱۳]

دجّال در عقیده اهل سنت

اهل سنت به تأسی از علما و اندیشمندان خود، دجال را یک شخص حقیقی می‌دانند که پیش از برپایی قیامت خروج خواهد کرد. اندیشمندان بزرگ اهل سنت در کتاب‌های ارزشمند خود، به توصیف ویژگی‌های ظاهری دجال پرداخته‌اند. در این روایات، دجال کوتاه قد است و رنگ چهره‌اش به سرخی متمایل است. جثه بزرگ و شکم برآمده دارد. [۱۴] موهای مجعد و زبر و پیشانی کشیده که واژه کفر به صورت واضح بر آن نوشته شده است. [۱۵] یک چشم او کاملاً کور است و چشم دیگرش به میان پیشانی‌اش کشیده شده و همچون ستاره صبح درخشنده و براق است. بیشتر روایات در مورد دجال را احمد حنبل (۱۶۴-۲۴۱ق)، از فقهای چهارگانه اهل سنت که فقه او بیش از مذاهب دیگر، به ظاهر احادیث نبوی و روایات صحابه گرایش داشته است. مهمترین اثر او « کتاب مسند» است که روایات دجال در آن گنجانده شده است. پس از او، ترمذی(۲۰۹-۲۷۹ق) در« کتاب صحیح » و ابن ماجه( ۲۰۷-۲۷۳ق) در « کتاب سنن» و ابن اثیر (۵۵۵-۶۳۰ق) در« کتاب نهایه» به این موضوع پرداخته‌اند. اقوالی نیز از جابر بن عبدالله انصاری (۱۶قبل از هجرت-۷۸هجری قمری) و عبدالله بن عمر(۳بعثت-۷۳هجری قمری) و ابوسعید خدری (۱۰قبل از هجرت-۷۴هجری قمری) روایت شده است.

دجّال در روایات شیعیان

در روایت‌های شیعیان، اخبار و توضیحات زیادی درباره دجال نقل نشده است و به زمان خروج و بیم و انذار مردم از پیوستن به او و پناه بردن به خدا از شر فتنه های او بسنده شده است و خروج دجال را یکی از نشانه‌های آخرالزمان و مقارن با ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دانسته‌اند.

مستند روایی خروج دجّال

سیری در کتب احادیث و روایات بزرگان دین، انبوهی از« روایات دجال » را پیش روی ما قرار می‌دهد که ذکر برخی از آنها، در این مجال خالی از لطف نمی‌باشد.

اصبغ بن نباته به نقل از امام علی علیه السلام: « پرسیدم یا امیرالمؤمنین! دجال چه کسی است؟ ایشان فرمود: او، صاعد بن صید است. بدا به حال هر که او را تصدیق کند و خوش به حال آنکه او را تکذیب نماید. از شهری خروج خواهد کرد که آن را اصفهان نامند. از قریه‌ای که آن را یهودیه می‌گویند. ( البته در برخی روایات محل خروج او قریه‌ای به نام سجستان ذکر شده است).[۱۶] چشم راستش کور است و چشم چپش، بر پیشانی کشیده شده و مانند ستاره می‌درخشد. در آن لکه‌ای از خون است و بر پیشانی‌اش لفظ کافر نوشته شده است که همگان می‌توانند آن را بخوانند. در دریاها فرو رفته و خورشید با او می‌چرخد. در مقابلش، کوهی از دود و پشت سرش کوهی سپید است اما مردم تصور می کنند که آن، طعام است. هنگامی خروج می‌کند که قحطی و سختی جهان را فرا گرفته است. مرکبش الاغی سپید و بزرگ گام است. با هر قدمش، زمین زیر گام‌هایش به لرزه در می‌آید و … )[۱۷]

حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: « یا ایها الناس انها لم تکن فتنه فی الارض اعظم من فتنه الدجال و ان الله تعالی لم یبعث نبیا حذره امته… »؛ ای مردم! بر روی زمین فتنه‌ای بزرگتر از دجال نبوده است. خدای بزرگ هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه امتش را از او بر حذر داشته است. [۱۸]

پیامبر اکرم صلوات الله علیه: « إذا فزع احدکم من التشهد الآخر فلیتوعذ من اربع: من عذاب جهنم و من عذاب القبر و من فتنه المحیاء و الممات و من شر المسیح الدجال»؛ هر یک از شما، آن هنگام که از تشهد فارغ گشتید، باید از چهار چیز به خدا پناه ببرید؛ از عذاب جهنم، از عذاب قبر، از فتنه زمان حیات و مرگ و از شر مسیح دجال. [۱۹]

حضرت محمد صلوات الله: « من حفظ اول سوره الکهف عشر آیات عصم من فتنه الدجال »؛ هر که، ده آیه آغازین سوره کهف را حفظ کند، از فتنه دجال در امان خواهد بود. [۲۰]

رسول الله صلی الله علیه و آله: « من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد و من انکر نزول عیسی فقد کفر و من انکر خروج الدجال فقد کفر.»؛ هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمد نازل شده، کافر است و هر کس نزول عیسی علیه السلام را منکر شود، کافر است و هر کس خروج دجال را منکر شود، دچار کفر شده است. [۲۱]

خروج دجّال در آخرالزّمان و بررسی ماهیت دجّال

سرانجام دجّال بر طبق روایات

فتنه ی دجال، سرانجام سرکوب و خودش کشته خواهد شد. اما اینکه به دست چه کسی کشته می‌شود موضوعی است که به انحاء مختلف روایت شده است. برخی هلاک او را به دست حضرت مهدی علیه السلام می‌دانند و برخی دیگر حضرت عیسی علیه السلام را نابود کننده او عنوان می‌نمایند. در اینجا به بررسی برخی از این روایات می‌پردازیم؛

روایاتی که هلاک دجال را به دست حضرت مهدی علیه السّلام می‌دانند

امیرالمؤمنین علی علیه السّلام: « ألا و إن اکثر أشیاعه یومئذ اولاد الزّنی و اصحاب الطّیالسه الخضر یقتله الله عزّ و جلّ علی عقبة أفیق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعه علی یدی من یصلّی عیسی بن مریم خلفه.»[۲۲]؛ آگاه باشید که بیشتر پیروانش در آن هنگام، فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان[۲۳] با جامه‌های سبز ( یهودیان) هستند. خدای عزوجل او را در گردنه أفیق[۲۴] به دست کسی که عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می‌خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می‌رساند.

امام جعفر صادق علیه السّلام: « یوم النّیروز هو الیوم الّذی یظهر فیه قائمنا اهل البیت و ولاه الامر و یظفره الله تعالی بالدّجال فیصلبه علی کناسه الکوفه.»[۲۵] روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و ولی امر را بر دجال پیروز می‌گرداند و او را در کناسه کوفه به دار می‌آویزد. [۲۶]

روایاتی که هلاک دجّال را به دست حضرت عیسی علیه السّلام می‌دانند

حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم: « فبینا هو علی ذلک اذ بعث الله عزّوجلّ المسیح بن مریم فینزل عند المنارة البیضاء شرقی دمشق بین مهرودتین واضعا یده علی اجنحه ملکین فیتبعه فیدرکه فیقتله عند باب لد الشّرقی.» [۲۷]؛ در همین حالت، خدای عزوجل مسیح پسر مریم علیه السلام را برمی‌انگیزد و او پیش مناره سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد رنگ نازل می‌شود و در حالی که دستش را بر شانه های دو فرشته گذاشته در پی او می‌رود تا اینکه او را در نزدیکی دروازه « لد »[۲۸] شرقی می‌یابد و هلاک می‌کند.

پیامبر اکرم صلوات الله علیه: « یخرج الدّجال فی امّتی فیلبث فیهم اربعین، لا أدری اربعین یوما أو اربعین سنه اربعین لیله أو اربعین شهرا فیبعث الله عیسی بن مریم، کانّه عروه بن مسعود الثّقفی فیظهر فیهلکه.»[۲۹]؛ دجال در امت من خارج می‌شود و در میان آنها چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه خواهد بود تا اینکه خداوند عیسی بن مریم علیه السّلام را برمی‌انگیزد در حالی که او مانند عروه بن مسعود ثقفی [۳۰] است و او بر دجال پیروز شده و هلاکش می‌سازد.

تعدّد دجّال!

موضوع دجال و ارتباط او با سحر و جادوگری و ویژگی‌های عجیب و غریبی که به او نسبت داده شده، باعث شده که « دجال » موضوع جذابی برای همگان علی الخصوص کوته اندیشان فریبکار باشد. به همین دلیل و با برداشت از روایاتی که در مورد دجال آمده است گفته شده که تا زمان خروج دجال، افراد زیادی خود را به عنوان دجال معرفی می‌کنند تا موجب فریب مردم شوند. چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد فرموده‌اند که: « یکون فی آخر الزمان دجالون کذابون یأتونکم من الاحادیث بما لم تسمعوا أنتم و لا آباؤکم فإیابکم و إیاهم لا یضلونکم و لا یفتنونکم.»[۳۱]؛ در آخرالزمان دجال‌های دروغگویی خواهند آمد که احادیثی را برایتان می‌آورند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیده‌اید، پس آگاه باشید که آنها شما را فریب ندهند و گمراه ننمایند.

جناب انس بن مالک در روایتی به نقل از رسول خدا صلوات الله علیه این چنین آورده است که: « یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین دجالا.»[۳۲]؛ پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهند کرد.

ارتباط دجّال با مهدویّت

« مهدویّت » به معنی هرگونه رفتار و منش و تفکر و عقیده‌ای است که منتسب به حضرت مهدی علیه السّلام باشد و در مسیر انتظار ظهور ایشان قرار گرفته باشد. از این رو، تمام اتفاقات و جریان‌ها و اشخاصی که در این مسیر قرار دارند به موضوع مهدویّت ارتباط پیدا می‌کنند. « دجال » یکی از نشانه‌های آخرالزمان است یعنی به هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله، او نیز که دشمن اصلی آن حضرت است خروج خواهد کرد و پس از طی دورانی که خداوند برایش مقرر فرموده، به دست حضرت مهدی علیه السّلام و یا حضرت عیسی علیه السّلام هلاک خواهد شد. آرمان « مهدویّت » برپایی عدالت و گسترش حق و حقیقت است. بنابراین کاملاً واضح و مبرهن است که هر جریان و یا شخصی که در مقابل این آرمان قرار گرفته باشد، دشمن مهدویّت است و در عناد با حق. و کسی که به جنگ با خدا برمی‌خیزد سرانجامش هلاکت و نابودی و آتش دوزخ است.

نتیجه‌ گیری

آخرالزّمان، آبستن بروز فتنه‌های عظیم و متعددی خواهد بود که دجال، بزرگ‌ترین و فریبنده‌ترین آنها است و برای رهایی از آن، فقط یک راه حل وجود دارد و آن پناه بردن به خدای بزرگ است زیرا به قول پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلم از زمان خلقت آدم تا روز قیامت، امری بزرگتر از دجال نیست. موجودی که با تزویر و فریب، حق و باطل را به هم می‌آمیزد تا مردم را بفریبد و با خود همراه نماید. اما به نظر می‌رسد روایاتی که در آنها، برای دجال ویژگی‌های عجیب و غریب و خارق‌العاده ذکر شده، از نظر سند ضعیف هستند و زیاد قابل استناد نمی‌باشند و آمدن آن روایات در کتب معتبری همچون کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق علیه الرحمه دال بر اعتبار و سندیت آنها نیست زیرا برخی به دلیل گردآوری تمام روایات در یک مجموعه، در آنجا گرد آمده‌اند و برخی به دلیل اثبات طول عمر مبارک حضرت قائم عجل الله برای مخالفان که طول عمر دجال را قبول دارند ولی منکر عمر طولانی حضرت مهدی عجل الله هستند. همچنین برای اثبات اینکه دجال یک جریان انحرافی یا سمبل و نماد پلیدی است، نیازمند مستندات مکفی و دلایل متقن هستیم. در حالی که بیشتر روایات بر شخص بودن دجال دلالت می‌کنند که قرار است با دستان مبارک مهدی موعود یا حضرت عیسی علیه السلام کشته و نابود شود.

پی نوشت ها

تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۴، ص۲۲۸

همان

طوسی، الغیبه، ص۴۳۶

بخاری،۱۴۰۱:ج۴، ص۱۰۵

ابن اثیر، ۱۳۶۷، ج۲، ص۱۰۲

کرمانی، بی تا، ج۲۴، ص۱۸۵

عسقلانی، بی تا: ج۱۶، ۲۲۰-۲۱۸

ابن منظور، ۱۴۱۴: ج۱۱، ص۲۳۶

نووی،۱۴۰۷: ج۱۸، ص۵۸

مکارم شیرازی،۱۳۸۶: ص۱۷۲

صدر، ۱۴۲۷: ۲۰۳-۱۹۲

امینی، ۱۳۷۷: ۲۲۶-۲۲۵

سید الحسنی، ۱۴۳۱: ۱۲۴-۱۲۳

بخاری، محمد، خاموش هروی، عبدالله، ویراستار. صحیح البخاری

عبد البصیر، ابوخالد. علامات دجال، ص۴۰

شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۵۲۶

شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه،ج۲، ص ۵۲۷-۵۲۶، ح۱

نعیم بن حمد المروزی، الفتن،ج۲، ص۵۱۷، ح ۱۴۴۶

احمد بن حنبل، ج ۲، ص۲۳۷ و محمد بن مسلم، صحیح، ج۱، ص۴۱۲، باب۲۵، ح۵۸۸

صحیح بن مسلم، ج۱، ص۵۵۵، ح۸۰۹

فرائد المسمطین، ج۲، ص۳۳۴، ح۵۸۵

بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۹۴

«طیلسان» نوعی جامع است بدون دوخت، مدور و سبز رنگ و بدون دامان که تار یا پود آن از پشم است و خواص علما مشایخ آن را می‌پوشیدند.

فرهنگ دهخدا« أفیق » را نام شهری عنوان کرده در سرزمین یهودا، به طرف شمال غربی اورشلیم در نزدیکی سوکوه که الان آن را « بلند الفوقه » می گویند. در آنجا اسرائیلیان از فلسطینیان شکست خورده و تابوت عهد نیز از آنها گرفته شد.

بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۰۸، ح۸۴

محلی در کوفه بین مسجد کوفه و مسجد سهله که افراد اعدامی را در این مکان بردار می‌کشیدند.

صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۵۰، باب۲۰، ح۲۹۳۷ و بحار الانوار، ج۵۱، ص۹۸

« لد » نام روستایی در نزدیکی بیت المقدس در فلسطین است. دروازه لد، محل فرود آمدن حضرت عیسی علیه السلام و قتل دجال عنوان شده است.

صحیح مسلم، ج۴، ص۲۲۵۸

عروه بن مسعود یکی از صحابه بود که شباهت بسیاری به حضرت عیسی علیه السلام داشته است.

صحیح مسلم، ج۱، ص۱۲، ح۷

الفتن، ج۲، ص۵۱۹، ح۱۴۵۶

مقالات مهدوی

تحریریه بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)

صیحه آسمانی

بررسی نشانه صیحه آسمانی از علائم حتمی ظهور

https://mahdaviat.ir/barrasi-sihe-asemani-az-alaem-zohor

۱۴۰۲

زمان تقریبی مطالعه 11 دقیقه

یکی دیگر از نشانه‌های حتمی ظهور، صیحه آسمانی است. ندایی از آسمان که به حقّانیت امام مهدی علیه السّلام گواهی خواهد داد و دل‌های مؤمنان را مهیّای ظهور و قیام مهدی موعود عجل الله خواهد نمود. بانگی بلند که نام مبارک قائم علیه السّلام را به گوش همه جهانیان در شرق و غرب خواهد رسانید و همگان آن را به زبان خود خواهند شنید. در این مقاله قصد داریم درباره «صیحه آسمانی» بیشتر بدانیم. در مسیر این دانایی با ما همراه باشید.

بررسی اصطلاحی و لغوی صیحه آسمانی

واژه صیحه از ریشه «صَیح» به معنی صدای بلند و فریاد است. در بعضی جاها هم به معنای عذاب و غارت استفاده شده که یقیناً معنی اصلی آن نیست ولی از الزامات آن است یعنی وقتی صدا از حد معمول فراتر رود، می‌تواند سبب عذاب و ناراحتی شود چنانچه در قرآن کریم به این امر اشاره شده است که خداوند برای عذاب قوم ثمود از صیحه آسمانی استفاده کرده است: « و أخذ الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیارهم جاثمین»؛ و آنگاه ستمکاران را شبانه صیحه عذاب آسمانی بگرفت و صبحگاهان در دیارشان بی حرکت و خاموش ابدی شدند.[۱]

اما در اصطلاح فقه مراد از صیحه آسمانی، صدایی است که در نزدیکی ظهور قائم علیه السلام از آسمان شنیده خواهد شد و بر حقانیت آن حضرت شهادت خواهد داد. بنابر احادیث متواتر، صیحه آسمانی از علائم حتمی ظهور است. گفته شده که ۶۸ حدیث درباره علائم ظهور روایت شده که در کتاب الغیبه نعمانی گردآوری شده‌اند. از این تعداد حدود ۳۰ حدیث به موضوع صیحه آسمانی پرداخته و این دلیلی بر حتمیت آن است.

آیا وقوع صیحه آسمانی پیش از ظهور حتمی است؟

طبق حدیث معتبر از امام صادق علیه السلام که درباره نشانه‌های حتمی پیش از قیام قائم عجل الله روایت شده، صیحه آسمانی در کنار چهار علامت دیگر از نشانه‌های حتمی ظهور است.« قبل قیام القائم خمس علامات محتومات، الیمانی و السفیانی و الصیحه و قتل النفس الزکیه و الخسف بالبیداء »؛ پیش از قیام قائم ۵ نشانه خواهد بود که همگی از علامات محتوم است، یمانی و سفیانی و صیحه آسمانی و قتل نفس زکیه و خسف بیداء.[۲]

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام این موضوع دوباره مورد تأکید قرار گرفته و بر حتمیت وقوع صیحه به همراه نشانه‌های دیگر مهر تأیید زده شده است: « النداء من المحتوم و السفیانی من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل النفس الزکیه من المحتوم و کف یطلع من السماء من المحتوم قال و فزعه فی شهر رمضان توقظ النائم و تفزع الیقظان و تخرج الفتاه من خدرها »؛ ندای آسمانی از نشانه‌های حتمی است و خروج سفیانی از نشانه‌های حتمی است و خروج یمانی از نشانه‌های حتمی است و کشته شدن نفس زکیه نیز از نشانه‌های حتمی است و دستی که از آسمان آشکار می‌شود از نشانه‌های حتمی است و صدایی که در ماه رمضان خوابیده را بیدار کند و بیدار را بترساند و دختران پرده نشین را بیرون کشاند. [۳]

با توجه به این احادیث و البته روایات متعدد دیگری که در این زمینه آمده است، یقیناً صیحه آسمانی یکی از علامات حتمی قبل از ظهور حضرت ولیعصر عجل الله خواهد بود که با فاصله زمانی اندکی از ظهور به وقوع خواهد پیوست و نام مهدی علیه السلام را بر دل‌ها و زبان‌ها خواهد نشاند.

ماهیت صیحه آسمانی

صدای بلند و رسایی که از آسمان بر خواهد خاست و همگان آن را به یک اندازه خواهند شنید یعنی اینطور نیست آنکسی که نزدیک به منبع صداست آن را بلند و گوش خراش و آن کس که دورتر است، ضعیف و نامفهوم بشنود و هر کس آن را به زبان مادری خودش استماع خواهد نمود چه می‌تواند باشد به جز معجزه؟

در مقاله‌های قبلی درباره چگونگی رخداد این پنج نشانه بررسی‌هایی انجام شد و بر اساس روایات و تفاسیر بزرگان و عالمان دینی مشخص شد که از این پنج نشانه، خروج یمانی، خروج سفیانی و قتل نفس زکیه به طور طبیعی و صیحه آسمانی و خسف بیداء به طور ماوراء طبیعی و معجزه گونه اتفاق خواهد افتاد. گفته شده که این نداء از جانب جبرئیل امین مبنی بر معرفی مهدی علیه السلام و دعوت به حقانیت ایشان خواهد بود. فرشته‌ای که قبل از آفرینش انسان بوده و از مقربین درگاه خداوند است اما هیچگاه صدایش توسط عموم مردم شنیده نشده است. پس چه چیزی به جز معجزه می‌تواند باعث این واقعه شود؟ ناگفته نماند که این نداء زنگ خطری برای شیطان و ایادی او خواهد بود چرا که بر طبق روایات بعد از ظهر همان روز (نزدیکی‌های مغرب) صدای دیگری به گوش خواهد رسید که از جانب ابلیس است و بر حقانیت عثمان گواهی می‌دهد و مردم را به سمت او می‌خواند. گفته شده عثمان همان عثمان بن عنبسه (السفیانی) است و شیطان برای گمراهی مردم و ایجاد شک در دل‌ها، بانگ خواهد داد. زیرا با شنیدن صیحه آسمانی دل‌های مؤمنان به اطمینان قلبی رسیده و از چنگ شیطان خواهند گریخت.

خصوصیات صیحه آسمانی

اما همان گونه که برای پرهیز از اشتباه، خصوصیات ظاهری و رفتاری سفیانی و تا حدودی یمانی ذکر شده بود، باید برای صیحه آسمانی نیز ویژگی‌ها و خصائصی ذکر شود تا مردم هر بانگ بلندی را صیحه آسمانی نپندارند. با بررسی روایاتی که در این مورد از امامان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین نقل شده چند ویژگی برای این نشانه به دست آمده است از قبیل:

  • صیحه از آسمان برخواهد خاست.[۴]؛ بنابراین اینکه عده‌ای ایجاد شبهه نموده‌اند که شاید مراد از ندایی که همگان در شرق و غرب آن را خواهند شنید، شنیدن از طریق دستگاه‌های صوتی و تصویری نظیر ماهواره و تلویزیون و … است و معجزه‌ای در کار نخواهد بود، باطل است چون در روایات تصریح شده که صیحه از آسمان خواهد بود.
  • عموم انسان‌ها آن را به زبان مادری خود خواهند شنید. [۵]؛ با این ویژگی حجت بر همگان تمام می‌شود و کسی نمی‌تواند با ادعای اینکه خبر را نشنیده و یا از مضمون آن مطلع نگشته است از دعوت حق سر باز زند.
  • از دور و نزدیک یکسان شنیده خواهد شد. [۶]؛ به این معنی که منبع صدا یک نقطه محدود از آسمان نخواهد بود بلکه در سرتاسر آن به طور یکنواخت پخش خواهد شد و همگان در هر جایی از جهان که باشند آن را با فرکانس یکسانی خواهند شنید، نه اینکه بعضی بلندتر و واضح‌تر و بعضی آرام‌تر و نا واضح بشنوند.
  • خوابیده‌ها را بیدار و بیدارها را به بیرون خواهد کشانید. [۷]؛ این ویژگی هم به نوعی شنیده شدن صیحه را از طریق دستگاه‌های ارتباطی مثل تلویزیون، رد می‌نماید چرا که وقتی انسان می خوابد دستگاه‌های صوتی و تصویری را خاموش می‌کند در ضمن اگر صدا از دستگاه صوتی یا تصویری پخش شود دیگر کسی برای شناخت منبع صیحه به بیرون از خانه نمی‌رود، بلکه پای همان دستگاه می‌نشیند.
  • صدا از جانب جبرئیل امین الله است. [۸]؛ این موضوع در تفسیر روایت در کتاب منتخب الاثر ذکر شده است: « ندایی است آسمانی که نام حضرت مهدی عجل الله را به گوش همه جهانیان می‌رساند. این صدای بلند از جانب جبرئیل علیه السلام است و در شب بیست و سوم رمضان به گوش می‌رسد و همه مردم در شرق و غرب آن را به زبان خود می‌شنوند».
  • برای دل‌های مؤمنان، رحمت و برای کفار عذاب خواهد بود. [۹]؛ امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: « وقتی مردم صیحه آسمانی را می‌شنوند، همانند کسی که مرغی بر سرش دارد، بی‌حرکت می ایستند و همچنین گردن تمام دشمنان الهی خاضع می‌شود». همینطور هم روایت شده که کسانی که از قبل به موعود ایمان داشتند اکنون نیز با شنیدن صیحه و نام مبارک مهدی دلهاشان قرص و رحمت الهی بر آنها نازل می‌شود اما برای کافران عذاب خواهد بود چنانچه قبلاً هم گروهی از مغضوبین الهی با صیحه عذاب شده بودند.
  • پس از آن، نام مبارک مهدی عجل الله بر سر زبان‌ها خواهد افتاد. [۱۰]؛ پس از این صدا، نام مبارک حضرت مهدی بر سر زبان‌ها می‌افتد و دلها با یاد او گرم می‌شوند و همه از هم درباره مهدی عجل الله می‌پرسند که مهدی کیست که این چنین مقام و منزلتی دارد و این گونه در آسمان‌ها نام مبارک او را ندا می‌دهند؟ شور و شعف وصف ناپذیری دل‌های مؤمنان را فرا می‌گیرد به حدی که این شور وارد قبر مؤمنان از دنیا رفته نیز می‌شود و آنان را مشعوف می‌کند. شادمان از تحقق وعده‌ای که سال‌ها منتظرش بودند و به خاطر ایمان به او از جانب کوردلان تمسخر و اذیت شده بودند. نام مهدی علیه السلام نقل همه محافل خواهد بود و همه درباره چیزی که شنیده‌اند با هم گفتگو خواهند کرد.

محتوا و پیام صیحه

حال ببینیم که این صیحه آسمانی چه خواهد گفت و محتوای آن چیست؟

  • امام محمد باقر علیه السلام در روایتی می‌فرمایند: « … و منادی از آسمان فریاد می‌زند که همانا حق با قائم علیه السلام و شیعیان او است.» البته این روایت به صورت‌های گوناگونی با همین محتوا ذکر شده است که بر صحت آن دلالت می‌نماید از آن جمله:
  • امام محمد باقر علیه السلام فرمود: « ندا می‌کند منادی از آسمان که حق با فلان بن فلان است و نام مهدی علیه السلام و پدر ایشان را ذکر می کند»[۱۱]
  • در روایت دیگری از ایشان این گونه آمده است که: « صدایی از آسمان شنیده می‌شود که حق با علی علیه السلام و شیعیان اوست. در این هنگام قائم ما خروج خواهد کرد»[۱۲]
  • در برخی از روایات اینگونه آمده که صیحه آسمانی ندا می‌دهد: « جا الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»[۱۳]؛ حق آمد و باطل نابود گشت، حقا که باطل همواره نابود شدنی است. [۱۴]

در هر صورت و با وجود روایات مختلف در باب محتوای صیحه آسمانی، وقوع آن حتمیست و ویژگی‌ها و آثارش یکسان خواهد بود. چه بسا شهادت بر حقانیت علی علیه السلام معادل حقانیت مهدی عجل الله است و هر دوی این‌ها معادل حق و نابودی باطلند. بنابراین اگرچه در ظاهر جملات با هم متفاوتند اما کنه مطلب و نتیجه یکسان خواهد بود.

زمان وقوع

بنابر روایات، صیحه در بیست و سوم ماه مبارک رمضان مصادف با شب قدر شنیده خواهد شد و آن زمانی است که در شرق و غرب جهان اختلاف‌های شدیدی پدیدار شده و مردم روزگار سختی را می‌گذرانند به حدی که گروهی از مؤمنان نیز دچار یأس و ناامیدی از فرج گشته‌اند و شک و شبهه وجودشان را فرا گرفته است. ترس از فتنه‌ها و آشوب‌هایی که در سرتاسر جهان رخ می‌دهد مردم را می‌آزارد و فرجی که از سال‌های دور انتظارش را می‌کشیده‌اند برایشان مفهومی دور از انتظار شده است. در چنین شرایطی، شنیدن صیحه آسمانی نور امید را در دل‌های آنان روشن خواهد کرد و شور و شعف وجودشان را فرا خواهد گرفت. اما با توجه به اینکه نشانه‌های حتمی ظهور پنج مورد است می‌توان گفت که وقوع صیحه حتمی است اما زمان وقوع آن غیر حتمی است یعنی شاید در ماه رمضان و روز بیست و سوم نباشد و در روز دیگری اتفاق بیفتد.

تأثیر صیحه آسمانی

همانطور که ذکر شد، صیحه آسمانی معجزه‌وار رخ خواهد داد این امر دلیلی خواهد بود تا گردن‌های کفار در برابر حضرت مهدی علیه السلام متواضع شود. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: « یؤیده ثلاثه اجناد الملائکه و المؤمنون و الرعب»؛ او (مهدی علیه السلام) با سه لشکر یاری خواهد شد؛ فرشتگان و مؤمنان و رعب (در دل دشمنان). همانطور که در مصاف حضرت موسی علیه السلام با جادوگران فرعون، مشاهده می‌کنیم که ایشان به تنهایی و فقط با تکیه بر معجزه خداوند مبنی بر اژدها شدن عصا، بر جادوگران فرعون و مارهای قلابی‌شان غلبه می‌کند، در مورد حضرت مهدی علیه السلام نیز چنین است و دلیل پیروزی سریع آن حضرت بر کفار، ایجاد رعب و وحشتی است که بر دل‌هایشان افتاده است و این به سبب همین امدادهای غیبی است که از جانب خداوند در اختیار حضر ت مهدی عجل الله قرار گرفته است. برای نمونه در روایتی این چنین ذکر شده است که: « زمانی که رومیان می‌بینند که یاران مهدی عجل الله بر روی آب راه می‌روند، با خود می‌گویند که این کرامات یاران اوست، پس خود او چگونه است؟!» سپس تسلیم می‌شوند. کارکرد صیحه آسمانی نیز این چنین است. وقتی این ندا را می‌شنوند، از امدادهای غیبی آن حضرت مطلع می‌شوند و رعب و هراس در دل‌هایشان رخنه می‌کند و این امر، تسهیل در پیروزی قیام مهدی علیه السلام خواهد بود. تاثیر دیگری که این صیحه ایجاد خواهد کرد شادمانی و شعف در صف منتظران ظهور خواهد بود. امام رضا علیه السلام در این زمینه فرموده‌اند: « در هنگام فقدان ماء معین، بسیاری از مردان و زنان مؤمن، اندوهگین و دل سوخته هستند و در ناامیدترین حالات خواهند بود، زمانی که صیحه را می‌شنوند. صیحه‌ای که همگان در شرق و غرب آن را می‌شنوند و آن رحمتی برای مؤمنان و عذابی برای کافران خواهد بود.»

صیحه جعلی

در سحرگاه بیست و سوم رمضان صیحه آسمانی شنیده شد و مومنان شادمان از بشارت ظهور و حقانیت مهدی علیه السلام در حیرت و بهت به سر می‌برند و همه درباره مهدی عجل الله سخن می‌گویند که به ناگاه در هنگام غروب آفتاب همان روز، صدای دیگری شنیده می‌شود که: « الحق مع عثمان و شیعته»[۱۵] در این هنگام است که سست عنصران و تردید کنندگان به شک می‌افتند که کدام ندا حق است و کدام باطل؟ با این وجود تشخیص حق از باطل برای کسانی که از قبل ایمان آورده‌اند دشوار نخواهد بود زیرا صیحه اول معجزه‌ای از آسمان و صیحه دوم از زمین به گوش خواهد رسید که در تأویل آن این گونه آمده است که؛ کافران به وسوسه شیطان دست به اقداماتی می‌زنند تا صدای باطل خود را به طریقی به گوش مردم برسانند.

شاید این امر از طریق رسانه‌های صوتی و تصویری و ماهواره‌ای و … رخ دهد و شاید از طرق دیگر! اما آنچه مبرهن است از طریق معجزه نخواهد بود چرا که خداوند معجزه را فقط و فقط برای اثبات حقانیت خود و فرستاده بر حقش به کار گرفته و خواهد گرفت، نه برای گمراهی بندگانش. در تصدیق این ادعا روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است به این مضمون: «از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چه کسانی به صیحه اول پاسخ خواهند داد و چه کسانی به دعوت صیحه دوم؟ امام در پاسخ فرمودند: کسی آن را لبیک می‌گوید که از قبل به آن ایمان داشته باشد. سپس به آیه « افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون»؛ آیا از شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ تنها خداست که به سوی حق هدایت می‌کند، پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می‌کند سزاوارتر است که از او پیروی شود یا آن کسی که خودش را تا هدایت نکنند هدایت نمی‌یابد؟ چگونه قضاوت می‌کنید؟»[۱۶] اشاره کرده و فرمودند: صیحه اول ندای حضرت جبرئیل است که از آسمان بر می‌خیزد و صدای دوم، صدای شیطان است که از زمین بلند می‌شود. پس از صیحه اول پیروی کنید و از صدای دوم بپرهیزید مبادا که گمراه شوید.» [۱۷]

صیحه آسمانی، اتمام حجت

با توجه به مواردی که گفته شد، صیحه آسمانی علامتی خاص و منحصر به فرد برای شناخت امام زمان علیه السلام از مدعیان دروغین مهدویت خواهد بود. با توجه به تعداد روایاتی که خبر وقوع این صیحه را نقل کرده‌اند می توان گفت که این ندای آسمانی یکی از علائم مخصوص حضرت مهدی عجل الله و نشانه‌ای بر حقانیت ایشان خواهد بود. لذا می‌توان گفت آنچه که در هنگام ظهور، حضرت مهدی حقیقی را به جهانیان معرفی خواهد نمود و دعوت به بیعت با ایشان خواهد کرد همین صیحه آسمانی است که ایشان را با ذکر نام و نام پدر به مردم می‌شناساند و بر حقانیت او شهادت می‌دهد. از این رو از صیحه آسمانی به عنوان اتمام حجت بر بندگان یاد شده است زیرا که به گوش همه اهل عالم در هر گوشه‌ای از جهان که باشند به زبان مادری خودشان خواهد رسید تا نشانه‌ای باشد برای کسانی که اندیشه می‌کنند و پس از آن دیگر کسی نمی‌تواند ادعای بی‌خبری و جهل به موضوع داشته باشد.

پی نوشت ها

  1. سوره هود، آیه ۶۷
  2. الشیخ الصدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۵۰، ح۷
  3. نعمانی، الغیبه، ۲۵۲، ح۱۱
  4. کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۱۰
  5. نعمانی، الغیبه، ص۲۷۴، ح۵۴
  6. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۰۹
  7. نعمانی، الغیبه، ص۲۵۴
  8. بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۹۲-۲۹۰
  9. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۰۹
  10. کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج۳، ص۳۵، ح۵۸۹
  11. الصدوق، کمال الدین و تمام النعمه
  12. چاپ مکتبه بنی هاشمی، ج۳، ص۲۵۷
  13. سوره اسراء، آیه ۸۱
  14. یزدی حائری، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، ج۲، ص۱۶۴
  15. منتهی الآمال، باب ۱۴، فصل ۷
  16. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۶۶،
  17. سوره یونس، آیه ۳۵

انقلاب ایران قبل از ظهور

https://www.mashreghnews.ir/news/1040587


انقلاب ایران قبل از ظهور در منابع فریقین

بیان گردید، انقلاب شیعی با آرمان زمینه سازی ظهور در ایران تشکیل می شود[۵] و در احادیث متعدد شیعه و اهل سنت به این موضوع تصریح شده است. از جمله در کتاب الغیبۀ نعمانی به نقل از امام باقر، به انقلاب زمینه ساز در مشرق اشاره شده است که سرانجام به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد:

کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. [۶]

قومی در مشرق خروج (قیام و انقلاب) می‌کنند. حق خویش را از دشمن مطالبه می‌کنند ولی به آنان داده نمی‌شود، برای بار دوم، حق خویش را از دشمن مطالبه می‌کنند اما به آنان داده نمی‌شود، وقتی چنین می‌بینند، سلاح های خویش را بر گردن خویش می‌افکنند (کنایه از قدرت نمایی نظامی یا حمله به دشمن)، پس آنچه می‌طلبند به ایشان می‌دهند ولی از پذیرفتن آن خودداری می‌کنند تا اینکه قیام کرده و پرچم حکومت خویش را به امام عصر تحویل می‌دهند و کشته های این انقلاب و قیام، شهید محسوب می‌شوند، بدانید اگر من آن زمان را درک کنم، حتماً خود را برای امام مهدی نگاه می‌داشتم.

شایان ذکر است محتوای حدیث فوق به نقل از پیامبر توسط محمد بن سلیمان اسدی کوفی در کتاب المناقب[۷] (از عالمان زیدیه در بین سالهای ۲۴۰ تا ۳۲۰ ق می زیسته است)، قبل از مرحوم نعمانی (وفات ۳۶۰ ق) نیز نقل شده است.

البته مضون حدیث الغیبۀ نعمانی در منابع فریقین شیعه و اهل سنت نیز گزارش شده است؛ از جمله در کتاب دلائل الإمامۀ‌ از پیامبر، مراحل انقلاب ایران قبل از ظهور چنین ترسیم شده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّه‌: إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَی الدُّنْیَا، وَ إِنَّ أَهْلَ بَیْتِی سَیَلْقَوْنَ بَعْدِی بَلَاءً وَ تَطْرِیداً وَ تَشْرِیداً، حَتَّی یَجِی‌ءَ قَوْمٌ مِنْ هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی الْمَشْرِقِ أَصْحَابُ رَایَاتٍ سُودٍ، یَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ حَتَّی أَعَادَهَا ثَلَاثاً فَیُقَاتِلُونَ فَیُنْصَرُونَ، وَ لَا یَزَالُونَ کَذَلِکَ حَتَّی یَدْفَعُونَهَا إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، فَیَمْلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا، کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیَأْتِهِ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْج. [۸]

مشابه این حدیث در دیگر منابع شیعی همچون: کتاب شرح الأخبار[۹] نعمان مغربی، کشف اللغمۀ[۱۰] اربلی، الدر النظیم فی مناقب الائمه[۱۱] ابن حاتم شامی، العدد القویۀ[۱۲] حلی، منتخب الانوار المضیئۀ[۱۳] نیلی نجفی، اثبات الهداۀ[۱۴] حرعاملی، بهجۀ النظر[۱۵]، حلیۀ الأبرار[۱۶] و غایۀ المرام[۱۷] محدث بحرانی، الملاحم و الفتن[۱۸] ابن طاووس، بحارالأنوار[۱۹] علامه مجلسی، ریاض الأبرار فی مناقب الائمه[۲۰] جزائری نیز نقل شده است.

شگفت آور اینکه در منابع اهل سنت نیز به کثرت از زبان پیامبر، مضمون احادیث شیعی نقل شده است؛ گویی اینکه برای نصرت و یاری انقلاب زمینه ساز ظهور و عدم مخالفت با قیام ایرانیان به نوعی با اهل سنت اتمام حجت شده باشد. از جمله در کتاب سنن ابن ماجه از "صحاح سته" اهل سنت، از قول پیامبر مشابه حدیث امام باقر در الغیبۀ نعمانی تکرار شده است:

یَأتِیَ قَومٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ مَعَهُم رایاتٌ سودٌ، فَیَسأَلونَ الخَیرَ (الْحَقَّ )[۲۱] فَلا یُعطَونَهُ، فَیُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ، فَیُعطَونَ ما سَأَلوا فَلا یَقبَلونَهُ، حَتّی‌ یَدفَعوها إلی‌ رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی، فَیَملَؤُها قِسطاً کَما مَلَؤوها جَوراً، فَمَن أدرَکَ ذلِکَ مِنکُم، فَلیَأتِهِم ولَو حَبواً عَلَی الثَّلج. [۲۲]

و در کتاب مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری که مطابق منهج[۲۳] صحیح مسلم و بخاری (معتبرترین کتب نزد اهل سنت بعد از قرآن) تدوین شده است، نیز از قول پیامبر بر "پرچم هدایت" انقلاب ایرانیان قبل از ظهور تاکید ویژه شده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّه‌: إنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللَّهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا، وإنَّهُ سَیَلقی‌ أهلُ بَیتی مِن بَعدی تَطریداً وتَشریداً فِی البِلادِ، حَتّی‌ تَرتَفِعَ رایاتُ سودٍ مِنَ المَشرِقِ، فَیَسأَلونَ الحَقَّ فَلا یُعطونَهُ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعطونَهُ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعطونَهُ، فَیُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ، فَمَن أدرَکَهُ مِنکُم أو مِن أعقابِکُم فَلیَأتِ إمامَ أهلِ بَیتی ولَو حَبواً عَلَی الثَّلجِ، فَإِنَّها رایاتُ‌ هُدیً، یَدفَعونها إلی‌ رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی، یُواطِئُ اسمُهُ اسمی فَیَملِکُ الأَرضَ، فَیَملَؤُها قِسطاً وعَدلًا کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.[۲۴]

رسول الله فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما به جای دنیا برگزیده است، و زود است که اهل بیت من، پس از من، در شهرها تحت فشار قرار گیرند و رانده شوند، تا این که صاحبانِ‌ پرچم‌های سیاه از مشرق سر برآورند و حق را طلب نمایند ولی به آنها داده نمی‌شود. دوباره طلب می‌کنند؛ ولی داده نمی‌شود. بار سوم، طلب می‌کنند. باز هم داده نمی‌شود. پس می‌جنگند و پیروز می‌شوند. پس هر کس از شما و از نسل شما آن را درک کرد، نزد امامی از اهل بیت من بیاید، هرچند که پابرهنه بر برف و سرما باشد؛ چرا که آنان پرچم‌های هدایت اند. آنها پرچم‌ قیام خویش را به مردی از اهل بیت من تحویل می دهند که نامش، همنام من است ... و حاکم زمین می‌شود و آن را آکنده از عدل و داد می‌کند، همان گونه که آکنده از جور و ستم شده است.

و مشابه آن در دیگر منابع اهل سنت همچون: الملاحم[۲۵] ابن منادی، کنزالعمّال[۲۶] متقی هندی، إبراز الوهم المکنون[۲۷] غماری، الحاوی للفتاوی[۲۸] سیوطی، ذخائر العقبی[۲۹] طبری، عقد الدرر[۳۰] شافعی، الفصول المهمه[۳۱] ابن صباغ مالکی، جواهر العقدین[۳۲] سمهودی، ینابیع المودۀ[۳۳] قندوزی، سبل الهدی و الرشاد[۳۴] شامی، العرف الوردی[۳۵] سیوطی، القول المختصر[۳۶] ابن حجر، توضیح الدلائل[۳۷] ایجی، البدایۀ و النهایۀ[۳۸] و معجزات النبی[۳۹] ابن کثیر، میزان الاعتدال[۴۰] ذهبی، إمتاع الأسماع[۴۱] مقریزی، الاذاعۀ[۴۲] قنوجی، المنار المنیف[۴۳] ابن قیم جوزی، اتحاف الخیرۀ[۴۴] البوصیری، الخصائص الکبری[۴۵] و الدررالمنثور[۴۶] سیوطی، المعجم الأوسط‌[۴۷] طبرانی، السنن الواردۀ[۴۸] دانی و دیگر منابع اهل سنت[۴۹] ذکر شده است.

همچنین منابع متقدم اهل سنت همچون: المصنّف[۵۰] ابن ابی شیبه (استاد بخاری وفات ۲۳۵ ق)، سنن ابن ماجه (وفات ۲۷۳ ق) [۵۱]، البحر الزخار[۵۲] ابوبکر البزار (وفات ۲۹۲ ق)، مسند[۵۳] ابویعلی موصلی (وفات ۳۰۷ ق)، مسند[۵۴] الشاشی (وفات ۳۳۵ ق)، الملاحم[۵۵] ابن منادی (وفات ۳۳۶ ق)، البلدان[۵۶] ابن فقیه (وفات ۳۴۰ ق)، همگی قبل از کتاب الغیبۀ نعمانی (وفات ۳۶۰ ق)، نیز حدیث انقلاب قوم مشرق زمین را از پیامبر نقل کرده اند.

همانگونه که ملاحظه گردید در منابع اهل سنت به کثرت از قول پیامبر، مضمون احادیث شیعی تکرار شده است؛ گویی اینکه برای نصرت و یاری انقلاب زمینه ساز ظهور و عدم مخالفت با قیام ایرانیان به نوعی با اهل سنت اتمام حجت شده است.

نتیجه اینکه از رخدادهای مشترک[۵۷] در منابع فریقین شیعه و اهل سنت به عنوان نشانه ظهور[۵۸] به طرق متعدد[۵۹] و به تواتر[۶۰] از وقوع انقلاب مشرق زمین قبل از ظهور و پیشگویی اعجازگونه پیامبر از سرنوشت این انقلاب در ایران سخن به میان آمده است که به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد. [۶۱]

سند حدیث قیام قوم مشرق در الغیبۀ نعمانی

سند حدیث قیام قوم مشرق زمین در الغیبۀ نعمانی بدین قرار است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ یَحْیَی بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِق‌ ... .[۷۷]

بررسی محتوایی حدیث انقلاب مشرق زمین (ایران) قبل از ظهور

قد خرجوا بالمشرق: قیام و انقلاب علیه حاکم جائر و ظالم

خروج در اصطلاح به قیام، انقلاب و تلاش برای تشکیل حکومت تعبیر می‌شود[۹۳] و از آنجا که این پرچم به هدایت نیز توصیف شده است (قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء)، خروج علیه حاکم جائر و ظالم، یکی از مصادیق بارز آن خواهد بود.

و ناگفته پیداست به قرینه "لَایَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم وقَتْلَاهُمْ شُهَدَاء" تایید و مشروعیت قیام در عصر غیبت با هدف زمینه سازی ظهور نیز اثبات می‌گردد.

مراد از قوم مشرق: ایرانیان زمینه ساز ظهور

هرچند مشرق اعم از ایران است لکن به دلیل قرائن متعدد از جمله تشکیل حکومت شیعی در مشرق با آرمان زمینه سازی ظهور امام عصر و معیار مهم دیگر یعنی شیعه اثنی عشری و معتقد به امامت امام دوازدهم (قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ ... وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم‌)[۹۴] و تحویل پرچم به حضرت صاحب امام مهدی (فَإِذَا ظَهَرَ الْمَهْدِیُّ بَعَثَ إِلَیْهِ بِالْبَیْعَةِ)[۹۵]، و نیز جنگ ایرانیان شیعی با یهود در فلسطین

وَ قَضَیْنا إِلی‌ بَنِی إِسْرائِیلَ ... فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما ... بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ (سوره اسراء، آیه ۴-۵.) قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ فَلَا یَدَعُونَ وَتْراً لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوه‌ (کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص ۶۳.) که به قرینه عبارت "قتلاهم شهداء" در حدیث انقلاب مشرق زمین قبل از ظهور (نعمانی، الغیبۀ، ص ۲۷۳.) و نیز به ضمیمه حدیث معرفی "اهل قم" به عنوان هویت ایرانی مجازات کنندگان یهود: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ... فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ. (مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶.)، مشخص است که عقوبت اول یهود قبل از ظهور توسط ایرانیان شیعی رخ خواهد داد (برای آگاهی بیشتر: پورسیدآقایی، مواجهه امام زمان با قوم یهود در عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش ۴۲، ص ۶۵-۶۷. پورسیدآقایی، نقش ایرانیان در عصر ظهور، فصلنامه پژوهش های مهدوی، ش ۲۵، ص ۲۶.)

در کنار ادله دیگر همچون قانون استبدال در قرآن:

طبق قانون استبدال در قرآن {یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ (سوره توبه، آیه ۳۹، سوره محمد، آیه ۳۸.)؛ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاس‌ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ (سوره نساء، آیه ۱۳۳.)؛ مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه‌ (سوره مائده، آیه ۵۴.) فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرین‌ (سوره انعام، آیه ۸۹.)} خدواند وامدار و مدیون شخص یا قوم خاصی نیست. قانون استبدال، همان‌طور که بر ملت‌ها و جوامع حاکم است در مورد تبدیل و جایگزینی افراد نیز صدق می‌کند (کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۵۳. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۶.) بنابراین خداوند متعال جامعه و گروهی از بندگان خود را انتخاب می‌کند و مسئولیت تاریخی رهبری امت را برای پیش‌برد رسالت خویش بدان‌ها می‌سپارد تا آنها به بالاترین سطح تجربه سیاسی و تمدنی دست‌یابند، اما اگر آن قوم به امانت الهی خیانت ورزیده و از صراط مستقیم رسالت منحرف شوند، قانون استبدال بر آنها جاری می‌شود و خداوند آنها را به خاطر این خیانت، نیز مجازات کرده و از موضع رهبری کنار می‌گذارد و قوم دیگری را به جای آنها می‌آورد که برای پیش‌برد رسالت الهی شایسته‌تر و مناسب‌ترند. قانون قرآنی استبدال یکی از مهم‌ترین قوانین و قواعد تحولات اجتماعی در عرصه عقیدتی، سیاسی و جهادی است و در واقع سنت الهی برای محافظت از رسالت و پیام خداوند در برابر توطئه‌ها و انحرافات زمامداران خیانت‌کار در جهان اسلام است (ر. ک:جعفری، تفسیر کوثر، ج ۳، ص ۱۸۵. سلیمانی، سنت مندی تاریخ در قرآن از منظر شهید صدر، فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۲۵، ص ۹۳-۱۱۴. اراکی، مجموعه آثار نهمین همایش بین المللی دکترین مهدویت، ج ۱، ص ۷۸.)

و تطبیق آن در احادیث و تفاسیر فریقین شیعه[۹۶] و اهل سنت[۹۷] بر قوم سلمان و ایرانیان[۹۸]، واضح و مبرهن است که قیام و انقلاب مشرق زمینه ساز منحصر در ایران شیعی خواهد بود و نه سایر بلاد مشرق. و ارتکاز ذهنی اصحاب و تابعین از قوم مشرق، نیز ایرانی ها بوده است[۹۹] و مولفین میراث حدیثی فریقین شیعه[۱۰۰] و اهل سنت نیز بر این امر تصریح کرده اند. و محققین نیز در اینکه مراد از مشرق، ایران می‌باشد، تردیدی به خود راه ندادند. [۱۰۱]

بنابراین طبق احادیث فریقین، رایات مشرق قبل از ظهور که زمینه ساز حکومت مهدی موعود هستند[۱۰۲] دارای سه شاخص بسیار مهم یعنی:شیعه اثنی عشری و معتقد به امامت امام دوازدهم (وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم‌)[۱۰۳]، ایرانی (قوم سلمان) [۱۰۴] و آرمان آزادی فلسطین هستند:

آرمان آزادی فلسطین از اهداف رایات مشرق زمینه ساز ظهور است که در منابع فریقین شیعه و اهل سنت ذکر شده است: قوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ (کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۰۶. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص ۶۳.)؛ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ... فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ (مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶.)؛ و در احادیث اهل سنت: تَخْرُجُ مِنْ خُرَاسَانَ أُخْرَی سَوْدَاءُ ... یَهْزِمُونَ أَصْحَابَ السُّفْیَانِیِّ حَتَّی یَنْزِلَ بَیْتَ الْمَقْدِسِ یُوَطِّئُ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطَانَه (دانی، السنن الواردۀ فی الفتن، ج ۱، ص ۲۶۱. حنبلی، فرائد فوائد الفکر، ص ۳۱۴.)؛ تَخرُجُ مِن خُراسانَ رایاتٌ سودٌ لا یَرُدُّها شَی‌ءٌ حَتّی‌ تُنصَبَ بِإِیلیاء (ترمذی، سنن الترمذی، ج ۴، ص ۲۴۵. ابن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج ۱۴، ص ۳۸۳. متقی هندی، کنزالعمّال، ج ۱۴، ص ۲۶۱. ابن کثیر، البدایۀ و النهایۀ، ج ۱۰، ص ۵۵.)؛ از نگاه رجالیون اهل سنت، سند حدیث رایات مشرق زمینه ساز که تا بیت المقدس فلسطین پیشروی نظامی می کنند، "حدیث حسن" توصیف شده است: حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ (ثقة ثبت)، حَدَّثَنَا رِشْدِ ینُ بْنُ سَعْدٍ (ضعیف الحدیث)، عَنْ یُونُسَ (ثقة)، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِیِّ (الفقیه الحافظ متفق علی جلالته وإتقانه)، عَنْ قَبِیصَةَ بْنِ ذُؤَیْبٍ (تابعی ثقة)، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ (صحابی) نک: (الادارۀ العامۀ للاوقاف، نرم افزار جوامع الکلم)

دشمن قوم مشرق: جبهه استکبار (غربی ها و یهود صهیونیسم)

و اما نوبت به این می رسد که دشمنان جبهه حق، جبهه مقابل قوم مشرق که حق خویش را در دو مرحله از آنان طلب می کنند (یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَه‌) چه کسانی هستند؟ پاسخ بسیار واضح و روشن است، قطعا دشمنان دین اسلام و مذهب تشیع و در راس آنان، یهود و حامیان غربی شان در دائره جبهه استکبار و مخالفین جبهه حق قرار می‌گیرند. زیرا علاوه بر ادله عام قرآنی همچون عدوات یهود سرکش و حامیان شان در برابر جبهه مومنین (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا)[۱۰۷] و امتداد نزاع حق و باطل در طول تاریخ[۱۰۸] و تبلور اصلی این نزاع در سرنوشت حاکمیت جهانی[۱۰۹]، ادله خاص دیگر همچون جنگ ایرانیان با یهود در فلسطین[۱۱۰] و اینکه سفیانی -به عنوان دشمن امام عصر-، نماینده رومی ها و غربی ها (فِی عُنُقِهِ صَلِیبٌ)[۱۱۱] و به عنوان کمربند امنیتی رژیم اسرائیل (إِنْ عُدْتُمْ الیهود بِالسُّفْیَانِیِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ)[۱۱۲] و نیز هم پیمان حکومت عربستان (آلِ بَنِی فُلَان‌)[۱۱۳]، در جبهه مقابل ایرانیان زمینه ساز قرار دارد، و از آنجا که پرچم انقلاب مشرق زمین به هدایت توصیف شده است که سرانجام پرچم حکومت خویش را به امام عصر اعطا خواهند نمود (وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ)، بنابراین دشمنان دین اسلام و مذهب تشیع و ولایت امام عصر یعنی مثلث شوم "غربی، عبری، عربی" بویژه یهود و حامیان غربی شان در دائره جبهه استکبار و در مقابل انقلاب مشرق قرار می‌گیرند که از اعطای حق ایرانیان ممانعت می کنند.

یطلبون الحق فلا یعطونه: مراد از تلاش برای اخذ حق توسط ایرانیان؟

و اما مراد از تلاش برای اخذ حق توسط ایرانیان چیست؟ حق، معانی و مصادیق متعددی دارد[۱۱۴]. ازجمله: حق از سنخ حقوق اعتقادی و مذهبی اعم از قیام و تشکیل حکومت و یا هر حقی از حقوق تضیع شده ایرانیان توسط دشمنان غربی و یهود می تواند باشد.

البته اصولا از حق به قیام و انقلاب تعبیر نمی‌شود بلکه از "خروج و رایۀ" به قیام و انقلاب تعبیر شده است و در واقع عبارت قبلی "کأَنّی بِقَومٍ قَد خَرَجوا بِالمَشرِقِ" یعنی خروج، قیام و انقلاب بر علیه حکومت ظلم و جور[۱۱۵] و نه عبارت بعدی "یَطلُبونَ الحَقَّ".

در ضمن این سوال و اشکال مطرح خواهد شد که اگر واژه حق در عبارت (یَطْلُبُونَ الْحَق) به معنای ثورۀ، قیام و انقلاب است پس معنای عبارت قبل از آن یعنی "خروج بالمشرق" -(قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَق) هم که قیام و انقلاب است- آن چه خواهد شد؟

از اینرو به قرینه اینکه حق خویش را از دشمن طلب می کنند و سپس وارد فاز نظامی می شوند (سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم) به معنای طلب حقی از حقوق پایمال شده خویش توسط دشمن، مراد است.

ضمن اینکه بعد از مرحله "سیوف علی العواتق" دشمن مجبور به اعطای حق می‌شوند اما ایرانی ها قبول نمی‌کنند (سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَه‌) و همین قرینه بر این است که حق از سنخ حق مذهبی و اعتقادی نیست بلکه حقی از حقوق پایمال شده ایرانیان است. زیرا چگونه ممکن است اگر حق به معنای مذهب و از سنخ دین و حق اعتقادی باشد، وقتی دشمن به ایرانی ها می دهند اما از پذیرش آن سرباز بزنند؟

بنابراین عدم پذیرش حق از طرف ایرانی ها -با اینکه در دو مرحله بر اخذ آن اصرار داشتند-، قرینه بر این است که حق از سنخ حق مذهبی و اعتقادی نیست بلکه حقی از حقوق پایمال شده ایرانیان است که دشمن از اعطای آن ممانعت می کند.

مرحله "مطالبه حق"، یطلبون الحق ثم یطلبون الحق:

دو مرحله تلاش برای احقاق حق ایرانیان

و به قرینه جمله بعدی یعنی عبارت "سیوفهم علی عواتقهم"، دانسته می‌شود که دو مرحله قبلی طلب حق از راه مذاکره و حوار برای احقاق حق از دشمنان بوده است (یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِم‌) زیرا به قرینه "فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ"، بیانگر این است که ایرانیان درمی یابند که روش دو مرحله قبلی، جوابگو نیست و بعد از مایوس شدن از اخذ حق خویش، در مرحله بعدی از روشی متفاوت از دو مرحله قبلی، یعنی قدرت نظامی در مواجهه با دشمن برای اخذ حق خویش استفاده خواهند کرد.

و کلمه "ثم" در زبان عربی برای تراخی استعمال می‌شود[۱۱۶] و نشانگر این است که طلب حق و مذاکره برای بار دوم بعد از فاصله نسبتا طولانی از مرحله اول رخ می‌دهد اما در هر دو مرحله، دشمنان حق ایرانیان را به رسیمت نخواهند شناخت.

مرحله "سیوفهم علی عواتقهم": آماده جنگ نظامی با دشمن

ایرانیان، وقتی ممانعت دشمنان در استیفاء و طلب حق خویش را درک می‌کنند (فَإِذَا رَأَوْا ذَلِک‌)، این‌بار حق خویش را نه از راه مذاکره بلکه از راه قدرت نظامی طلب خواهند کرد (سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِم)؛ لازم به ذکر است عبارت "سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِم" ممکن است اشاره به تهدید دشمن و قدرت نمایی نظامی باشد کما اینکه احتمال درگیری نظامی محدود با دشمن نیز است. بعد از این مرحله، دشمن مجبور به پذیرش حق ایرانی ها خواهد شد (فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ) و حاکی از این است که هرچند ممکن است تهدید متقابل و درگیری های پراکنده بین ایران و دشمنان اش و حمله به منافع یکدیگر، رخ دهد اما ضربه نهایی را ایرانی ها بر دشمن وارد خواهند کرد که آنان مجبور به پذیرش حق خواهند شد.

اما سوال مهم این است که اگر فرضا عصر، عصر ظهور باشد، الان در کدام مرحله هستیم؟ مرحله "سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِم" یا مرحله "فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ"؟

فیعطون ما سألوه فلا یقبلونه‌: پذیرش مشروط

حقوق ایرانیان از طرف دشمن و مخالفت ایرانیان

آنگاه دشمنان مجبور به پذیرش حق ایرانیان خواهند شد اما شگفت اینکه علیرغم اصرار در دو مرحله قبلی، این‌بار ایرانیان نخواهند پذیرفت (فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَه). چه حوادثی رخ می دهد؟ شاید دشمنان، قصد اعطای کامل حق را ندارند و از اینرو ایرانیان، از پذیرش بخشی از آن، سرباز می‌زنند و یا اینکه شرایط و معادلات جهانی در اثر واقعه "هرج الروم"، تغییر کرده است و یا اینکه در اثر حمله به منافع یکدیگر، سرانجام این جبهه مقاومت شیعی است که دست برتر را خواهد داشت. قدر متیقن، وقتی دشمن در موضع ضعف سیاسی و نظامی قرار می گیرد، مجبور به پذیرش حق خواهد شد. زیرا معنا ندارد وقتی در دو مرحله، تلاش داشته اند تا حق خویش را از دشمن استیفاء کنند اما این بار از پذیرش حق خویش سرباز زنند؟

مرحله "یقوموا و لا یدفعونها إلا إلی صاحبکم"‌:

جنگ با دشمن و اتصال انقلاب ایران به حکومت جهانی امام مهدی

و در مقابل ایرانیان، آماده قیام و جنگ فراگیر و نهایی و سرنوشت ساز با دشمنان خواهند شد (حَتَّی یَقُومُوا و قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء) که البته فاصله اندکی با زمان ظهور خواهد داشت (لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْر). در واقع ایرانی ها درخواست غربی ها برای بازگشت به میز مذاکره را نمی‌پذیرند و آماده فتح عظیم و جنگ نهایی خواهند شد.

(سید حسن نصرالله: ایران، عمود خیمه "عاشورا قبل از ظهور")

و سوال اساسی و بسیار مهم اینکه: ایرانی ها در کدام میدان، وارد فاز نظامی می شوند و جنگ سیوف، عملیاتی خواهد شد؟

واضح و مبرهن است، از آنجا که ایرانیان، هدف زمینه سازی ظهور را بر عهده دارند (لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم)، از اینرو جنگ با همپیمانان سیاسی و نظامی سفیانی (دشمن اصلی امام عصر) [۱۱۷] یعنی عملیات نظامی بر علیه دشمنان در محور مثلث "عربی[۱۱۸]، غربی[۱۱۹]، عبری[۱۲۰]" در دستور کار خواهد بود.

لکن محور عربی –حکومت آل فلان در عربستان[۱۲۱]- مشمول حمله ایران قبل از ظهور به منظور سقوط و فروپاشی حکومت نخواهد شد. زیرا طبق احادیث معتبر تا ۱۵ روز قبل از ظهور، حجاز تحت اختیار حکومت بنی فلان است -هرچند در اثر اختلافات، ضعیف شده اند اما باقی خواهند ماند[۱۲۲]- و در واقع، مکه و مدینه بعد از ظهور و توسط امام مهدی آزاد خواهد شد.

از اینرو، جنگ ایران با دشمن و در محور غربی- عبری، متعین است. از طرفی، طبق آیات سوره اسراء و احادیث متعدد، یهودیان مفسد در فلسطین تجمع دارند و ایرانیان شیعی، طرف جنگ با یهود قبل از ظهور خواهند بود[۱۲۳]، مضافا بر اینکه از اهداف و آرمان های قوم زمینه ساز مشرق، آزادی فلسطین معرفی شده است. [۱۲۴] و طبق بشارت غیبی قرآن در آیات ابتدایی سوره روم[۱۲۵]، از جنگ ایران با دشمن، می توان به جنگ در ادنی الارض (فلسطین) اشاره نمود که منجر به پیروزی فرس (ایرانی ها) و شادی مومنین می‌گردد. [۱۲۶]

بنابراین جنگ با دشمن در فلسطین خواهد بود و به قرینه "فَیُقَاتِلُون‌ فَیُنْصَرُون"[۱۲۷]، محور شیعی به رهبری ایران در جنگ آینده با اسرائیل قبل از ظهور پیروز خواهد شد. [۱۲۸]

زمان جنگ شیعه (ایران و حزب الله) با اسرائیل

هرچند حمله به منافع یگدیگر در مناطق مختلف بین جبهه مقاومت شیعی و دشمن رخ خواهد داد اما بنظر می رسد زمان جنگ سرنوشت ساز برای نابودی اسرائیل، بعد از واقعه "هرج الروم" و قبل از حضور "مارقۀ الروم" خواهد بود[۱۲۹]. زیرا هرچند غربی ها در اثر واقعه هرج الروم دچار اضمحلال شده اند لکن طبق احادیث کماکان شاهد لشکرکشی بخشی از حامیان غربی یهود (مارقۀ الروم) به تحولات خاورمیانه در جهت کمک به یهودیان ساکن فلسطین اشغالی خواهیم بود:

سَیُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّی یَنْزِلُوا الرَّمْلَة (نعمانی، الغیبۀ، ص ۲۸۰.)؛ آخرین علامت قبل از خروج سفیانی، ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین است. الرملۀ: هی کورة من فلسطین و کانت دار ملک داود و سلیمان، بینها و بین البیت المقدس ثمانیة عشر یوما (حموی، معجم البلدان، ج ۳، ص ۶۹.)؛ الرَّملة: مدینة تقع وسط فلسطین إلی الجنوب الشرقی من تل أبیب (ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج ۷، ص ۱۲۲. قره چانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج ۲، ص ۱۱۷-۱۱۸.)؛ از اینرو رمله در فلسطین مراد می‌باشد. همانطور که در حدیث دیگری در الغیبۀ طوسی، به صراحت به حضور نظامیان رومی در فلسطین قبل از خروج سفیانی تصریح شده است: تَنْزِلُ الرُّومُ فِلَسْطِین‌ (طوسی، الغیبۀ، ص ۴۶۳.).

و بیانگر این است که موجودیت اسرائیل برای اولین بار در معرض سقوط و نابودی قرار گرفته است که اینچنین دست به دامان حامیان غربی خویش می شود.

جنگ شیعه (ایران و حزب الله) با اسرائیل (مثلث عبری، غربی و عربی)

قتلاهم شهداء: مشروعیت قیام در عصر غیبت و پرچم هدایت ایران

و با توجه به عبارت "قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء" در حدیث قیام مشرق زمین، وصول به مقام شهید و شهادت در عصر غیبت، باید با اجازه نائب عام امام عصر باشد. از اینرو احتمال دارد رهبر ایرانیان، مرجع و نائب عام نیز است که اذن جهاد و جنگ توسط وی صادر می‌شود کما اینکه احتمال دارد قاطبه مرجعیت شیعه به عنوان نائبان امام عصر، اذن جهاد و قتال را صادر نمایند.

و البته لشکر قوم مشرق و انقلاب ایران متصف به حضور "أَصْحَابِ الْقَائِم"[۱۳۰]، " قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ"[۱۳۱] و "رایاتُ‌ هُدی"[۱۳۲] می‌باشد که نشان از حقانیت پرچم حکومت زمینه ساز دارد. علاوه بر این، معصومین در چندین روایات با عبارت های مختلفی همچون: "بِهِمْ یَنْصُرُ اللَّهُ إِمَامَ الْحَقِّ"[۱۳۳]، "فَمَن أدرَکَ ذلِکَ مِنکُم فَلیَأتِهِم"[۱۳۴]، "فَسارَعوا إلَیه‌"[۱۳۵] و ... به شیعیان سفارش می‌کنند که در یاری لشکر زمینه ساز ایرانیان قبل از ظهور، کوتاهی نکنند.

و ناگفته پیداست به قرینه "لَایَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم وقَتْلَاهُمْ شُهَدَاء" تایید و مشروعیت قیام در عصر غیبت با هدف زمینه سازی ظهور نیز اثبات می‌گردد و البته هرچند پاسخ های متعددی به مخالفین مشروعیت "قیام در عصر غیبت"، داده شده است[۱۳۶] اما در مواجهه با این احادیث معتبر، مخالفین سر تعظیم فرود آورده و مجبور به پذیرش مشروعیت "قیام حق زمینه ساز قبل از ظهور" می‌گردند؛ زیرا با وجود ادله معتبر همچون حدیث انقلاب مردی از قم، زمینه سازی قوم مشرق زمین و جنگ شیعیان ایران با یهود قبل از ظهور با هدف تسهیل در فرایند ظهور به ضمیمه آیات استبدال و ...، تکلیف شیعیان در حمایت و یاری انقلاب زمینه ساز ظهور در ایران کاملا واضح و روشن است.

بلکه سخن در اتمام حجت با اهل سنت است؛ و همانطور که بیان گردید، منابع متقدم اهل سنت همچون: المصنّف[۱۳۷] ابن ابی شیبه (استاد بخاری وفات ۲۳۵ ق)، سنن ابن ماجه (وفات ۲۷۳ ق) [۱۳۸]، البحر الزخار[۱۳۹] ابوبکر البزار (وفات ۲۹۲ ق)، مسند[۱۴۰] ابویعلی موصلی (وفات ۳۰۷ ق)، مسند[۱۴۱] الشاشی (وفات ۳۳۵ ق)، الملاحم[۱۴۲] ابن منادی (وفات ۳۳۶ ق)، البلدان[۱۴۳] ابن فقیه (وفات ۳۴۰ ق) همگی قبل از کتاب الغیبۀ نعمانی (وفات ۳۶۰ ق)، حدیث انقلاب قوم مشرق زمین را از پیامبر نقل کرده اند.

توهم سقوط حکومت زمینه ساز ظهور

بنابراین قبل از ظهور، انقلاب و حکومت در مشرق زمین (ایران) تشکیل خواهد شد که هدف اصلی خویش را زمینه سازی برای حکومت جهانی امام عصر می‌داند. و عبارت "لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم" نیز به روشنی گویا این واقعیت است که توهم سقوط حکومت ایرانیان قبل از ظهور، خیالی خام و آشفته است که هیچ گاه تعبیر نخواهد شد و انقلاب قوم مشرق زمین و ایرانیان به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد.

(رهبر انقلاب: ملت ایران این پرچم را تسلیم امام زمان (عج) خواهد کرد)

نکته بسیار مهم دیگر اینکه: از آنجا که در احادیث شیعه و اهل سنت، فقط برای قوم مشرق (ایران)، عبارت " لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُم" و نقش زمینه سازی ذکر شده است، به روشنی گویای این واقعیت است که نقش مدیریت و سرپرستی جهان تشیع و رهبری امت در مواجهه با دشمن و جبهه استکبار (مثلث شوم غربی، عبری و عربی) بر عهده ایرانیان نهاده شده است که توانسته تحت پرچم "جبهه حق" و شعار واحد "زمینه سازی" با گردهم آوردن شیعیان از مناطق مختلف جغرافیای ظهور- عراق (عصائب العراق) [۱۴۴]، یمن (اهل الیمن) [۱۴۵]، مصر (نجباء مصر) [۱۴۶]، لبنان و فلسطین (ابدال الشام) [۱۴۷] - در مثلث "کوفه، مکه و قدس" فرانید امر ظهور را برای تشکیل حکومت حقه جهانی حضرت ولیعصر مهیا و فراهم سازد.

=========

* مصطفی امیری، دانش آموخته حوزه علمیه قم

حوادث قبل از ظهور

=========

https://www.ourpresident.ir/analysis/article/sufianis-departure

============

فتنه شام قبل از ظهور

روایات متعددی در مورد حوادث قبل از سفیانی در جوامع روایی موجود است. این احادیث مربوط به کشورهای مختلف حادثه خیز قبل از ظهور در مثلث "عراق، منطقه شام و فلسطین" است. از جمله طبق احادیث صحیحه و موثق در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی، قبل از خروج سفیانی سلسله حوادثی در "فتنه منطقه شام" رخ می‏دهد که در ادامه به تفصیل مورد بررسی قرار می­گیرند:

روایت اول: حدیث رجفۀ الشام در الغیبۀ شیخ طوسی

از جمله روایاتی که حوادث منطقه شام قبل قیام سفیانی را ترسیم کرده است در روایت موثق از امام علی در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی است که به طریق دیگر در کتاب الغیبۀ نعمانی نیز تکرار شده است، مراحل و حوادث قبل از خروج سفیانی در منطقه شام چنین نقل شده است:

إِذَا اخْتَلَفَ رُمْحَانِ بِالشَّامِ فَهُوَ آیَةٌ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ تَعَالَى قِیلَ ثُمَّ مَهْ (ماذا) قَالَ ثُمَّ رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ یَهْلِکُ فِیهَا مِائَةُ أَلْفٍ یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِین‏ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ[2] ... فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْیَةٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِی الْیَابِسِ حَتَّى یَسْتَوِیَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ الْمَهْدِی‏.[3]

وقتی دو نیزه مخالف هم (دو جبهه نظامی) در منطقه شام درگیر شوند، آن نشانه از نشانه های خدا است. گفته شد: سپس چه می‏شود؟ فرمود: رجفۀ در منطقه شام است که بیش از صد هزار نفر (کنایه از کثرت کشته ها) هلاک می‌شوند که برای مومنان رحمت و برای کافران عذاب است، سپس در انتظار ورود نیروهای نظامی پرچم های زرد رنگ از مغرب منطقه شام و نیز البراذین الشهب باشید که به تحولات فتنه شام وارد خواهند شد ... سپس در انتظار خسف منطقه حرستا دمشق در سوریه باشید و بعد از آن منتظر خروج سفیانی، پسر هند جگرخوار باشید که از وادی یابس (مرز بین اردن و سوریه در منطقه درعا در جنوب سوریه) خروج می‌کند تا بر دمشق در سوریه تسلط یابد و بعد از آن منتظر ظهور و قیام امام عصر باشید.

لازم به ذکر است مضمون و محتوای حدیث فوق (حدیث رجفۀ الشام) در منابع اهل سنت همچون: البدء و التاریخ[4] مقدسی، فرائد فوائد الفکر[5] حنبلی، عقد الدرر[6] مقدسی شافعی، اهوال یوم القیامۀ و علاماتها الکبری[7] سفارینی به نقل از امام علی نیز ذکر شده است.[8]

روایت دوم: حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی

البته ترتیب دقیق‏تر "حوادث و نشانه های قبل از خروج سفیانی" در منطقه شام در ضمن حدیث جابرجعفی از امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی ذکر شده که جزئیات این حوادث را به تفصیل بیان کرده است. لازم به ذکر است، حدیث جابرجعفی از امام باقر از چند طریق سندی مختلف و در چندین کتاب معتبر حدیثی شیعه از جمله: کتاب الغیبۀ نعمانی[9]، کتاب التفسیر عیاشی[10]، کتاب الغیبۀ شیخ‏طوسی[11]، کتاب الاختصاص[12] و کتاب الارشاد[13] شیخ مفید و در منابع حدیثی متاخر همچون بحارالانوار[14] علامه ‏مجلسی، ذکر شده است؛ لکن، کامل‌ترین شکل این روایت از نظر متن و سند، در کتاب الغیبةنعمانی بیان شده است. لازم به ذکر است، حدیث جابر جعفی از امام باقر -در تشریح حوادث فتنه شام قبل از ظهور- "حدیث صحیحه اعلایی" و در زمره "معتبرترین" احادیث مهدویت از دیدگاه وثاقت سندی و محتوایی می‏باشد.[15]

در کتاب الغیبۀ نعمانی، ترتیب "حوادث قبل از سفیانی" در منطقه شام نیز چنین خواهد بود:

وَ یَجِیئُکُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ‏ قَرْیَةٌ مِنْ‏ قُرَى‏ الشَّامِ‏ تُسَمَّى الْجَابِیَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَیْمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَةِ التُّرْکِ وَ یَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ[16] وَ سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّى یَنْزِلُوا الْجَزِیرَةَ[17] وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ ... ثُمَّ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلَاثِ رَایَاتٍ رَایَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایَةِ السُّفْیَانِی.[18]

... صوتی بر دمشق همراه با فتح برای شما می‏آید و خسف در منطقه جابیه رخ خواهد داد و بخشی از مسجد دمشق نیز تخریب خواهد شد، سپس خروج کنندگانی در منطقه شام از سمت ترکها، ساکنان واقع در نواحی هم‏مرز با ترکها خروج خواهند کرد (ادعای استقلال مناطق کردنشین سوریه در عصر ظهور) و آنگاه هرج الروم (فتنه، اختلاف و قتل و چه بسا جنگ جهانی بین رومی ها و کشورهای غربی) را فراخواهد گرفت. اخوان الترک، پیشروی نظامی خویش را تا مناطق الجزیرۀ سوریه ادامه می‏دهند (جزیرۀ الشام، به مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسکۀ و دیر الزور و الرقة، اطلاق می‏شود)؛ و نیز خروج کنندگانی از رومی ها (همپیمانان غربی یهودیان صهیونیست) در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین نیروی نظامی پیاده می‏کنند ... سپس سه پرچم نظامی اصهب، ابقع و سفیانی در منطقه شام با یکدیگر به جنگ و اختلاف خواهند پرداخت.

لازم به ذکر است بخشی از محتوای حدیث جابر جعفی از امام باقر، نیز در کتاب نفیس و گرانبهای "الاصول الستۀ عشر" (از معدود میراث باقی مانده از "اصول اربعمائه" می‏باشد که شانزده اصل از مصنفات شیعه امامیه در این کتاب، احیاء شده است) به طریق و سند متفاوت "جعفر شرع الحضرمی از ابراهیم بن جبیر از جابرجعفى از امام باقر" وجود دارد.[19]

مضاف بر اینکه، محتوای حدیث جابر از امام باقر در کتاب اهل سنت از جمله: در کتاب عقد الدرر مقدسی شافعی[20]، الفصول المهمۀ ابن صباغ مالکی[21]، نیز گزارش شده است.

تمرکز فتنه شام بر سوریه

لازم به ذکر است هرچند در احادیث از دیگر مناطق شام سخن به میان آمده است اما ذکر عبارت "حوادث منطقه شام و سوریه" از باب عطف "خاص بر عام" است که در اسلوب قرآن نیز به کار رفته است (حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏؛ سوره بقره، آیه 238.)؛ فایده این گونه عطف و ذکر خاص به صورت جداگانه بعد از عام، برای بیان اهمیت آن است. در ما نحن فیه نیز محدوده اختلاف رمحان و جنگ در فتنه شام با تعیین کلیدواژه هایی همچون «دمشق» پایتخت سوریه (یَسْتَوِیَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْق‏؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 306. حنبلی، فرائد فوائد الفکر فی الإمام المهدی المنتظر، ص 299.) «حمص» در جنوب سوریه و «حلب» در شمال سوریه (الْکُوَرالْخَمْس:‏ ... وَ حِمْصٌ وَ حَلَب‏: از مناطق واقع در سوریه؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 304.) «وادی یابس در درعا» جنوب سوریه (یَخْرُجُ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ مِنَ الْوَادِی الْیَابِس‏: محل ورود سفیانی؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 651.) «قرقیسیاء» در شرق سوریه (یَمُرُّ جَیْشُهُ بِقِرْقِیسِیَاء: جنگ سفیانی در دیرالزور شرق سوریه قبل از حمله به عراق؛ نعمانی، الغیبۀ، ص 280.) به روشنی نشان می‏دهد که فتنه شام بیشتر بر سوریه متمرکز شده است.

فتنه شام، طولانی و تا ظهور ادامه دارد

و البته منطقه شام قبل از ظهور کماکان آبستن حوادث، فتنه و شعله جنگ بوده و این آتش فتنه خاموش نخواهد شد و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت و هرگاه تصور این می‏رود که بحران شام و جنگ سوریه در حال حل و فصل است، ناگهان شعله های فتنه همچون آتش زیر خاکستر از جایی دیگر خود را آشکار می‏سازد:

تَکُونُ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ کُلَّمَا سَکَنَتْ مِنْ جَانِبٍ طَمَّتْ مِنْ جَانِبٍ، فَلَا تَتَنَاهَى حَتَّى یُنَادِیَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: إِنَّ أَمِیرَکُمْ فُلَانٌ (مقدسی شافعی، عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 75.)

در منطقه شام، فتنه خواهد بود و هر گاه از گوشه‏اى آرام گیرد از جانب دیگرى سر برمى‏آورد و این فتنه پایان نمى‏پذیرد مگر آنگاه که منادى از آسمان ندا مى‏کند: فرمانروایی شما فلانی (امام مهدی) است.

فتنه شام که محل اختلاف بین ترک و روم، عرب و عجم نیز است، راهی برای آن یافت نخواهد شد؛ بنابراین فتنه شام طولانی و تا زمان ظهور ادامه خواهد داشت:

لَا یَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى یَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ یَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا یَجِدُونَهُ (نعمانی، الغیبۀ، ص 279. شیخ حرعاملی، اثبات الهداۀ، ج 5، ص 368.).

قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاص شدن از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند.

و اینک مراحل "فتنه شام قبل از ظهور" طبق احادیث معتبر، ترسیم خواهد شد:

حوادث فتنه شام و سوریه قبل از ظهور

اختلاف رمحان: صف آرایی دو جبهه نظامی

اولین واقعه‌­ای که در آغاز فتنه شام به وقوع می­پیوندد اختلاف میان دو نیزه (دو جبهه مخالف) است. رمح در لغت به معنای نیزه است[22] و در اینجا معنایی کنایی آن مراد است؛ یعنی دو جبهه نظامی متقابل که در ابتدای فتنه منطقه شام در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد. در واقع «رمحان» اشاره به پرچم نظامی ابقع و اصهب (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع)، به عنوان دو جبهه نظامی مخالف در فتنه شام دارد.

رمزگشایی از رایۀ الاصهب و الابقع در فتنه شام قبل از ظهور

همانطور که بیان گردید، قبل از حضور سفیانی به عنوان حاکم دمشق، میان دو جبهه نظامی مخالف، رایۀ الاصهب و الابقع بر سر قدرت و حکومت (ثَلَاثَةُ بِالشَّامِ کُلُّهُمْ یَطْلُبُ الْمُلْک)[23] در منطقه شام، منازعه و جنگ در جریان است که در ادامه سفیانی نیز وارد صحنه تحولات فتنه شام شده و بر آنها پیروز خواهد شد:

ثُمَّ یَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِکَ عَلَى ثَلَاثِ رَایَاتٍ: رَایَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایَةِ السُّفْیَانِی فَیَلْتَقِی السُّفْیَانِیُّ بِالْأَبْقَعِ فَیَقْتَتِلُونَ فَیَقْتُلُهُ السُّفْیَانِیُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ یَقْتُلُ الْأَصْهَب.[24]

در منطقه شام قبل از ظهور، سه پرچم نظامی: اصهب (حاکم دمشق)، ابقع (مخالفان حکومت) و در ادامه پرچم نظامی سفیانی، وجود خواهند داشت و در نهایت سفیانی ابتدا ابقع و طرفدارانش و سپس اصهب را شکست داده و به حکومت دمشق می‏رسد.

رایۀ الاصهب: حاکم دمشق

اصهب معانی متعددی دارد از جمله: صهب: و هو لونٌ من الألوان من ذلک الصُّهْبَة: حُمرةٌ فى الشَّعر (ابن فارس، معجم مقاییس اللغۀ، ج 3، ص 316.) أَصْهَب: یقال للابل إن خالطت بیاضَه حُمْرَةٌ، فهو أَصْهَب (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 117.) رجلٌ‏ صَیْهَبٌ‏: رجل طویلٌ (فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج 1، ص 125. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 533.) الأصْهَب‏: الأسد (زبیدی، تاج العروس، ج 2، ص 157، ازدی، الماء، ج 2، ص 788.) الأَصْهَب‏: الذی یعلو لونه‏ صُهْبَة و هی کالشُّقرة و الحمرۀ (ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج 3، ص 62.) صُهْبُ‏ السِبَال:‏ و هم أعداء العرب (جوهری، الصحاح، ج 1، ص 166.) ‏ و الأصهَب‏ من الإبل‏: الذى لیس بشدید البیاض (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.) و تشریفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خیرَ الإبل (ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم، ج 4، ص 209.) و الصُّهْبَةُ: أَشْهَرُ الأَلوان و أَحسنُها (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 532.)؛

بنابراین اصهب، به مرد بلند قامت (رجل طویل) سفید پوست و به سرخی می‏زند (إن خالطت بیاضَه حُمْرَةٌ) که در تحولات فتنه شام مخالف اعراب هست (أعداء العرب) و بر سایرین نیز برتری دارد (تشریفها على سائرِ الإبلِ و فجعلوها خیرَ الإبل‏)‏، اطلاق می‏شود. لازم به ذکر است، زبان روایات در بیان اسامی شخصیت های ظهور، نمادین، رمزآلود، کنایه ای و حاکی از حقایق و واقعیاتی است.[25]

رایۀ الابقع: معارضین حکومت دمشق

الابقع نیز معانی متعددی دارد از جمله: الابقع: العرب، تنکح إماء الروم فیستعمل على الشام أولادهم و هم بین سواد العرب و بیاض الروم (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 146.) بقعان الشام خدمهم و عبیدهم لبیاضهم و حمرتهم لانهم من الروم و فلقد کان حکام الشام یلقبون خدامهم من الروم بالابقع (جوهری، الصحاح، ج3، ص 1188. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج 3، ص 9.). بنابراین از فحوای معنای لغوی ابقع، بویژه از عبارت خدام رومی و اولاد العرب حاصل از ازدواج اعراب با رومی ها و استفاده از آنان در منطقه شام، چنین برداشت می‏شود که در فتنه شام قبل از ظهور، جبهه عربی معارض و مقابل جریان اصهب که در خدمت مصالح و منافع رومی ها نیز است، را جریان ابقع گویند.

همچنین الابقع: الرَّجُلُ ذو الکَلامِ الکثیر (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 1، ص 195.) و هو مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا یُقال غرابٌ أبقَعُ و کلبٌ أبقع (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 281، فراهیدی، العین، ج 1، ص 184.)‏ الباقعة: الرجل الداهیة، فلان سمی باقعۀ لحُلوله بِقاعَ الأَرض و کثرة تَنْقِیبه فی البلاد (ازهری، تهذیب اللغۀ، ج 1، ص 188. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 19.) ؛ همچنین این عبارات، نیز نشان می‏دهد تشکّل های نظامی جریان ابقع مرتبط با عرب ها و رومی ها که در جبهه مخالف جریان اصهب قرار دارند، موضع سیاسی واحد ندارند (ذو الکَلامِ الکثیر) و به اشکال و اسامی مختلف درمی‏آیند (مخالَفةُ الألوانِ بعضِها بعضا) و در یکجا نیز متمرکز نیستند بلکه در مناطق مختلف شام، حضور نظامی دارند (کثرة تَنْقِیبه فی البلاد).

رجفۀ الشام: جنگ در منطقه شام قبل از ظهور

رجفۀ در لغت عرب، قرآن و احادیث الزاما و همیشه به حادثه زمینی و زلزله اطلاق نمی‏شود، بلکه تنها یکی از معانی رجفۀ، زلزله است. به عبارت دیگر اصل معنای رجفۀ، اضطراب و لرزش شدید می‏باشد. الرجفة: الاضطراب الشدید (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 344. ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 2، ص 491.) که اگر در زمین رخ دهد به معنای زلزله است: رَجَفَت الأرض، تزلزلت (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 7، ص 89.)؛ و اگر از آسمان رخ دهد همچون صاعقه ای که در میقات بر قوم موسی فرود آمد (زمخشری، تفسیر الکشاف، ج 2، ص 164.) به معنای عذاب آسمانی خواهد بود: کل عذاب أنزل فأخذ قوما فهو رَجْفَة (فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.)؛ همچنین رجفۀ به معنای جنگ بر سر ملک و حکومت نیز می‏باشد: رَجَفَ القومُ إذا تَهَیَّؤُوا للحرب (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 113. فراهیدی، العین، ج 6، ص 109.) تناوُلُ بعضهم بعضاً بالعِصِیّ و السُّیُوف (ابن فارس، معجم مقایس اللغۀ، ج 1، ص 428. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 21.) إذا تَقاتَلُوا عَلَى المُلْک‏ (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 241.) و در منابع حدیثی اصیل و معتبر شیعی، رجفۀ در معنای جنگ نیز استعمال شده است: فلمّا بلغ أهل الکوفة هلاک معاویة، أرجف أهل العراق بیزید و قالوا نقاتل: هنگامیکه خبر هلاکت و مرگ معاویه به اهل کوفه رسید، اهل عراق اعلان قیام و جنگ بر علیه یزید کردند و گفتند: با یزید خواهیم جنگید. (ابومخنف، وقعۀالطف، ص 89.). از اینرو، سه احتمال مختلف و سه تفسیر در معنای "رجفۀ الشام" یعنی: 1. حادثه زمینی (زلزله)، 2. حادثه آسمانی (حمله با سلاح مرگبار و قتل بیش از صد هزار نفر)، 3. جنگ در منطقه شام محتمل است.

از آنجا که اصل ماده رجفه به معنای اضطراب شدید می‏باشد، هر آنچه موجب این اضطراب شود در دایره معنایی این عبارت می‏گنجد؛ پس علاوه بر زلزله و صاعقه، سلاح‏های زمینی یا آسمانی به کار رفته در جنگ که موجب اضطراب شدید شود نیز می‏تواند مراد باشد. از اینرو با رجوع به معنای گوهری واژه رجفه (اضطراب شدید)، دایره معنایی این واژه گسترش یافته و علاوه بر بلایای طبیعی، بلایای غیر طبیعی و ساخته بشر را نیز دربرمی‏گیرد.

بویژه به کار رفتن عبارت رجفه بعد از عبارت اختلف الرمحان، نشانگر این است که "اختلف الرمحان" اشاره به مرحله اول درگیری و ایجاد اختلاف در منطقه شام است. و قرار گرفتن عبارت "رجفه" پس از آن می­تواند اشاره به مرحله دوم و بیان وقوع جنگ باشد. درحقیقت این دو عبارت، اشاره به دو مرحله اختلاف و جنگ می‏باشند.

با توجه به آنچه ذکر گردید، به قرینه اختلاف الرمحان (اختلاف دو نیزه)، معنای سوم ترجیح دارد. همچنین به دلیل ذکر قرینه ای دیگر در ادامه این حدیث، احتمال اول یعنی انطباق رجفۀ بر زلزله تضعیف می‏شود؛ زیرا از رجفۀ بالشام به رحمت برای مومنین و عذاب برای کافران توصیف شده است (رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ ... یَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْکَافِرِین‏) در حالیکه در هنگام وقوع زلزله، فرقی بین مومن و کافر وجود ندارد[26] و همه انسان های ساکن آن مناطق دچار زلزله می‏شوند. آری، اگر تعبیر حدیث به "رجفۀ الارض" بالشام تصریح داشت، راه را بر هرگونه احتمال و معنای دیگری می‏بست و در این صورت فقط به معنای زلزله خواهد بود.

از اینرو، استعمال رجفۀ در معنای جنگ و قتال، معنای دور از ذهن نیست و علاوه بر کتب لغت، در کتب اصیل و متقدم حدیثی شیعه نیز استعمال شده است. مضاف بر اینکه عدم ذکر عبارت "رجفۀ الارض بالشام" و اکتفا به "رجفۀ بالشام" گویای این واقعیت است که به قرینه اختلاف رمحان (اختلاف دو نیزه) می‏توان به راحتی به معنای اراده شده رجفۀ الشام در این حدیث نیز پی برد. بدین معنا که اختلاف رمحان در منطقه شام، منجر به جنگ بین دو جبهه مقابل هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) خواهد شد که در نتیجه آن، انسان های فراوانی نیز کشته خواهند شد. از اینرو رجفۀ الشام به جنگ در منطقه شام قبل از ظهور تعبیر می‏شود.

البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام
ابتدا لازم است واژه‌­های این قسمت از روایت معنا شوند:

البراذین: جمع برذون و هو الدابة و هی آلات التنقل (ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 51.).

الشهب: الشعلة الساطعة من النار الموقدة و من العارض فی الجو (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، ص 152.)؛ وکتیبة شهباء أی لِمَا فیها من بَیاضِ السِّلاحِ و الحدید (ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 508.).

المحذوفۀ: یستعمل فی الرمی (ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 40.).

بنابراین، ادوات و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح و موشک با سرعت فراوان که شعله های آتش از آن زبانه می‏کشد را "البراذین الشهب المحذوفۀ" گویند.

احتمالات در معنای البرازین الشهب

پرسش آن است که مراد از اصحاب البرازین الشهب المحذوفة چیست؟ آیا مراد اسب سوارانی است که هنگام راه رفتن از برخورد سم­های آنها با سنگ­ها آتش شعله­ور می­شود مانند آنچه در سوره عادیات در وصف نظامیان اسب­سوار پیامبر ذکر شده است؟ یا مراد نظامیان اسب سواری است که همراه آنان سلاح آتش­زنه وجود دارد؟ یا مراد نظامیانی است که وسائل نقلیه مجهز به ادوات جنگی آتش­زا مانند موشک دارند؟

هرچند ظاهر عبارت اصحاب البرازین، اسب سوار است اما همچنانکه مراد از القائم بالسیف کنایه از قدرت نظامی و قیام مسلحانه است، در اینجا نیز مراد از اصحاب البرازین، نظامیان مسلح به ادوات و سلاح های جنگی آتشین می­تواند باشد که کنایه از قدرت نظامی ویژه است.

با توجه به معنای عبارت "البراذین الشهب المحذوفۀ" و تقدم این عبارت در حدیث امام باقر بر عبارت "الرایات الصفر"، لزوما سلاح های جنگی متعلق به الرایات الصفر نخواهد بود و ممکن است حاکی از حضور طرف های دیگری نیز در جبهه نظامی سوریه نیز باشد.

به هر حال، تصریح به وجود "البراذین الشهب المحذوفۀ" و نیز حضور نظامیان "الرایات الصفر" (نظامیان پرچم های زرد رنگ) در این مرحله از مراحل فتنه منطقه شام، نشان از شدت گرفتن نزاع و جنگ بین دو طرف درگیری در فتنه شام دارد که سرانجام موجب تغییر موازنه قدرت و جنگ به نفع یکی از طرف های درگیر خواهد گردید.

ندا و صوت از دمشق بالفتح: بشارت فتح و پیروزی

این عبارت، مبهم است و نیاز به بررسی مستقل دارد. لکن مضمون محتوایی آن چنین است که در خلال فتنه شام، بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر سر داده می‏شود که بنظر می‏رسد در صورت انطباق حدیث رجفۀ الشام با حدیث جابرجعفی از امام باقر، گویا با ورود نظامیان پرچم های زرد رنگ به صحنه تحولات میدانی فتنه شام–که در روایت پیشین گزارش آن آمد -، جنگ به نفع حامیان این جریان پیش رفته و صدای فتح و پیروزی بلند می­شود.

البته در ماهیت نظامیان الرایات الصفر اختلاف دیدگاه وجود دارد و عمده دو احتمال در آن مطرح است که بحث و گفتگو در این باره، نیازمند نوشتار مستقلی است.

خسف دمشق در محور جابیه- حرستا

احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ که منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه[27]-حرستا[28] در دمشق سوریه خواهد شد.

اما در اینکه قبل از ظهور در منطقه شام، دو خسف رخ خواهد داد یا خسف واحد؟ به صراحت نمی‏توان اظهارنظر نمود. لکن به قرینه روایتی در منابع اهل سنت که قرابت محتوایی با حدیث خسف جابیه و خسف حرستا دارد، می‏توان دریافت خسف "واحد" و ناشی از زلزله بوده که در دمشق قبل از ظهور رخ خواهد داد:

رَجَفَتِ الأَرْضُ فَانْقَعَرَ غَرْبِیُّ مَسْجِدِهَا وَ یُخْسَفُ بِقَرْیَةٍ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا ثُمَّ یَخْرُجُ عِنْدَ ذَلِکَ السُّفْیَانِیُّ. (ابن حماد، الفتن، ص 181. شافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 84. کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی، ج 2، 245.).

زلزله رخ می‏دهد و سمت غرب مسجد دمشق نیز در زمین فرو می‌رود و منطقه حرستا نیز در زمین خسف می‏شود و سپس سفیانی خروج می‏کند.

مضمون حدیث فوق در روایات معتبر شیعی در الغیبۀ نعمانی و شیخ طوسی نیز ذکر شده است:

خُسِفَ بِقَرْیَةٍ مِنْ قُرَاهَا وَ یَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ‏ مَسْجِدِهَا (عیاشی، التفسیر، ج 1، ص 64. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 222.) وَ یُخْسَفُ بِغَرْبِیِّ مَسْجِدِهَا حَتَّى یَخِرَّ حَائِطُهَا (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.) خَسْفَ قَرْیَةٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ خَرَجَ ابْنُ آکِلَةِالْأَکْبَاد‏ (نعمانی، الغیبۀ، ص 305. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 461. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 216 و 253).

از مقارنه احادیث فوق، چنین نتیجه می‏شود که: خسف "واحد" و احتمالا ناشی از "زلزله" خواهد بود. به عبارت دیگر، زلزله دمشق قبل از ظهور در محور جابیه- حرستا خواهد بود که منجر به خسف در این مناطق نیز خواهد گردید و نشانه بارز آن، تخریب بخش هایی از مسجد اموی دمشق است.

البته قرائن یاد شده فوق برای "وحدت خسف و احتمال زلزله دمشق"، نیز فراتر از یک احتمال نیست. زیرا نام بردن از دو مکان، ظاهر در "تعدد خسف" دارد، مگر آنکه قرینه صارفه باشد. و الله العالم.

هرچند قرائنی بر "وحدت خسف" در منطقه شام قبل از ظهور (زلزله دمشق در مجور جابیه و حرستا) بیان گردید، لکن در فرض صحت "تعدد خسف" در منطقه شام قبل از ظهور، آنگاه ترتیب حوادث فوق نیز دستخوش تغییر است. بدین معنا که حدیث امام علی در الغیبۀ شیخ طوسی معروف به حدیث رجفۀ الشام (حدیث اول) قبل از خروج سفیانی و حدیث امام باقر در الغیبۀ نعمانی (حدیث دوم) بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. در نتیجه در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، جهان شاهد دو خسف در حرستا و جابیه خواهد بود که زمان آنها نیز متفاوت است. به عبارت دیگر، خسف حرستا قبل از خروج سفیانی و خسف جابیه بعد از خروج سفیانی رخ خواهد داد. زیرا در فرض تعدد خسف، احتمال دارد حوادث مذکور در حدیث جابر جعفی از امام باقر در الغیبۀ نعمانی که خسف جابیه نیز در زمره آنها قرار دارد، بعد از خروج سفیانی رخ دهد.

مارقۀ الشام: خروج ساکنان نواحی هم‌‏مرز با ترک ها در منطقه شام، آرزوی استقلال کردهای سوریه

المارقة: الخارجین (ثعالبی، فقۀ اللغۀ، ص 357.) المروق عن الشیء: الخروج منه (ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 341)، مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِیَّة: وقتی تیر از کمان خارج می‏شود، به گونه ای که دیگر به آن تعلق ندارد را گویند (ابن عباد، المحیط فی اللغۀ، ج 5، ص 416). الناحیة: الجانب (فیومی، المصباح المنیر، ج 2، ص 596.)، الناحیۀ: الجهة (طریحی، مجمع‏البحرین، ج 4، ص 359.)، من ناحیه الترک: ای من جهۀ الترک. مارقۀ الشام تخرج من جهة الترک = خروج مارقۀ از سمت ترک ها.

بنابراین "مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَةِ التُّرْک" یعنی ساکنان ناحیه هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام خروج خواهند کرد همچون جدا شدن تیر از کمان (مَرَقَ السَّهْمُ من الرَّمِیَّة) که گویا دیگر به آن تعلق ندارد که در عصر معاصر، نمونه بارز "مارقۀالشام" اگر تا زمان ظهور باقی بمانند"آرزوی استقلال کردهای سوریه" در منطقه شام می‏باشد.

هروج الروم: جنگ جهانی قبل از ظهور

الهرج: الاضطراب و الفتنۀ و القتل (ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 68-70). از اینرو در خلال حوادث منطقه شام، وقوع هرج الروم و جنگ بین غربی ها، قبل از ظهور محتمل است. البته شعله های آتش جنگ و قتل قبل از ظهور، به رومی ها و غربی ها محدود نخواهد شد و جنگ در سراسر جهان شعله ور خواهد شد: فَإِذَا خَالَفَ التُّرْکُ الرُّوم‏ و کَثُرَتِ الْحُرُوبُ فِی الْأَرْض‏ (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 441.).

به گونه ای که قبل از ظهور، بسیاری از مردم جهان در اثر مرگ سرخ (جنگ و خونریزی، کنایه از سلاحهای جنگی و اتمی) و مرگ سفید (طاعون، کنایه از سلاح های شیمیایی و میکروبی) به قتل خواهند رسید: قُدّامَ القائِمِ مَوتَتانِ: مَوتٌ أحمَرُ و مَوتٌ أبیَضُ ... المَوتُ الأَحمَرُ السَّیفُ، وَالمَوتُ الأَبیَضُ الطّاعونُ (شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 655.). در احادیث اهل سنت نیز به هرج و مرج جهانی قبل از ظهور، تصریح شده است: و مِنّا مَهدِیُّ هذِهِ الامَّةِ إذا صارَتِ الدُّنیا هَرجاً وَ مَرجا (گنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 479. سیوطی، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 118.).

حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله نظامی ترک ها به شمال شرق سوریه

حادثه بعدی در ادامه سلسله حوادث فتنه شام قبل از ظهور، پیشروی نظامیان ترک تا جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه است.

مراد از جزیرۀ الشام:

هرگاه جزیرۀ بدون اضافه شدن واژه عرب استعمال شود، مراد مناطق مابین دجله و فرات می‏باشد: إذا أطلقت الجَزِیرَةُ فی الحدیث و لم تضف إلى العرب فإنّما یراد بها ما بین دجلة و الفرات (ابن اثیر، النهایۀ فی غریب الحدیث، ج 1، ص 268.) الْجَزِیرَة: و هی التی بین دجلة و الفرات (ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 134.) مجاورة الشام تشتمل على دیارمضر و دیاربکر، سمیت الجزیرة لأنها بین دجلة و الفرات‏ (حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 134.)؛ در کتب حدیثی نیز به وضوح مشخص است که الجزیرۀ به مناطق شرق سوریه و شمال غرب عراق اطلاق میشده است: بَعَثَ عَلِیٌّ الْأَشْتَرَ عَلَى الْمَوْصِلِ ... وَ سِنْجَارَ ... وَ مَا غَلَبَ عَلَیْهِ مِنْ تِلْکَ الْأَرَضِینَ مِنْ أَرْضِ الْجَزِیرَةِ وَ بَعَثَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ الضَّحَّاکَ بْنَ قَیْسٍ عَلَى مَا فِی سُلْطَانِهِ مِنْ أَرْضِ الْجَزِیرَةِ وَ کَانَ فِی یَدَیْهِ حَرَّانُ وَ الرَّقَّةُ وَ الرُّهَا وَ قَرْقِیسِیا (نصر بن مزاحم، وقعۀصفین، ص 12.)؛

بنابراین جزیرۀ الشام، مناطق شمال شرق سوریه متصل به مرز عراق اعم از الحسکۀ، دیرالزور و الرقة در سوریه، اطلاق می‏شود و ترک ها بعد از مارقۀ الشام، تا این مناطق در شرق سوریه پیشروی نظامی خواهند کرد.

مارقۀ الروم در فلسطین: ورود نظامیان غربی به فتنه شام در حمایت از اسرائیل

آخرین علامت قبل از خروج سفیانی، ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین است.

مراد از رمله:

رمله، منطقه­ای در فلسطین است. در کتاب­های جغرافیا، منطقه رمله این­گونه ترسیم شده است: الرملۀ: هی کورة من فلسطین و کانت دار ملک داود و سلیمان، بینها و بین البیت المقدس ثمانیة عشر یوما (حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 69.)؛ الرَّملة: مدینة تقع وسط فلسطین إلى الجنوب الشرقی من تل أبیب (ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ج 7، ص 122. قرچانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج 2، ص 117-118.)؛ از اینرو رمله در فلسطین مراد می‏باشد. همانطور که در حدیث دیگری به صراحت به حضور نظامیان رومی در فلسطین قبل از خروج سفیانی (تنزل الروم، فلسطین) تصریح شده است (شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 463.).

بنظر می‏رسد، حضور نظامی غربی ها در فلسطین برای حمایت از یهودیان اسرائیلی ساکن فلسطین اشغالی خواهد بود زیرا طبق احادیث (پورسیدآقایی، مواجه امام زمان با قوم یهود در عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش 42) و نیز آیات ابتدایی سوره اسراء، یهودیان قبل از ظهور در فلسطین سکونت دارند (فتلاوی، سقوط الاسرائیل من العلو و الافساد الی الزوال، ص 135-158) که در جنگ با زمینه سازان ظهور امام عصر، مجازات خواهند شد و شکست سختی بر یهود و حامیان رومی شان وارد خواهد شد:

کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ: فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا[29] فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاکَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ: ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم.[30]‏ ‏

نزد امام صادق از معنای آیه 5 سوره اسراء سخن به میان آمد: هنگامى که نخستین وعده مجازت یهود فرا رسد، بندگان سخت‏کوش و نیرومند خود را بر ضد آنان برانگیزم. به گونه‏اى که براى دست‏یابى به تبهکاران یهود به جستجوى خانه‏به‏خانه بپردازند و این وعده الهى قطعى است. عرض کردیم: فدایتان گردیم، این بندگان نیرومند و پرتوان چه کسانی هستند؟ امام صادق سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان شیعیان قم ایرانی هستند.

آنگاه مقدمات آزادی قدس و فلسطین فراهم خواهد شد. و آشکار است که سفیانی بعنوان خط مقدم دفاع از یهودیان در منطقه شام، بعد از ظهور نیز وارد جنگ با امام مهدى خواهد شد. چنانکه روایات از شکست یهودیان که با شکست سفیانى ایجاد خواهد شد، سخن گفته‌اند:

... وَ إِنْ‏ عُدْتُمْ‏ عُدْنا[31]یَعْنِی إِنْ عُدْتُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ.[32]

... اگر بازگردید، ما هم باز می‏گردیم یعنی اگر شما یهودیان با سفیانی برگردید، ما هم با قائم آل محمد باز می‏گردیم.

البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد.

حاکم آینده سوریه با حمایت محور غربی، عبری و عربی

همه حوادث یاده شده قبل از ظهور رخ میدهد[33]. سفیانی به عنوان اولین نشانه حتمی قبل از ظهور[34] با پشتیبانی و حمایت مثلث "روم[35]، یهود[36] و خاندان آل فلان حاکم بر عربستان[37]" و محور "غربی، عبری و عربی" با ورود از منطقه وادی یابس در جنوب غربی سوریه (منطقه حوران واقع در درعا در مرز اردن و سوریه)[38]، بعد از غلبه بر دو قدرت معارض در فتنه شام[39]، جریان اصهب و جریان ابقع که پیش از او بر سر قدرت و حکومت، منازعه و جنگ داشته اند[40]، به عنوان حاکم منطقه شام و قدرت اول دمشق به کرسی ریاست تکیه خواهد زد؛

لکن حضور سفیانی به عنوان حاکم آینده دمشق[41] در عصر ظهور، ناگهانی نخواهد بود؛ بلکه همانطور که بیان گردید، سلسله حوادثی در ضمن فتنه طولانی[42] شام قبل از به قدرت رسیدن سفیانی (به عنوان حاکم دمشق) به وقوع خواهد پیوست[43] که زمینه را برای ورود وی فراهم خواهد ساخت؛ مجموعه حوادثی که البته عرب ها و عجم ها[44]، ترک ها[45] و رومی‏ها[46] را نیز درگیر فتنه طولانی شام خواهد کرد که حاکی از تضاد منافع و تنازع بلوک شرق و غرب در حوادث منطقه شام دارد.

جمع‌بندی

بعد از اختلاف میان دو نیزه و دو جبهه مخالف هم در سرزمین شام (اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّام) و جنگ بین دو طرف عمده درگیریها و قتل و کشته شدن کثیری از انسان ها در اثر جنگ بین دو طرف نزاع در منطقه شام (رَجْفَةٌ تَکُونُ بِالشَّامِ تَهْلِکُ فِیهَا أَکْثَرُ مِائَةُ أَلْفٍ) و نیز بعد از به صحنه آمدن ادوات جنگی پیشرفته و ماشین های مجهز به پرتاپ سلاح به تحولات فتنه شام (أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَة) و نیز بعد از ورود نظامیان پرچم های زردرنگ از غرب منطقه شام (الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّام) در مرحله بعد از سلسله حوادث قبل از خروج سفیانی، جهان در انتظار خسف دمشق در محور "جابیه – حرستا" در عصر ظهور خواهد بود (خَسْفَ قَرْیَةٍ مِنْ دِمَشْقَ یُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا، تُخْسَفُ قَرْیَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِیَةَ)؛ "خسف حرستا و غوطه دمشق"، که به احتمال وقوع زلزله، یا رانش زمین در اثر وقوع باران های سیل آسا، یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار، یا انفجارهای قوی در زیر زمین که علاوه بر قتل انسان ها منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا تفسیر شده است، دقیقا در هنگام اختلاف دو جبهه مخالف هم در فتنه طولانی شام که در حال جنگ فرسایشی با یکدیگر هستند، رخ خواهد داد و نشانه آن علاوه بر خسف منطقه جابیه، تخریب بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق نیز خواهد بود (وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَیْمَن).

خسف حرستای دمشق و خسف جابیه، خود علامت و نشانه ای است برای وقوع دیگر حوادث بعدی قبل از خروج سفیانی از جمله: آنگاه در مرحله بعد، خروج ساکنان ناحیه هم مرز با ترک ها (مارقۀ الشام) ادعای انفصال کردها از حاکمیت سوریه به وقوع می‏پیوندد (مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیَةِ التُّرْک‏) ولی طولی نخواهد کشید که ترکها به جزیرۀ الشام در شمال شرقی سوریه حمله خواهند کرد (سَیُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْکِ حَتَّى یَنْزِلُوا الْجَزِیرَة)؛ همچنانکه بخشی از رومی ها نیز در حمایت از یهودیان اسرائیل وارد منطقه رمله در فلسطین خواهند شد (وَ سَتُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى یَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ).

البته بعد از وقوع خسف جابیه ـ حرستا در دمشق سوریه و قبل از حمله ترک ها به جزیرۀ الشام واقع در مناطق شمال شرقی سوریه، کشورهای غربی و رومی ها دچار اختلاف، قتل و چه بسا جنگ جهانی می‏گردند (هَرْجُ الرُّوم‏)؛ از همین رو اخوان الترک از این ضعف غربی‏ها و هرج الروم، کمال سوءاستفاده را برده و به مناطق جزیرۀ الشام در شمال شرق سوریه لشکرکشی و حمله نظامی خواهند کرد. از اینرو احتمال زلزله دمشق و به تعبیر صحیح‏تر "خسف جابیه ـ حرستا" خود علامتی مهم برای "هرج الروم" و احتمال جنگ بین غربی ها و غیرمسلمانان در آینده و قبل از ظهور خواهد بود.

ترتیب حوادث فتنه شام قبل از ظهور

بنابراین طبق احادیث صحیحه و موثق، ترتیب "حوادث قبل از ظهور" در منطقه شام، به نقل از امام علی و امام باقر در کتاب الغیبۀ نعمانی و الغیبۀ شیخ طوسی چنین است:

1. اختلاف الرمحان بالشام: اختلاف بین دو نیزه و دو جبهه مخالف هم (رایۀ الاصهب و رایۀ الابقع) در منطقه شام

2. رجفۀ بالشام: جنگ در منطقه شام یا احتمال زلزله در منطقه شام

3. البراذین الشهب المحذوفۀ: ورود ادوات نظامی و ماشین های جنگی مجهز به پرتاب سلاح به صحنه فتنه شام

4. الرایات الصفر تحل بالشام: دخالت نظامیان پرچم های زرد رنگ در صحنه تحولات میدانی فتنه شام

5. ندا و صوت فتح از ناحیه دمشق: شنیده شدن بشارت فتح و پیروزی برای یکی از طرف های درگیر در فتنه شام

6. خسف جابیه ـ حرستا دمشق در سوریه: احتمال وقوع زلزله یا رانش زمین در اثر باران های سیل آسا یا حادثه ای سهمگین در اثر حمله نظامی با سلاح مرگبار یا انفجارهای قوی در زیر زمین؛ منجر به خسف و فرو رفتن در سطح زمین در محور جابیه-حرستا در دمشق سوریه

7. فرو ریختن بخش هایی از مسجد جامع اموی دمشق

8. مارقۀ تمرق من ناحیۀ الترک: خروج ساکنان نواحی هم‏مرز با ترک ها در منطقه شام

9. هرج الروم: اختلاف، فتنه و قتل و جنگ بین رومی ها و غربی ها

10. حمله اخوان الترک به جزیرۀ الشام: حمله ترک ها به مناطق شمال شرق (حسکه، رقه و دیرالزور) در سوریه

11. مارقۀ الروم در منطقه رمله فلسطین: ورود بخشی از غربی ها به صحنه تحولات فتنه شام با حضور نظامی در منطقه رمله (نزدیک بیت المقدس) در فلسطین

12. خروج سفیانی از وادی یابس در جنوب سوریه و تسلط بر دمشق[47]

البته وی نیز بیش از 15 ماه بر منطقه شام، حکومت نخواهد کرد و سرانجام در جنگ با سپاه قدس امام مهدی، شکست خواهد خورد.

*مصطفی امیری، دانش آموخته حوزه علمیه قم

آتش مشرق


https://www.rajanews.com/node/343345



نسخه‌ شناسی گزاره آتش مشرق قبل ظهور

منابع شیعی



گزاره آتش مشرق در الغیبة نعمانی نقل شده است؛ در دیگر کتب حدیثی شیعه[1] از جمله کتاب نوادر الأخبار[2] فیض کاشانی، کتاب إثبات‏ الهداة‏[3] حر عاملی، نیز تکرار شده است:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ



قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهُرْدِیِّ



الْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا



فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ إِنْ شَاءَ اللَّه‏.[4]

از ابوبصیر به نقل از امام باقر: هنگامیکه نشانه آتش عظیم و بزرگ در آسمان از سمت مشرق دیدید که بین 3 تا 7 روز ادامه داشت، فرج آل‌محمد و ظهور امام مهدی را توقع داشته باشید.

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ... قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً



فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَیَالِیَ



فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِیَ قُدَّامَ الْقَائِمِ بِقَلِیلٍ.[5]

از ابوبصیر به نقل از امام صادق: هنگامیکه نشانه آتش عظیم و بزرگ در آسمان از سمت مشرق دیدید که برای چند شبانه‌روز ادامه داشت، در آن هنگام، فرج مردم و نزدیکی‌های ظهور قائم است.



البته گزاره آتش مشرق از منفردات نعمانی نیست بلکه محتوای آن با سند دیگر نیز در کتاب الإرشاد شیخ مفید، کتاب إعلام الورى طبرسی، کتاب سرور أهل الإیمان نیلی‌نجفی و کتاب إثبات‏ الهداة‏ حر عاملی نیز تکرار شده است:

العَلَاءُ بْنُ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما



السلام قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنَ الْمَشْرِقِ کَهَیْئَةِ الْمُرْدِیِّ



الْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً -الشَّکُّ مِنَ العَلَاءِ (فی



نسخة اخری: الشک من الراوی)[6]-



فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّد.[7]

عن الحسن بن محبوب عَنْ [العَلَاءُ بْنُ رَزِینٍ] عَنْ مُحَمَّدِ



[بْنِ مُسْلِمٍ] عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً کَهَیْئَةِ



الهودة الْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً - بالشک من



الراوی- فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّد إنّ اللّه عزیز حکیم.[8]

عن الإرشاد شیخ مفید: نَارٌ تَظْهَرُ بِالْمَشْرِقِ طَوِیلًا وَ



تَبْقَى فِی الْجَوِّ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةَ أَیَّامٍ.[9]

شایان ذکر است، گزارش شیخ مفید[10] در دیگر کتب حدیثی شیعه همچون: روضة الواعظین[11] ابن‌فتال نیشابوری، تاج الموالید[12] طبرسی، الملاحم و الفتن[13] ابن‌طاووس، کشف الغمة[14] اربلی، صراط المستقیم[15] عاملی، تاریخ الائمة[16]، نوادر الأخبار و الوافی[17] فیض کاشانی، إثبات‏ الهداة[18]‏ حر عاملی، مختصر کفایة المهتدی[19] میرلوحی، کشف الحق[20] خاتون‌آبادی، ریاض الأبرار[21] جزائری و بحارالأنوار[22] مجلسی نیز ذکر شده است.

منابع اهل‌ سنّت

در کتب اهل‌ سنّت همچون فیض القدیر مناوی،

المعجم الأوسط‏ طبرانی، أمالی الشجری و ... نیز به فور



گزاره آخرالزمانی «آتش مشرق» نقل شده است:

إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا أَحْمَرَ قِبَلَ الْمَشْرِقِ فِی رَمَضَانَ فادَّخِرُوا



طَعَامَ سَنَتِکُمْ فَإِنَّهَا سَنَةُ جُوعٍ.[23]

إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا مِنْ نَارٍ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فِی شَهْرِ



رَمَضَانَ فِی السَّمَاءِ فَأَعِدُّوا مِنَ الطَّعَامِ مَا اسْتَطَعْتُمْ



فَإِنَّهَا سَنَةُ جُوعٍ.[24]

سَتَبْدُو آیَةٌ عَمُودًا مِنْ نَارٍ یَطْلُعُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ یَرَاهُ



أَهْلُ الْأَرْضِ کُلُّهُمْ فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ فَلْیُعِدَّ لِأَهْلِهِ طَعَامَ



سَنَةٍ.[25]

اذَا رَأَیْتُمْ من السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ



تَطْلُعُ لَیَالِیَ فَعِنْدَها قدّام المهدیّ.[26]

إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فِی السَّمَاءِ مِثْلَ النَّارِ



فِی رَمَضَانَ فَأَعِدُّوا طَعَامَ سَنَتِکُمْ



فَإِنَّهَا تَکُونُ سَنَةَ جُوعٍ.[27]

هنگامیکه عمود آتش از سمت مشرق در ماه رمضان قبل ظهور دیدید که برای همه اهل زمین نیز قابل رویت و مشاهده است، ذخیره غذایی یک‌سال را تهیه کنید که سال قحطی (سنة جوع) در پیش است.



همچنین در دیگر کتب اهل‌سنت از جمله: الفصول المهمه[28]، فرائد فوائد الفکر[29] نیز به نقل از پیامبر و امام باقر و امام صادق نقل شده است.[30]



گزاره آتش مشرق با عبارت های گوناگون (آیة الحدثان، عمود النار، العمود الأحمر) نقل شده است. و در منابع اهل‌سنت بیشتر بر وقوع رخداد آتش مشرق در ماه رمضان و رابطه آن با سنة الجوع (سال قحطی و گرسنگی) بیشتر تاکید شده است؛ البته در ادامه به شباهت‌ها و تفاوت‌های گزارش شیعی با منابع اهل‌سنت نیز اشاره خواهد شد.



اشتراکات و افتراقات گزارش آتش مشرق در منابع شیعه و اهل‌سنت



استشهاد به روایات اهل‌سنت، فقط زمانی موجه و صحیح است که مضمون آن در روایات اهل‌بیت نیز وجود داشته باشد. بنابراین، اثبات موضوعی در روایات اهل‌سنت، بدون توجه به روایات اهل‌بیت، صحیح نیست.



در موضوع این نوشتار نیز با مراجعه به منابع معتبر شیعی، در نگاه اول، احتمال «وحدت محتوایی» و اشتراک مضمونی گزاره آتش مشرق در شیعه با اهل‌سنت تقویت می‌شود:

إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ



الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَیَالِیَ فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ



هِیَ قُدَّامَ الْقَائِمِ بِقَلِیلٍ.[31]

لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ قُدَّامَ الْقَائِمِ سَنَةٌ یَجُوعُ فِیهَا النَّاسُ



وَ یُصِیبُهُمْ خَوْفٌ شَدِیدٌ مِنَ الْقَتْل[32]؛



الْجُوعُ فَقَبْلَ قِیَامِ الْقَائِم‏.[33]



إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا أَحْمَرَ قِبَلَ الْمَشْرِقِ فِی رَمَضَانَ



فادَّخِرُوا طَعَامَ سَنَتِکُمْ فَإِنَّهَا سَنَةُ جُوعٍ.[34]



سَتَبْدُو آیَةٌ عَمُودًا مِنْ نَارٍ یَطْلُعُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ



یَرَاهُ أَهْلُ الْأَرْضِ کُلُّهُمْ فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ



فَلْیُعِدَّ لِأَهْلِهِ طَعَامَ سَنَةٍ.[35]

بنابراین، احتمال اینکه «عمود آتش مشرق» در ماه رمضان باشد و بعد از آن نیز سنة الجوع (سال قحطی) در پیش است، تقویت می‌شود. اما واضح است این مقدار اشتراک، الزاما به معنای وحدت محتوایی نیست البته دلیلی هم بر تفاوت وجود ندارد.



نهایت امر این است با مقایسه درمی‌یابیم هرچند منابع فریقین اشتراک‌نظر دارند که آتش مشرق با فرج آل‌محمد و ظهور مرتبط است اما مصادر شیعی به زمان وقوع آتش مشرق در ماه رمضان تصریح ندارند.



اعتبارسنجی «سندی» آتش مشرق



لازم به ذکر است گزاره «آتش مشرق قبل ظهور» در الغیبة نعمانی و اعلام الوری طبرسی، سه طریق دارد: الف. سند اول (ابی‌حمزه بطائنی از ابوبصیر از امام باقر) چون در دوران استقامت بوده، حدیث موثق است؛ ب. سند دوم (وهیب بن حفص از ابوبصیر از امام صادق) از نظر سندی، حدیث صحیح و معتبر است[36]؛ ج. سند سوم (العلاء بن رزین از محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق) از نظر سندی، حدیث صحیح و معتبر است.[37]



آتش مشرق: صنع بشری (هویت جنگی)

مقصود از مشرق: ایران یا سایر کشورهای مشرق جغرافیایی؟



در تراث حدیثی، مقصود از «مشرق» به حسب قرائن و نسبت به مکان صدور حدیث، تشخیص داده می‌شود و نمی‌توان در محدوده خاصی منحصر شود؛ مهمترین احتمالات در تعیین «محدوده جغرافیایی مشرق» از این قبیل است:



1. احتمال اول: چون مخاطب (راوی) و امام معصوم (امام باقر و امام صادق) در حجاز بوده است، مقصود مناطق شرق عربستان است.[38]



2. احتمال دوم: بنابر احادیث هم‌خانواده در تراث مهدوی، مراد ایران است[39] کما اینکه در احادیث دیگر نیز از ایران و قوم سلمان فارسی به ارض مشرق تعبیر شده است.[40]



3. احتمال سوم: جمیع بلاد مشرق (همه سرزمین‌ها اعم از مناطق دریایی و خشکی در مشرق جغرافیایی)[41]؛ بنابراین همه کشورها در شرق حجاز و جزیرة‏العرب می‌تواند مقصود باشد از جمله ایران و عراق که نیز جزو بلاد مشرق نسبت به کشور عربستان می‌باشند.



آتش از مشرق: هویت جنگی



برخی از محققین نیز «عمود آتش در آسمان»، را پدیده فلکی می‌دانند و معتقدند: این قبیل روایات را می‌توان در پیوند با موضوع «ستاره دنباله‌دار» (النجم ذو الذنب) مورد بررسی قرار داد[42] ؛ که البته این دیدگاه در جای خود قابل بررسی است و نیازمند نوشتاری مستقل و جداگانه است.



البته «نار» به معنای حقیقی آن یعنی وقوع آتش‌سوزی طبیعی هرچند محتمل است لکن به قرائن «درون متنی» همچون واژه الهردی (آتش سرخ و زرد به رنگ زعفران)، زبانه کشیدن شعله‌های آتش در آسمان به گونه‌ای که توجه بیشتر مردم زمین را به خود جلب می‌کند، دستور ذخیره غذایی به مدت یک‌سال (سنة الجوع)[43]، همگی حاکی از وقوع جنگ دارد. خود سال گرسنگی و قحطی در جهان (سنة‏ الجوع) نشانگر این است که هویت آتش مشرق، آتش جنگی است. زیرا گرسنگی و قحطی در ابعاد جهانی به صرف آتش‌سوزی و حریق و یا گدازه‌های آتشفشانی[44] در «منطقه‌ای خاص» رخ نخواهد داد بلکه در واقع نار مشرق اشاره به این مهم دارد که امنیت جهانی به خطر افتاده است که اینچنین موجب جوع و قحطی خواهد شد.



قرائن «برون متنی» یعنی به قرینه سایر احادیث که از وقوع جنگ های خانمان‌سوز قبل ظهور گزارش شده نیز موید است. ضمن اینکه سخن از «فرج الناس و فرج آل محمد»، مناسبتی با آتش‌سوزی چندروزه ندارد بلکه آتش‌سوزی طبیعی، قرن‌ها است که به وقوع می‌پیوندد. و در واقع سخن از «فرج الناس» بیانگر این است این آتش، نه تنها متوجه دشمنان امام عصر است بلکه متوجه «دشمنان بشریت» خواهد بود که بعد از آن به سبب شکست «ظالم جهانی»، چنین گشایشی ایجاد خواهد شد و این نیز خود قرینه دیگری است که مقصود آتش‌سوزی طبیعی نیست. از اینرو تعبیر «آتش مشرق قبل ظهور» اشعار به درگیری نظامی و جنگ دارد؛ و احتمال آتش‌سوزی طبیعی، احتمال ضعیف و بلکه منتفی است.



آتش در مشرق یا آتش از مشرق؟



سوال و ابهام اساسی دیگر این است که، آتش در مشرق است یا از سمت مشرق روانه می‌شود؟ (نار فی المشرق او نار من المشرق) کدام مقصود است؟ یعنی آتشی که از ناحیه دشمن بر منطقه مشرق فرود می‌آید و 3-7 روز طول می‌کشد یا آتشی که از سمت مشرق به دشمنان فرود خواهد آمد؟ شواهد تقویت فرض دوم یعنی آتشی که از سمت مشرق به دشمنان وارد می‌شود:

إِذَا رَأَیْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِق ...[45] إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً



فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِق ... .[46]

از طرفی با جستجو در میراث حدیثی شیعه، به موادر مشابه‌ای نیز دست می‌یابیم که این دیدگاه را تقویت می‌کند از جمله، در تراث مهدوی، عبارت «من قبل المشرق» در احادیث دیگر نیز تکرار شده است و کاملا واضح است که از «سمت، ناحیه و جهت مشرق» مراد است:

الْمَهْدِیُّ ... یَکُونُ مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِق‏.[47]

مبداء و زمینه‌سازی حکومت امام مهدی از سمت مشرق است.

اما ممکن است بیان شود: «نار من المشرق» احتمال دارد حمله دشمن به ایران و مقاومت شیعی نیز باشد زیرا در اینصورت نیز مردم آتشی را از مشرق (ایران) می‌بینند. لکن ترجیح معنای عرفی «نار من قبل المشرق»، یعنی آتش از سمت مشرق به سوی دشمن است. در لسان احادیث نیز اینگونه تعابیر وجود دارد. به عنوان مثال، عبارت حدیثی «رایات من قبل خراسان»[48] آیا مقصود حرکت به سمت مکان دیگری (عراق) می‌باشد.



آیا آمریکا، عراق را به میدان جنگ تبدیل خواهد کرد؟



قرائن درون متنی دال بر فرض دوم است. و در صورت اندک آشنایی با لسان احادیث اهل‌بیت، عبارت «من قبل المشرق»، ترجیحا مقصود صدور آتش از ناحیه مشرق (ایران) به سوی دشمن است و نه وقوع آتش در سرزمین مشرق. لغت نیز بر همین معنا استوار است.[49]



بنابراین درباره گزاره نار (آتش) مشرق اگر کنایه از جنگ است، دو احتمال مطرح است: صدور جنگ از سمت مشرق یا وقوع جنگ در مشرق؟ و نیز با توجه به حرف «مِنْ»، عبارت بدین‌گونه خواهد بود: جنگ از سمت مشرق[50] یا جنگ در منطقه مشرق[51]. البته هرچند فرض دوم ترجیح دارد لکن هر دو دیدگاه قابل‌جمع است و فرقی ندارد. زیرا در هر صورت آتش و جنگ در ناحیه مشرق برای مردم و اهل زمین قابل رویت خواهد بود.



دیدگاه‌های مختلف درباره آتش جنگ مشرق قبل ظهور



اما صرفنظر از آنچه بیان گردید، با فرض اینکه هویت آتش مشرق قبل ظهور،



هویت جنگی است، چهار دیدگاه مهم مطرح است:



دیدگاه اول: آتش شرق حجاز قبل ظهور



هرچند مکان وقوع این آتش عظیم، به طور دقیق مشخص نشده است که در کدام کشور واقع خواهد شد؟ لکن قائلین دیدگاه اول با استناد به گزاره حدیثی وقوع آتش در حجاز (عربستان)، بیان می‌کنند که مقصود از آتش مشرق، احتمالا انفجار میادین نفتی در عربستان[52] مقصود است:

إِذَا وَقَعَتِ النَّارُ فِی حِجَازِکُمْ وَ جَرَى الْمَاءُ فِی نَجَفِکُمْ



فَتَوَقَّعُوا ظُهُورَ قَائِمِکُمْ[53]؛ إذا مَلَأَ نَجَفَکُمُ السَّیلُ



وَالمَطَرُ وظَهَرَتِ النّارُ بِالحِجازِ ... فَتَوَقَّعوا ظُهورَ



القائِمِ المُنتَظَر.[54]

آتش حجاز قبل ظهور



لازم به ذکر است، وقوع آتش در حجاز در منابع معتبر اهل سنت همچون صحیح بخاری و صحیح مسلم[55] نیز گزارش شده است. البته بیان گردید اطلاق مشرق بر مناطق شرقی حجاز (عربستان)، احتمال ضعیفی است. و اصولا آیا در احادیث، لفظ مشرق برای حجاز استعمال شده است؟ در لسان احادیث، مشرق به مناطق ایران، خراسان قدیم و ... بیشتر اطلاق می‌شده است و اهل‌بیت برای مناطق عربستان از واژه حجاز و جزیرة‏العرب استفاده کرده‌اند. از اینرو احتمال دارد وقوع گزاره آتش در عربستان متفاوت از آتش مشرق قبل ظهور قلمداد شود.



دیدگاه دوم: آتش آذربایجان قبل ظهور



این دیدگاه بیان می‌کند با توجه به اینکه منطقه آذربایجان قدیم، جزو بلاد مشرق بوده است[56]، به قرینه گزاره حدیثی وقوع «آتش فتنه در آذربایجان»[57]، مقصود از آتش مشرق، همان آتش جنگ در آذربایجان قبل ظهور است. و در دلیلی عجیب بیان می‌کنند، راویان نار مشرق و نار آذربایجان، مشترک و یکی هستند[58]؛ از اینرو اتحاد مضمونی را ثابت می‌دانند که در واقع یک مفهوم به دو بیان مختلف ذکر شده است.



جواب واضح است: سیاق دو گزاره با هم فرق دارد؛ در گزاره «آتش آذربایجان» دعوت به سکون و عدم مداخله نظامی شده است در حالیکه در گزاره «آتش مشرق» سخن از فرج آل‌محمد (گشایش شیعه) و دعوت به اتخاذ برنامه اقتصادی برای مقابله به تهدیدات سال قحطی شده است.



اما ممکن است اینگونه پاسخ داده شود: اگر در فتنه آتش آذربایجان قبل ظهور از سلاح هسته‌ای و حمله اتمی استفاده گردد، آنگاه شعله‌های انفجار هسته‌ای شبیه توصیف گزاره آتش مشرق (الهردی: آتش به رنگ سرخ و زرد) است و باید بعد از آن ذخیره مواد غذایی برای یک‌سال انجام شود.



و البته درباره آتش فتنه و جنگ در آذربایجان قبل ظهور -که از گسل‌های فعال شرارت جنگ جهانی در قبل ظهور خواهد بود- به تفصیل در نوشتاری مستقل و جداگانه، بحث و گفتگو شده است.[59]



دیدگاه سوم: حمله دشمن به ایران و محور مقاومت شیعی



دیدگاه سوم، نگاه بسیار متفاوتی را نسبت به دو دیدگاه پیشین، ابراز و بیان می‌نماید: مقصود از آتش مشرق، به قرینه اینکه مشرق در تراث مهدوی به ایران نیز اطلاق شده است، می‌تواند حمله دشمن تلقی شود. البته مدافعان این نظریه در تقویت این دیدگاه سوم می‌کوشند به شواهدی از میراث حدیثی، نیز استناد نمایند که به اجمال[60] فقط یکی از ادله قائلین این دیدگاه نقد و بررسی خواهد شد:



استناد به توقیع امام عصر به شیخ مفید



در کتاب الاحتجاج طبرسی و در توقیع منسوب امام عصر به شیخ مفید، ضمن ارائه دستورات و برشمردن وظایف شیعیان، به وقوع رویدادها و اخبار غیبی در «جغرافیای ظهور» نیز اشاره می‌شود؛ از جمله: در ماه جمادی از آسمان و زمین، علامت‌هایی آشکار می‌شود. قوم مشرق (ایرانیان)، محزون و غمگین می‌شوند. بعد حوادثی در عراق رخ می‌دهد و «مارقین» بر بخشی از امور عراق مسلط می‌شوند که مخالف محور مقاومت شیعی هستند. درباره عبارت «مرّاق عن الاسلام (خارج از اسلام) و تسلط آنها بر عراق، دو احتمال مطرح است: 1. مرّاق یعنی مسلمان (همچون خوارج که مارقین نام گرفتند) اما مخالف جریان زمینه‌ساز شیعی که با کودتا یا تزویر بر قدرت مسلط خواهند شد؛ 2. مرّاق یعنی غیرمسلمانان همچنانکه درباره همپیمان غربی یهود نیز «مارقة الروم» اطلاق شده است. البته جمع بین دو احتمال نیز امکان‌پذیر است (جریان درون مذهبی مخالف محور مقاومت شیعی در عراق که از حمایت غربی‌ها نیز برخوردار هستند).



تضعیف جبهه حق در امور عراق ادامه دارد تا اینکه یکی از سران شرور مخالف شیعه -و به قرینه اینکه در ادامه سخن از باز شدن حج است، می‌توان دریافت راه حج قبل از آن بسته بوده است - در عربستان سعودی به هلاکت می‌رسد؛ آنگاه حوادثی شگرف و خشنوده‌کننده برای شیعیان آغاز خواهد شد:



إِذَا حَلَّ جُمَادَى الْأُولَى مِنْ سَنَتِکُمْ هَذِهِ فَاعْتَبِرُوا بِمَا یَحْدُثُ فِیهِ وَ اسْتَیْقِظُوا



مِنْ رَقْدَتِکُمْ لِمَا یَکُونُ فِی الَّذِی یَلِیهِ سَتَظْهَرُ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةٌ جَلِیَّةٌ وَ مِنَ الْأَرْضِ



مِثْلُهَا بِالسَّوِیَّةِ وَ یَحْدُثُ فِی أَرْضِ الْمَشْرِقِ مَا یَحْزُنُ وَ یُقْلِقُ وَ یَغْلِبُ مِنْ بَعْدُ



عَلَى الْعِرَاقِ طَوَائِفُ عَنِ الْإِسْلَامِ مُرَّاقٌ تَضِیقُ بِسُوءِ فِعَالِهِمْ عَلَى أَهْلِهِ الْأَرْزَاقُ



ثُمَّ تَنْفَرِجُ الْغُمَّةُ مِنْ بَعْدُ بِبَوَارِ طَاغُوتٍ مِنَ الْأَشْرَارِ ثُمَّ یُسَرُّ بِهَلَاکِهِ الْمُتَّقُونَ الْأَخْیَارُ



وَ یَتَّفِقُ لِمُرِیدِی الْحَجِّ مِنَ الْآفَاقِ مَا یُؤَمِّلُونَهُ مِنْهُ عَلَى تَوْفِیرٍ عَلَیْهِ مِنْهُمْ وَ اتِّفَاقٍ



وَ لَنَا فِی تَیْسِیرِ حَجِّهِمْ عَلَى الِاخْتِیَارِ مِنْهُمْ وَ الْوِفَاقِ شَأْنٌ یَظْهَرُ



عَلَى نِظَامٍ وَ اتِّسَاق.[61]‏



چون ماه جمادى الاولى فرا رسید، باید از آنچه روى می‌دهد، عبرت بگیرید و از آنچه بعد از آن واقع مى‏شود، از خواب غفلت بیدار شوید (هوشیار باشید). علامت آشکارى از آسمان براى شما پدید مى‏آید و نظیر آن در زمین نیز ظاهر مى‏گردد. و حوادثی در سرزمین مشرق اتفاق می‌افتد که موجب غم و اندوه است و مردم را به وحشت مى‏اندازد. آنگاه بی‌دینان بر عراق مسلط می‌گردند و بواسطه سوءاعمال آنها اهل عراق دچار سختی در معیشت و کمبود رزق می‌شوند، سپس این محنت با مرگ یکى از اشرار از میان می‌رود و از مرگ او، پرهیزکاران و شیعیان خشنود می‌گردند، و مردمى که از اطراف عالم آرزوى حج بیت‌اللَّه دارند، به آرزوى خود می‌رسند و به حج می‌روند.



یکی از «ادله علمی» قائلین به اتحاد مضمونی آتش مشرق با حمله دشمن به مناطق شیعی را ذکر کردیم. البته ناگفته نماند برخی افراد و جریان‌ها از نگاه آکادمیک و علمی خارج شده و صرفا با «اغراض سیاسی»[62] در جهت مخالفت با انقلاب زمینه‌ساز و تضعیف جبهه حق، در ترویج دیدگاه سوم می‌کوشند، در حالیکه می‌بایست طرح این نوع دیدگاه‌های متفاوت در کرسی‌های نظریه‌پردازی و با حضور صاحب‌نظران و نیز رعایت موازین علمی و اجتهادی، به بحث و گفتگو و تبادل آراء و اندیشه در این‌باره پرداخت.



ظاهر بر این است در عصر غیبت کبری، فقط توقیع برای شیخ مفید صادر شده است[63]. اما از طرفی چون توقیع در حدود هزار سال پیش نقل شده و مشتمل بر «ملاحم و اخبار غیبی» بوده است[64]، به مقتضای قرائن و نیز نقل متن توقیع در کتاب معتبر احتجاج، و البته قبل از آن، وجود بخشی از متن توقیع در کهن‌ترین نسخه مصباح طوسی[65]؛ بنابراین از آنجا که این توقیعات منسوب به امام عصر است، انکار قطعی آن روا نیست[66] اما اثبات شدنی نیز نیست[67]؛ البته کماکان، درباره صحت و انتساب توقیع، جای گفتگو و بررسی بیشتری وجود دارد.[68]



اشتمال توقیع بر ملاحم و اخبار غیبی؟



صرف نظر از «انتساب صدور قطعی» توقیع برای شیخ مفید، سوال مهمّی مطرح می‌شود که: این فقره از توقیع برای رویدادهای قبل ظهور است یا مربوط به دوران شیخ مفید؟



ظاهر عبارت «سنتکم»، بر این است که مربوط به حوادث عصر شیخ مفید است[69] و نه زمان قبل ظهور؛ بویژه اینکه در این توقیع، ذکری از نشانه‌های ظهور نیست که بیانگر این باشد سخن از رخدادهای متصل به ظهور است؛ اما ممکن است چنین مطرح شود: با تتبع در میراث مهدوی، درمی‌یابیم قاعده «تکرار تاریخ»[70] در برخی گزاره‌های مهدوی نیز جاری است از جمله تکرار «حکومت مکر و خدعه بنی‌عباس در آخرالزمان» که در کلام امام معصوم به صراحت تاکید شده است.[71]



صرف نظر از پذیرش یا عدم پذیرش قاعده «تکرار تاریخ» و سرایت آن به گزاره های مهدوی -که نیازمند گفتگو و بررسی بیشتری است- اما سوالی مطرح می‌شود: آیا در عصر شیخ مفید، مورخین و تاریخ‌نگاران، چنین حوادثی را در ارض مشرق (ایران) و عراق ثبت کردند که بعد از آن، نیز هلاک و مرگ یکی از حاکمان مخالف شیعه نیز ثبت شده باشد و بعد از مرگ وی، راه حج که برای مدتی بسته شده است، باز شود؟





سیدمحمد صدر، مشرق را ایران دانسته و حادثه حزن‌انگیز را نیز به جنگ‌های زمان شیخ مفید در دوران حکومت آل‌بویه مرتبط می‌داند که با هجوم و حمله سلجوقیان به ایران، سلطان طغرل سپس وارد عراق گردید و جنایت‌های بی‌شماری انجام داد و مردم عراق با سختی معیشت و قحطی مواجه شدند تا اینکه طغرل به هلاکت رسید و بعد از چند سال، شیعیان توانستند به حج مشرف شوند.[72]



البته سید محمد صدر در کتاب تاریخ الغیبة، هرچند سعی کرده است، رویدادهای تاریخی آن زمان را کشف و با متن توقیع، شرح دهد لکن درباره «رویداد آسمانی و زمینی» و انطباق آن با تاریخ، با سختی و تناقض مواجه شده است. شهید صدر ثانی، بیان می‌کند: «تاریخ، رویداد روى زمین را چنین بازگو مى‏کند که: در نیمه همان ماه جمادى الاولى، دریاى شور طغیان کرده و آب به ایله رسید و بعد از دو روز وارد شهر بصره گردید. رویداد آسمانى نیز عبارت از سقوط پى‏درپى شهاب‌هاى آسمانى است که مورّخین از آنها به سقوط ستاره‏ها تعبیر کرده‏اند، که به هنگام سقوط، صداهاى هولناکى همراه با رؤیت روشنایى شدیدى، شنیده مى‏شد. این رویداد آسمانی در سال صدور نامه نبوده است بلکه چند سال بعد در سال 417 رخ داده است»؛ اما گویا وی متوجه ضعف استدلال خویش می‌شود و در صدد رفع آن بر می‌آید. وی در ادامه می‌نویسد: «اگر اشکال شود: ظاهر عبارت نامه حضرت در آن است که این رویدادها در همان ماه جمادى الاولى سال 410 واقع خواهد شد. در پاسخ دو احتمال مطرح خواهد شد: یا ظاهر عبارت نامه در مورد رویدادهاى آسمانى نادیده می‌گیریم و براى صدق و صحت عبارت، همان رویداد زمینى را در آن سال کافى بدانیم؛ و نیز این احتمال مطرح است در جمادى الاولى آن سال، رویدادى آسمانى نیز اتفاق افتاده اما تاریخ آن را ثبت نکرده است».[73] اما واضح است این فقره از سخن سیدمحمد صدر، ناتمام است و از استدلال قوی برخوردار نیست.



البته سوالی که کماکان باقی می‌ماند اینکه: آیا حوادث فوق در زمان شیخ مفید رخ داده است؟ اگر به طور کامل اتفاق نیفتاده، آنگاه احتمال اینکه این حوادث مرتبط به رخدادهای قبل ظهور در ایران و عراق و مشتمل بر اخبار غیبی باشد، مطرح خواهد شد.



از نظرگاه علمی، دیدگاه سوم با تردید جدی روبرو است و البته در نوشتاری جداگانه، ابهامات آن نیز به تفصیل بیان شده است (لینک).[74]



دیدگاه چهارم: حمله ایران و جبهه شیعی به مثلث «غربی، عبری، عربی»



این دیدگاه که شواهد فراوانی نیز در تقویت آن اقامه می‌کنند، از جمله: وقتی در گزاره آتش مشرق، سخن از «فرج آل‌محمد»‏ است یعنی حمله ایرانیان زمینه‌ساز[75] و محور مقاومت شیعی به دشمن و شکست دشمنان امام عصر در جغرافیای ظهور. و البته با تشکیل «خانواده حدیثی» بعد از «مرحله سیوف» چه اتفاقی می‌افتد که دشمن مجبور به پذیرش حق یا حداقل بخشی از حق ایرانیان خواهد شد و عقب‌نشینی می‌کند؟ جز اینکه پیروزی‌های برای جبهه شیعه و ایرانیان حاصل شده است که دشمن مجبور به پذیرش حق ایرانیان خواهد شد.



بنابراین آتش مشرق بر مواضع دشمن، شباهت عجیبی با مرحله «سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم» در گزاره انقلاب ایران قبل از ظهور دارد. زیرا این عبارت تصریح در جنگ ندارد بلکه به نوعی «رویاروی نظامی محدود» را تداعی می‌کند. بویژه اینکه آتش مشرق نیز کمتر از 7 روز است که مقصود جنگ وسیع و گسترده نیست و صرفا تقابل نظامی را می‌رساند و از این جهت باهم «اشتراک محتوایی» دارند.



البته به قرینه، عبارت «قتلاهم شهداء»، طبیعی است در میدان تقابل نظامی با دشمن، برخی مناطق مورد هدف نیز قرار گیرد و خسارت‌های مادی و معنوی تحمیل شود و زمینه‌سازان به مقام رفیع شهادت نائل شوند؛ اما یقینی است، به قرینه عبارت «فَیُقَاتِلُون‏ فَیُنْصَرُون» و نیز عبارت «فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَه»، در نهایت این دشمن است که شکست می‌خورد و ضربه نهایی بر مثلث «غربی، عبری، عربی» وارد خواهد شد؛ و محور مقاومت دست برتر نظامی را در معادلات «جغرافیای ظهور» و در مسیر «کربلا تا قدس» خواهد داشت.



حمله نظامی ایران و جبهه شیعی به دشمن در زمین و دریا



بنابراین واقعه «عمود آتش مشرق»، حادثه صنع بشری و هویت جنگی دارد و به قرینه عمود آتش، حمله به هدف و مکان معین از مواضع دشمن و از جمله رویدادهای قبل از ظهور است، به گونه‌ای که شعله‌های آتش سرخ و زرد (الهردی) به سمت آسمان زبانه می‌کشد (عمود) و بسیار هولناک توصیف شده است (عظیمه) و تا چند شبانه‌روز ادامه خواهد داشت (تطلع لیالی) و بین 3 تا 7 روز ادامه خواهد داشت (ثلاثه او سبعه ایام) و برای تمام مردم جهان، این رخداد جنگی از طریق شبکه‌های تصویری و وسائل ارتباط جمعی و شبکه‌های تلویزیونی قابل مشاهده خواهد بود (یراه اهل الارض کلهم) و به منزله آغاز پیروزی‌های جبهه حق بر علیه باطل در حوادث منتهی به ظهور خواهد شد (قدام القائم بقلیل).



که البته آتش مشرق خود نشانه آغاز تدریجی قحطی و گرسنگی فراگیر در جهان است (سنة‏ الجوع) که باید برای یکسال ذخیره مواد غذایی ومایحتاج مردم توسط حکومت‌ها تامین شود (فلیعدّ لأهله طعام سنة).



و بدین‌سان، با فشار دشمن بر جبهه مقاومت شیعی و حمله به منافع یکدیگر، سرانجام ایران زمینه‌ساز ظهور، ضربه نهایی و پیروزمندانه را در «مرحله سیوف»، تحت عنوان عملیات «آتش مشرق» بر هدف مشخص از مواضع دشمن در زمین و دریا، فرود خواهد آورد.



و دشمن شکست خورده، مجبور به پذیرش بخشی از خواسته‌های ایرانیان خواهد شد (فیعطونه ماسالوه) لکن ایرانیان به دلیل قرب ظهور (قدام القائم بقلیل) و نیز تغییر معادلات جهانی همچون اختلاف و قتل بین غربی‌ها (هرج الروم) نمی‌پذیرنند (فلا یقبلونه) بلکه مهیای فتح عظیم و پیروزی نهایی بر دشمن (مارقۀ الروم و اسرائیل) در مرزهای فلسطین در آستانه ظهور خواهند شد (فیقوموا) و در نهایت پرچم انقلاب و تمام امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری انقلاب خویش را به حضرت صاحب الامر امام مهدی خواهند سپرد (فلا یدفعونها الا الی صاحبکم).



اعتبارسنجی «محتوایی» آتش مشرق قبل ظهور



3-7 شبانه‌روز: تقابل نظامی و جنگ محدود



مدت آتش مشرق حداقل سه روز، اما از هفت روز بیشتر نخواهد شد؛ و نیز احتمال دارد نشانه‌ای برای تبادل آتش و ضربات متقابل بین طرفین در مدت کوتاه باشد و نشانگر این است آتش مشرق منجر به «جنگ فراگیر» نخواهد شد. اما در عین حال، پرده از رازی مهم برمی‌دارد: ضربات و آتش حمله چنان غافلگیرانه خواهد بود که به چند روز نرسیده، نتایج سریع و خیره‌کننده برای یکی از طرفین حاصل خواهد شد. و با تشکیل «خانواده حدیثی» و به قرینه «مرحله سیوف» که بعد از آن دشمن مجبور به پذیرش خواسته‌ها خواهد شد، نشان می‌دهد، هرچند یین ایران ودشمنان، تقابل نظامی رخ خواهد داد اما ضربات محور مقاومت شیعی بر علیه دشمنان، قوی‌تر و کوبنده‌تر خواهد بود.



عمود آتش، اشاره به حادثه و مکان معین دارد



در فرض وحدت محتوایی گزارش شیعه با اهل سنت، نار مشرق به

وصف «عمود آتش» توصیف شده است.



عمود در لغت یعنی آنچه از زمین به آسمان است و نه آنچه در آسمان به صورت عمودی ظاهر می‎شود و این دیدگاه پدیده فلکی و نجومی بودن آتش مشرق را تضعیف می‌کند. و اصولا در تراث مهدوی، تعبیر «نار» بیشتر برای فتنه‌ها و جنگ استعمال شده است.



ضمن اینکه، تعبیر «عمود آتش»، اشاره به هدف‌گیری و ضربه نظامی به مواضعی دارد که بعد از آن، ستونی از آتش در آن مکان شعله‌ور خواهد شد و آتش به شکل عمودی به آسمان، زبانه خواهد کشید. و تعبیر «عظیم» برای آتش، نیز دلالت بر اشتعال و آتش گرفتن هدفی بزرگ در زمین و دریا دارد که موجب چنین آتش‌سوزی بزرگ و هولناک در مناطق پیرامونی جغرافیای ظهور خواهد شد.



آیا عمود آتش مشرق، اشاره به حمله اتمی دارد؟



البته حمله به تاسیسات هسته‌ای، منتفی است زیرا از نظر علمی، اولا آتش حمله اتمی برای چند روز ادامه پیدا نمی‌کند[76] و ثانیا به شکل عمودی نیست؛ ضمن اینکه رنگ آتش حاصل از حمله اتمی و مشابه آن، سفید و خاکستری است در حالیکه آتش مشرق به رنگ سرخ زعفرانی گزارش شده است.



انفجار اتمی



البته هرگونه حمله اتمی، شعله‌های جنگ جهانی را شعله‌ور خواهد کرد. در حالیکه مطابق کدهای حدیثی، منطقه خاورمیانه جزو مناطق اصلی شرارت‌های جنگ جهانی نیست بلکه تمدن غرب (هرج الروم) و غیرمسلمانان درگیر جنگ جهانی قبل ظهور خواهند بود. شیعیان و مسلمانان خاورمیانه در مثلث «کوفه، مکه و قدس» به دلایلی که ذکر گردید، از شعله‌های جنگ جهانی نسبتا به دور هستند[77] و کمتر آسیب می‌ببینند.[78]



و اگر فرض بر این است که سخن از حمله به تاسیسات اتمی است، طبق کدهای حدیثی، این قوم مشرقی (ایرانیان زمینه‌ساز) هستند که بر دشمن پیروز می‌شوند[79]؛ بنابراین جبهه پیروز و فاتح میدان درگیری نظامی (جبهه مقاومت شیعی)، امکان ندارد مورد حمله اتمی واقع شود و در عین حال، پیروز نهایی میدان جنگ نیز باشد.



ضمن اینکه به دلیل «توازن رعب» هرگونه حمله اتمی به ایران، موجب زوال و نابودی زودتر از موعد رژیم اسرائیل خواهد شد. از اینرو به قیمت حفظ یهودیان اسرائیل که به خیال باطل خویش، بتوانند مبعد سلیمان را رونمایی کنند-که شرط اساسی بازگشت مسیح از دیدگاه صهیونیست مسیحی است[80]- اتاق فکرهای طراح جنگ، از هرگونه حمله اتمی بر علیه شیعه خودداری خواهند کرد. اما از جبهه باطل در هنگام غرق شدن، هر احتمالی غیرمعقولی وجود دارد بویژه اگر پشت صحنه با اعتقاد مذهبی نیز آغشته شود.



Video Player

الهردی: حمله نظامی در زمین و دریا


یکی از دلایلی که احتمال پدیده فلکی بودن گزاره آخرالزمانی آتش مشرق را تضعیف می‌کند، توجه به جوهره معنایی واژه «الهردی» است. در معاجم لغت عربی، الهردی را آتش زرد و سرخ که به دلیل شدت اشتعال به رنگ زعفران می‌گراید[81]، ذکر کردند؛ کارشناسان مهدوی نیز همین معنا را برگزیدند.[82]



بنابراین با توجه به جوهره معنایی واژه «الهردی»، آتش مشرق متصف به شعله‌های سرخ زعفرانی که به آسمان زبانه می‌کشد، بیانگر حمله به هدفی بزرگ در زمین و دریا است که به علت دشواری در فرایند اطفای حریق، تا چند روز نیز ادامه خواهد داشت.



زمان وقوع آتش مشرق: ماه رمضان؟



گزاره آتش مشرق در کتب حدیثی شیعه بدون اشاره به زمان خاصی، صرفا به عنوان حادثه‌ای قبل ظهور، نقل شده است:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ... قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً



فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَیَالِیَ



فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِیَ قُدَّامَ الْقَائِمِ بِقَلِیلٍ.[83]

از ابوبصیر به نقل از امام صادق: هنگامیکه نشانه آتش عظیم و بزرگ در آسمان از سمت مشرق دیدید که برای چند شبانه‌روز ادامه داشت، در آن هنگام، فرج مردم و نزدیکی‌های ظهور قائم است.

اما در کتب اهل‌سنت به وقوع آتش مشرق در ماه رمضان تصریح شده است:

إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا أَحْمَرَ قِبَلَ الْمَشْرِقِ فِی رَمَضَانَ فادَّخِرُوا



طَعَامَ سَنَتِکُمْ فَإِنَّهَا سَنَةُ جُوعٍ.[84] إِذَا رَأَیْتُمْ عَمُودًا مِنْ



قِبَلِ الْمَشْرِقِ فِی السَّمَاءِ مِثْلَ النَّارِ فِی رَمَضَانَ فَأَعِدُّوا



طَعَامَ سَنَتِکُمْ فَإِنَّهَا تَکُونُ سَنَةَ جُوعٍ.[85]

هنگامیکه عمود آتش از سمت مشرق در ماه رمضان قبل ظهور دیدید که برای همه اهل زمین نیز قابل رویت و مشاهده است، ذخیره غذایی یک‌سال را تهیه کنید که سال قحطی (سنة جوع) در پیش است.



بنابراین، مطابق گزارش اهل‌سنت «عمود آتش مشرق» در ماه رمضان است و بعد از آن نیز سنة الجوع (سال قحطی) در پیش است، اما واضح است این مقدار اشتراک، الزاما به معنای وحدت محتوایی نیست البته دلیلی هم بر تفاوت وجود ندارد. صرفا با مقایسه درمی‌یابیم هرچند منابع فریقین اشتراک‌نظر دارند با ظهور مرتبط است اما مصادر شیعی به زمان وقوع آتش مشرق در «ماه رمضان» تصریح ندارند. ضمن اینکه احتمال دارد، دو حادثه جداگانه باشند.



فرج آل‌محمد‏: ظهور


با تتبع در تراث حدیثی شیعی، درمی‌یابیم عبارت «فرج آل محمد» و مشابه آن، علاوه بر معنای «گشایش در عصر غیبت»، در بشارت «قرب ظهور» امام مهدی نیز استعمال شده است[86] و حتی در ادعیه منقول از معصومین، قرین برپایی دولت اهل‌بیت و حکومت امام مهدی ذکر شده است[87]؛ و اصولا عبارت‌های دیگر همچون: «فرج عظیم»، «فرج الناس»، «انتظروا الفرج»، «فرج شیعتکم» و «فرج آل‌ محمد‏» و سایر مشتقات آن، همگی در احادیث علائم ظهور و فقط در تراث مهدوی، استعمال شده‌اند[88] و نشان از حوادثی است که «بشارت نزدیکی و قرب ظهور» را به همراه دارد.



مضافا بر اینکه محقق پرتوان و احیاگر نسخ شیعی (مرحوم غفاری) در تحقیق کتاب الغیبة نعمانی،علاوه بر نسخه «فتوقعوا فرج آل محمد»، عبارت «فتوقعوا الفرج بظهور القائم» را نیز ذکر کرده است.[89]



البته در ادامه حدیث، زمان عمود آتش و «فرج آل‌محمد» در زمان «قدّام القائم» (نزدیکی ظهور) تعبیر و تفسیر شده است که دیگر جای هیچ‌گونه بحث و شکی باقی نمی‌ماند:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا



رَأَیْتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهُرْدِیِّ الْعَظِیمِ تَطْلُعُ



ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ



إِنْ شَاءَ اللَّه‏.[90]

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ... قَالَ: إِذَا رَأَیْتُمْ عَلَامَةً



فِی السَّمَاءِ نَاراً عَظِیمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَیَالِیَ



فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِیَ قُدَّامَ الْقَائِمِ بِقَلِیلٍ.[91]

از ابوبصیر به نقل از امام صادق: هنگامیکه نشانه آتش عظیم و بزرگ در آسمان از سمت مشرق دیدید که برای چند شبانه‌روز (بین 3-7 شبانه روز) ادامه داشت، در آن هنگام، فرج مردم و نزدیکی‌های ظهور قائم است.



لازم به ذکر است در تراث حدیثی مهدوی، عبارت «فرج آل‌محمد»‏ در دو موضوع به کار رفته است: الف. مرگ پادشاه عربستان و اعلان خبر مرگ او در موسوم حج[92] که دشمن شیعه و همپیمان سفیانی مورد حمایت غربی‌ها است؛ ب. در واقعه عمود آتش مشرق نیز عبارت فرج آل‌محمد‏ استعمال شده است و حاکی از اهمیت فوق‌العاده این دو حادثه مهم برای شیعیان در «جغرافیای ظهور» دارد.



عبارت فرج آل‌محمد‏، اشاره به شکست‌های پیاپی دشمن و پیروزی نهایی جبهه مقاومت شیعی بر علیه باطل در حوادث منتهی به ظهور خواهد بود. و در کمال شگفتی با عبارت «فیعطون ما سالوه فلایقبلونه» در مراحل انقلاب ایرانیان نیز هماهنگی دارد. زیرا اگر نصر، فتح و پیروزی برای جبهه شیعی اتفاق نیافتاده باشد (فرج آل‌محمد‏)، چه دلیلی دارد دشمن سرکش که در دو مرحله از حق قوم مشرق ممانعت کرده است، این بار با ذلت و فروتنی، مجبور به پذیرش خواسته‌های ایرانیان شود؟



امام خامنه‌ای: قتلاهم شهداء، موجب قرب و نزدیکی ظهور شدند



و البته تاکید «فرج آل‌محمد»‏ (قدّام القائم) بعد عبارت «فرج الناس» یعنی حق مظلوم از ظالم گرفته خواهد شد. نکته مهم دیگر، سخن از «فرج الناس» بیانگر این است این آتش انتقام سخت، نه تنها متوجه «دشمنان امام عصر» است بلکه متوجه «دشمنان بشریت» نیز خواهد بود که بعد از آن به سبب شکست «ظالم جهانی»، چنین گشایشی برای عموم مردم نیز حاصل خواهد شد.



مرحله «سیوف»: تقابل نظامی و «انتقام سخت» ایران



از منظر آینده‌پژوهی مهدوی، هرچند درباره واقعه «عمود آتش مشرق» قبل ظهور، نمی‌توان به جمع‌بندی قطعی رسید لکن به قرینه اشاره به «فرج آل‌محمد» و جوهره معنایی واژه «الهردی»، دیدگاه دوم (هویت جنگی) ترجیح دارد و قدر متیقن در صورت وحدت محتوایی گزاره «آتش مشرق» در فریقین، نشانه و علامت «سنة الجوع» و وقوع «جنگ جهانی» قبل ظهور نیز است.



صرفنظر از اینکه ماهیت آتش مشرق قبل ظهور، چیست و کدام دیدگاه ترجیح دارد؟، اما شکی نیست ایرانیان بعد از دو مرحله «مطالبه حق» از دشمن و البته یاس از اخذ حق خویش آنگاه در مرحله بعد «مرحله سیوف» چنان قدرتمند و طوفانی ظاهر خواهند شد و در «تقابل نظامی» با دشمن انتقام سخت را بر مثلث «غربی، عبری، عربی» وارد خواهند ساخت که دشمن مجبور به اعطای بخشی از حق ایرانیان خواهد شد اما مقاومت شیعی به دلایل مختلف از جمله تغییر شرایط معادلات جهانی در اثر واقعه «هرج الروم»، آماده «رویارویی حتمی» و جنگ با دشمن (اسرائیل و مارقة الروم) در آستانه ظهور خواهند شد.



حمله به منافع نظامی مثلث «غربی، عبری، عربی»


سوال اساسی و بسیار مهم اینکه: ایرانی‌ها در کدام میدان، وارد فاز نظامی می‌شوند و جنگ سیوف، عملیاتی خواهد شد؟ واضح و مبرهن است، از آنجا که ایرانیان، هدف زمینه‌سازی ظهور را بر عهده دارند (لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُم)، و در گزاره آتش مشرق نیز سخن از فرج آل‌محمد است، طبیعی است جنگ با همپیمانان سیاسی و نظامی «سفیانی» (دشمن اصلی امام عصر)[93] یعنی عملیات نظامی بر علیه مواضع دشمنان در محور مثلث «عربی[94]، غربی[95]، عبری[96]» در دستور کار خواهد بود.



مثلث «غربی، عبری، عربی»



جنگ دریایی ایران با آمریکا، اسرائیل و ناتوی عربی



البته در این میان، نقش «قدرت نظامی دریایی جبهه مقاومت شیعی» قبل ظهور، بسیار حائز اهمیت است. در کتاب الإختصاص و نیز کتاب دلائل الامامة از ابوبصیر نقل می‌شود: نزد امام صادق بودم. مردى اهل خراسان (ایران) نزد ایشان بود و با ایشان به زبانى گفتگو مى‏کرد که من نمى‏فهمیدم (صحبت به زبان فارسی) و سپس با زبانى صحبت کردند (زبان عربی) که من فهمیدم. امام صادق فرمود: پایت را بر زمین بکوب؛ ناگهان دریایى هویدا مى‏شود که بر سواحل‌اش، سوارانی هستند که گردن‌های خود را بر فراز زین اسب‌هایشان گذاشته‌اند (کنایه از آمادگی نظامی نیروی دریایی جبهه زمینه‌ساز ظهور برای جنگ با دشمنان). امام صادق فرمود: آنان، در زمره انصار قائم (زمینه‌سازان ظهور) هستند:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ



مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ هُوَ یُکَلِّمُهُ بِلِسَانٍ لَا أَفْهَمُهُ ثُمَّ رَجَعَ



إِلَى شَیْ‏ءٍ فَهِمْتُهُ فَسَمِعْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ ارْکُضْ



بِرِجْلِکَ الْأَرْضَ فَإِذَا بَحْرُ تِلْکَ الْأَرْضِ[97] عَلَى حَافَتَیْهَا



فُرْسَانٌ قَدْ وَضَعُوا رِقَابَهُمْ عَلَى قَرَابِیسِ سُرُوجِهِمْ



فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ: هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ (أَنْصَار) الْقَائِم.[98]‏



رصد ناوهای آمریکایی در خلیج فارس



لازم به ذکر است عبارت «هولاء انصار القائم»، الزاما اشاره به اصحاب خاص حلقه اول (313 نفر) امام عصر نیست. زیرا متواتر است که اصحاب خاص حضرت در مکه مکرمه کنار کعبه اجتماع می‌کنند در حالیکه در این حدیث، به حضور یاوران امام عصر در سواحل دریا (بَحْرُ عَلَى حَافَتَیْهَا) و در حالت آماده‌باش نظامی (ُفرْسَانٌ قَدْ وَضَعُوا رِقَابَهُمْ عَلَى قَرَابِیسِ سُرُوجِهِمْ) اشاره شده است. از اینرو شاید این عبارت اشاره به یاوران و زمینه‌سازان ظهور و نقش مهم آنان در مقابله با دسیسه‌های دشمن بر علیه شیعه در جنگ‌های دریایی دارد. و حتی در فرض اینکه مقصود سیصد وسیزده نفر اصحاب خاص حضرت باشد، از آنجا که غالب یاران امام عصر، از عجم می‌باشند، ایرانی‌ها نیز مشمول آن هستند.



نگاه «حداقلی» جریان شریعت‌گرای سنتی


البته این توهم اشتباه در میان برخی «شریعت‌گرای‌های سنتی» با نگاه «حداقلی» به فرایند ظهور، نضج و شکل گرفته است که امام عصر نیازی به زمینه‌سازی و حمایت نظامی ندارد در حالیکه با اندکی تدّبر در تراث مهدوی، متوجه می‌شویم: غلبه نرم‌افزاری و سخت‌افزاری بر «هیمنه پوچ استکبار» حتی بعد از ظهور که خود امام عصر نیز حضور دارند، با کمک و نصرت زمینه‌سازان اتفاق خواهد افتاد؛ و حضرت مهدی از نسل امام حسین با کمک سلاح یارانش و یاری زمینه‌سازان، دشمنان را شکست خواهند داد:

مَهْدِیاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ یحَرِّفُهُمْ بِسُیوفِ أَوْلِیائِهِ‏ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ.[99]

قوم زمینه‌ساز، که شعارشان «یالثارات الحسین» است و آرزوی شهادت دارند و به وسیله آنان است، امام مهدی یاری و نصرت خواهد شد:

یتَمَنَّونَ اَنْ یقتَلُوا فِی سَبیلِ اللّه شِعارُهم یا لَثاراتِ

الحُسَینِ‏... بِهِم یَنصُرُ اللَّهُ إمامَ الحَقِّ.[100]

و همگان می‌دانند این مهم، یک‌شبه حاصل نخواهد شد. بلکه شیعه باید «اوج آمادگی و اقتدار نظامی» قبل ظهور را حفظ نماید زیرا مخاطراتی فراوانی شیعه را تهدید می‌کند و از این رهگذر می‌توان برداشت غلط و اشتباه مخالفین «تشکیل قدرت منجسم شیعی» -تحت شعار واحد «زمینه‌سازی» در «جغرافیای ظهور»- را بیش از بیش احساس کرد. زیرا چگونه ممکن است نقشه‌های پیچیده جبهه باطل را خنثی نمود در حالیکه شیعه قبل ظهور از قدرت نظامی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری به هدف یاری امام عصر برخوردار نباشد؟



امام خمینی: مسئولینی که در فکر زمینه‌سازی ظهور نیستند، خائن و خطرساز هستند (لینک)



بعد از اثبات اینکه شیعه به دلایل عقلی و نقلی، ضرورت دارد در مثلث «کوفه، مکه و قدس»، فرایند زمینه سازی را سرعت بخشد، آنگاه این سوال مطرح می‌شود: و اگر در عصر ظهور، به سر می‏بریم، متعاقب آن چه تکالیف فردی و اجتماعی برای جامعه زمینه‌ساز در مقابله به دسیسه‌های جبهه باطل، ایجاد خواهد شد؟



و البته به فرموده امام خمینی: امید است عصر معاصر، عصر ظهور باشد (خمینی، صحیفه امام، ج21، ص327) و این قرن، قرن غلبه مستضعفین بر مستکبرین باشد (خمینی، صحیفه امام، ج15، ص171) و جهان مهیا می‌شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه (خمینی، صحیفه امام، ج17، ص480-481)



توهم سقوط انقلاب زمینه‌ساز



در احادیث معتبر نیز از «ایرانیان زمینه‌ساز» که قیام می‌کنند و با دشمن می‌جنگند و کشته‌های آنان شهید محسوب می‌شود و سرانجام انقلاب‌شان به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد، سخن به میان آمده است:

کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ ... وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ ... یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء.[101]

نکته بسیار مهم: از آنجا که در احادیث شیعه و اهل سنت، فقط برای ایرانیان عبارت «لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُم» و نقش زمینه‌سازی ذکر شده است، به روشنی گویای این واقعیت است که نقش مدیریت و سرپرستی جهان تشیع و رهبری امت در مواجهه با دشمن و جبهه استکبار (مثلث شوم غربی، عبری و عربی) بر عهده ایرانیان نهاده شده است که توانسته تحت پرچم «جبهه حق» و شعار واحد «زمینه‌سازی» با گردهم آوردن شیعیان از مناطق مختلف جغرافیای ظهور- عراق (عصائب العراق)[102]، یمن (اهل الیمن)[103]، لبنان و فلسطین (ابدال الشام)[104] - در مثلث «کوفه، مکه و قدس»، فرانید امر ظهور را برای تشکیل حکومت حقه جهانی حضرت ولیعصر مهیا و فراهم سازد.



محور مقاومت شیعی قبل ظهور



خاتمه



1. ضرورت واکاوی «آتش مشرق» قبل ظهور، بدان جهت اهمیت مضاعف دارد که خود نشانه‌ای است بر آغاز قحطی و گرسنگی در جهان (سنة الجوع) و باید ذخایر استراتژیک غذایی و تدابیر اقتصادی از طرف حکومت‌ها انجام شود که البته ناشی از وقوع جنگ جهانی (هرج الروم) قبل از «سنة‏ الجوع» است که در اثر آن، مرگ سفید (طاعون) و مرگ سرخ (جنگ و خونریزی) در گستره جهانی رخ خواهد داد.



2. مساله اصلی پژوهش حاضر، تبین و تحلیل «آتش مشرق» قبل از ظهور با نگاه آینده‌پژوهانه مهدوی است. پرسش اساسی این است: عمود آتش مشرق، آیا اشاره به پدیده فلکی و نجومی دارد یا حادثه صنع بشری (حمله نظامی) یا انفجار هسته‌ای؟



دیدگاه اول: پدیده فلکی است و ادعا می‌کنند مرتبط با موضوع «ستاره دنباله‌دار» (النجم ذو الذنب) است.



دیدگاه دوم: هویت جنگی؛ مطابق این دیدگاه، گزاره «آتش مشرق» در میراث آینده‌پژوهی مهدوی، آیا تقابل نظامی با دشمن خواهد بود یا در واقع تلمیحی است به نقشه تدارک حمله از سوی دشمن به مناطق شیعی؟ سه احتمال مهم مطرح است:



3. آتش در عربستان: قائلین با استناد به گزاره حدیثی وقوع آتش در حجاز، بیان می‌کنند که مقصود از آتش مشرق، احتمالا انفجار میادین نفتی در عربستان مقصود است.



4. حمله به ایران و محور مقاومت شیعی: در توقیع منسوب امام عصر به شیخ مفید، به وقوع رویدادها و اخبار غیبی در «جغرافیای ظهور» نیز اشاره می‌شود؛ از جمله: ماه جمادی در آسمان و زمین، علامت‌هایی آشکار می‌شود. قوم مشرق (ایرانیان)، محزون و غمگین می‌شوند. بعد حوادثی در عراق رخ می‌دهد و «مارقین» بر بخشی از امور عراق مسلط می‌شوند. تضعیف جبهه حق در امور عراق ادامه دارد تا اینکه یکی از سران شرور مخالف شیعه و به قرینه اینکه در ادامه سخن از باز شدن حج است، می‌توان دریافت راه حج قبل از آن بسته بوده است در عربستان سعودی به هلاکت می‌رسد آنگاه حوادثی خشنوده‌کننده برای شیعیان آغاز خواهد شد.



5. صرفنظر از «انتساب صدور قطعی» توقیع برای شیخ مفید – که محل اختلاف است-، سوال مهمی مطرح می‌شود: این فقره از توقیع برای رویدادهای قبل ظهور است یا مربوط به دوران شیخ مفید؟ آیا در عصر شیخ مفید، مورخین و تاریخ‌نگاران، حوادثی را در ارض مشرق (ایران) و عراق ثبت کردند که بعد از آن، نیز هلاک و مرگ یکی از حاکمان مخالف شیعه نیز گزارش شده باشد و بعد از مرگ وی، راه حج که برای مدتی بسته شده است، باز شود؟



البته شیخ مفید در عصر غیبت کبری زندگی می‌کرده است و صدور توقیع ثابت نیست. اما برخی بر این باورند به مقتضای قرائن و نیز نقل توقیع در کتاب معتبر الاحتجاج و البته قبل از آن، وجود بخشی از متن توقیع در کهن‌ترین نسخه مصباح طوسی؛ بنابراین انکار قطعی آن روا نیست اما اثبات‌شدنی نیز نیست.



6. حمله ایران و جبهه شیعی به مثلث «غربی، عبری، عربی»: واقعه «عمود آتش مشرق»، حادثه صنع بشری و هویت جنگی دارد و به قرینه عمود آتش، حمله به هدف و مکان معین از مواضع دشمن و از جمله رویدادهای قبل از ظهور است، به گونه‌ای که شعله‌های آتش سرخ و زرد (الهردی) به سمت آسمان زبانه می‌کشد (عمود) و بسیار هولناک توصیف شده است (عظیمه) و تا چند شبانه‌روز ادامه خواهد داشت (تطلع لیالی) و بین 3 تا 7 روز ادامه خواهد داشت (ثلاثه او سبعه ایام) و برای تمام مردم جهان، این رخداد جنگی از طریق شبکه‌های تصویری و وسائل ارتباط جمعی و شبکه‌های تلویزیونی قابل مشاهده خواهد بود (یراه اهل الارض کلهم) و به منزله آغاز پیروزی‌های جبهه حق بر علیه باطل در حوادث منتهی به ظهور خواهد شد (قدام القائم بقلیل).



7. مطابق گزارش اهل‌سنت «عمود آتش مشرق» در ماه رمضان است و بعد از آن نیز سنة الجوع (سال قحطی) در پیش است، اما واضح است این مقدار اشتراک، الزاما به معنای وحدت محتوایی نیست البته دلیلی هم بر تفاوت وجود ندارد. صرفا با مقایسه درمی‌یابیم هرچند منابع فریقین اشتراک‌نظر دارند با ظهور مرتبط است اما مصادر شیعی به زمان وقوع آتش مشرق در «ماه رمضان» تصریح ندارند. ضمن اینکه احتمال دارد، دو حادثه جداگانه باشند.



8. از منظر آینده‌پژوهی مهدوی، هرچند درباره واقعه «عمود آتش مشرق» قبل ظهور، نمی‌توان به جمع‌بندی قطعی رسید لکن به قرینه «فرج آل‌محمد» و جوهره معنایی واژه «الهردی»، دیدگاه دوم (هویت جنگی) ترجیح دارد و قدر متیقن در صورت وحدت محتوایی گزاره «آتش مشرق» در فریقین، نشانه و علامت «سنة الجوع» و وقوع «جنگ جهانی» قبل ظهور نیز است.



9. صرفنظر از اینکه ماهیت آتش مشرق قبل ظهور، چیست و کدام دیدگاه ترجیح دارد؟ اما شکی نیست ایرانیان بعد از دو مرحله «مطالبه حق» از دشمن و البته یاس از اخذ حق خویش آنگاه در مرحله بعد «مرحله سیوف»، قدرتمند و طوفانی ظاهر خواهند شد.



10. و در «تقابل نظامی» با دشمن انتقام سخت را بر مثلث «غربی، عبری، عربی» وارد خواهند ساخت که دشمن مجبور به اعطای بخشی از حق ایرانیان خواهد شد اما ایرانیان آماده «رویارویی حتمی» و جنگ با دشمن (اسرائیل و مارقة الروم) در آستانه ظهور خواهند شد.[105]



*مصطفی امیری، دانش‌آموخته حوزه‌ علمیه قم



آتشی در مشرق قبل ظهور.pdf



[1] . کورانی، معجم أحادیث الإمام المهدی، ج4، ص382-390. کورانی، معجم أحادیث الإمام المهدی، ج5، ص217-218.

[2] . فیض کاشانی، نوادر الأخبار، ص259.

[3] . حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص366.

[4] . نعمانی، الغیبة، ص253. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص230.

[5] . نعمانی، الغیبة، ص267. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص240.

[6] . حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص362.

[7] . طبرسی، إعلام الورى ط قدیم، ص458.‏ طبرسی، إعلام الورى، ج2، ص284. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص362.

[8] . نیلی نجفی، سرور أهل الإیمان، ص47.

[9] . مفید، الإرشاد، ج2، ص369.

[10] . شیخ مفید هرچند سندی برای آن نقل نمی‌کند اما تصریح می‌کند که عبارات را از احادیث اخذ کرده است: کَمَا جَاءَتْ بِذَلِکَ الْأَخْبَارُ ... ذَکَرْنَاهَا عَلَى حَسَبِ مَا ثَبَتَ فِی الْأُصُولِ وَ تَضَمَّنَهَا الْأَثَرُ الْمَنْقُول (مفید، الإرشاد، ج2، ص370)

[11] . ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج2، ص262.

[12] . طبرسی، تاج الموالید، ص113.

[13] . ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص370.

[14] . اربلی، کشف الغمة، ج2، ص457.

[15] . عاملی، صراط المستقیم، ج2، ص248.

[16] . عدة من العلماء، تاریخ الائمة، ص113 و 347.

[17] . فیض کاشانی، نوادر الأخبار، ص255. فیض کاشانی، الوافی، ج2، ص453.

[18] . حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص370.

[19] . میرلوحی سبزواری، مختصر کفایة المهتدی، ص212.

[20] . خاتون آبادی، کشف الحق، ص145.

[21] . جزائری، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة، ج3، ص171.

[22] . مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص220.

[23] . طبرانی، المعجم الأوسط‏، ج1، ص119.

[24] . ابن حماد، الفتن، ص153.

[25] . مناوی، فیض القدیر، ج1، ص361.

[26] . مقدسی شافعی، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ص145.

[27] . الشجری، الأمالی الخمیسیة، ج2، ص37.

[28] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج2، ص1128.

[29] . حنبلی، فرائد فوائد الفکر فی الإمام المهدی المنتظر، ص264.

[30] . ر.ک: کورانی، معجم أحادیث الإمام المهدی، ج1، ص535-536.

[31] . نعمانی، الغیبة، ص267. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص240.

[32] . نعمانی، الغیبة، ص251. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص363.

[33] . عیاشی، التفسیر، ج1، ص68. نعمانی، الغیبة، ص251. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص370.

[34] . طبرانی، المعجم الأوسط‏، ج1، ص119.

[35] . مناوی، فیض القدیر، ج1، ص361.

[36] . أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْکُوفِیّ: ثقه (نجاشی، الرجال، ص94)؛ أَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ الْجُعْفِیُّ: ثقه علی التحقیق (نجاشی، الرجال، ص127. مامقانی، تنقیح المقال ط حدیثة، ج8، ص266-269. مازندرانی، منتهی المقال فی أحوال الرجال‏، ج1، ص368)؛ إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَان: ثقه (نجاشی، الرجال، ص26)؛ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَة عن أَبِیه عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ البطائنی: ثقه در دوران استقامت (طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج1، ص150-151. مجلسی، روضة المتقین، ج14، ص394 و 47 و 354)؛ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ: ثقه (نجاشی، الرجال، ص431)؛ أَبِی بَصِیر: ثقه (نجاشی، الرجال، ص441)؛ امام صادق: امام معصوم؛ امام باقر: امام معصوم.

[37] . الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوب‏: امامی ثقه (نجاشی، الرجال، ص140 و 160)؛ العَلَاءُ بْنُ رَزِینٍ: وجه ثقه (نجاشی، الرجال، ص298)؛ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: امامی، ثقه (نجاشی، الرجال، ص323-324)؛ امام صادق: امام معصوم؛ امام باقر: امام معصوم.

[38] . به عنوان مثال در برخی احادیث از وقوع آتش در حجاز سخن به میان آمده است: إذا مَلَأَ نَجَفَکُمُ السَّیلُ وَالمَطَرُ وظَهَرَتِ النّارُ بِالحِجازِ ... فَتَوَقَّعوا ظُهورَ القائِمِ المُنتَظَر (عاملی، صراط المستقیم، ج2، ص258-259. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص207)

[39] . به عنوان مثال در توصیف «شیعیان اثنی عشری زمینه‌ساز» که انقلاب‌شان به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد، به «قوم مشرق» تعبیر شده است: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ... حَتَّى یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُم‏ (نعمانی، الغیبة، ص273)؛ محققین نیز در اینکه مراد از مشرق، ایران می‏باشد، تردیدی به خود راه ندادند (ر.ک: پورسیدآقایی، نقش ایرانیان در عصر ظهور، فصلنامه پژوهش های مهدوی، ش25. ص20. صمدی، بایسته‌های ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش5، ص139. الاسدی، عنصر الخفاء فی القضیۀ المهدویۀ، فصلنامه الموعود طبع نجف اشرف، ش4. ص126. ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی، ج8، ص362. فتلاوی، ثورۀ الموطئین للمهدی، ص194. فتلاوی، مع المهدی المنتظر فی دراسۀ مقارنۀ‏، ص46. طبسی، چشم‌اندازی به حکومت مهدی، ص46. سلیمان، یوم الخلاص، ص557. صدر، تاریخ الغیبۀ الکبری، ص158 و 283. کورانی، المعجم الموضوعی لإحادیث الإمام المهدی‏، ص495. جعفر مرتضی عاملی، دراسۀ فی علامات الظهور، ص 38. نویسندگان، مجموعه آثار پنجمین همایش بین المللى دکترین مهدویت، ج1، ص276. آل محسن، أهدى الرایات دراسة فی شخصیة الیمانی، ص133 و 135. مرتضی عاملی، مختصر مفید، ج3، ص175. قبانچی، موجز دائرۀ معارف الغیبۀ، ص56. سند البحرانی، فقه علائم الظهور، ص61.)، برای آگاهی بیشتر: ایران قبل از ظهور مواجهه نظامی بعد از دو مرحله مطالبه حق (لینک)

[40] . به عنوان مثال در توصیف لشکر ایرانیان زمینه‌ساز -هنگامیکه از قصد رویارویی نظامی با لشکر سفیانی همپیمان با غربی‌ها در عراق سخن به میان می‌آید- تصریح شده است که لشکر سید خراسانی از مشرق به کوفه وارد می‌شوند: یَخْرُجَ عَلَیْهِمُ الْخُرَاسَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ هَذَا مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هَذَا مِنَ الْمَغْرِب‏ (نعمانی، الغیبة، ص255)؛ و نیز مثال دیگر: نَأْخُذُهُ مِنْکَ بِدَهْ دَوَازْدَه‏ (کلینی، الکافی، ج5، ص197)؛ بده دوازده لفظ فارسی و معناه العشرة باثنی عشر یستعمله التجار بالمشرق (ابن حیون، دعائم الاسلام، ج2، ص49)

[41] . به عنوان مثال در توصیف صیحه آسمانی ذکر شده است که همه اهل زمین در شرق و غرب عالم، این ندای آسمانی را می‌شنوند: یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ فَیَسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِب‏ (نعمانی، الغیبة، ص254)

[42] . فلاح، بررسی مقارن پدیده‌های کیهانی در پیش و پس از عصر ظهور، فصلنامه مشرق موعود، ش47، ص195-198.

[43] . نشانگر این است جهان با بحران سیاسی امنیتی نظامی در ابعاد گسترده مواجه است که دستور ذخیره غذایی برای مدت طولانی صادر شده است،

[44] . آتش مشرق حاصل فعل و انفعالات آتشفشانی نیست زیرا فوران گدازه‌های آتشفشان بر روی زمین جاری می‌شود در حالیکه حدیث به صراحت بیان می‌کند عمود آتش چند روز در آسمان دیده می‌شود.

[45] . نعمانی، الغیبة، ص253. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص230.

[46] . نعمانی، الغیبة، ص267. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص240.

[47] . نعمانی، الغیبة، ص304. بحرانی، تفسیر البرهان، ج4، ص528.

[48] . نعمانی، الغیبة، ص280.

[49] . قِبَلِه‏:أَیْ جِهَتِه‏ (فیومی، المصباح المنیر، ج2، ص489)؛ الناحیۀ: الجهة (طریحی، مجمع ‏البحرین، ج4، ص359)

[50] . حرف مِنْ به معنای ابتدائیت (ابن هشام، مغنی اللبیب، ج1، ص318)

[51] . حرف مِنْ به معنای فی (ابن هشام، مغنی اللبیب، ج1، ص321)

[52] . کورانی، المعجم الموضوعی لإحادیث الإمام المهدی، ص397. کورانی، عصر الظهور، ص203. کورانی، عصر ظهور، ص297-298.

[53] . عاملی، صراط المستقیم، ج2، ص258-259.

[54] . حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص207.

[55] . لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَخْرُجَ نَارٌ مِنْ أَرْضِ الْحِجَاز (بخاری، صحیح البخاری، ج11، ص29. النیسابوری، صحیح مسلم، ج4، ص2228)

[56] . منطقه آذربایجان نیز جزو بلاد مشرق شمرده می‌شود: نَهَر یُقَالُ لَهُ الرَّسُّ مِنْ بِلَادِ الْمَشْرِقِ (صدوق، علل الشرایع، ج1، ص41)

[57] . لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ (نعمانی، الغیبة، ص194 و 263)

[58] . حدثنا أحمد بن محمد بن سعید ابن عقدة الکوفی قال حدثنا أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی أبو الحسن قال حدثنا إسماعیل بن مهران قال حدثنا الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه و وهیب بن حفص عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ... لا بد لنار من آذربیجان‏

[59] . آتش آذربایجان قبل ظهور: آغاز جنگ جهانی یا تدارک حمله از سوی دشمن به مناطق شیعی (لینک).

[60] . زیرا به تفصیل ادله قائلین «حمله به ایران قبل ظهور» در نوشتاری مستقل و جداگانه نقد و بررسی شده است (لینک).

[61] . طبرسی، الإحتجاج‏، ج2، ص498.

[62] . تعدادی انگشت‌شمار کانال‌ تلگرامی و پیج‌‌ اینستاگرام در فضای مجازی با طراحی پیچیده در چند لایه امنیتی، که از آن سوی مرزها هدایت و حمایت می‌شوند، با هدف مبارزه با انقلاب شیعی امام خمینی، در حال ترویج دیدگاه سوم هستند و همین موضوع، باعث شده آن دسته از اندیشمندان که با رعایت موازین علمی در صدد تنویر افکار عمومی هستند با شانتاژ رسانه‌ای این دسته افراد، با محدودیت در بیان دیدگاه‌های خویش در جهت مقابله با دسیسه‌های دشمنان مواجه شوند.

[63] . البته برخی از علمای معاصر، پیامی را که برای مرحوم آیت‏اللّه سیّد ابوالحسن اصفهانی به وسیله مرحوم محمّد کوفی‌شوشتری نقل شده را در شمار پیام‌ها و سخنان حضرت مهدی ذکر کرده‏اند (شبیری زنجانی، جرعه‌ای از دریا، ج2، ص536)

[64] . اشتمال التوقیع على الملاحم‏ و الاخبار عن الغیب الذى لا یطلع علیه إلا اللّه و أولیاؤه (بحرالعلوم، رجال السید بحر العلوم المعروف بالفوائد الرجالیة، ص320-321)

[65] . کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد به شماره ۸۸۲۲.

[66] . بحرالعلوم، رجال السید بحر العلوم المعروف بالفوائد الرجالیة، ص320-321.

[67] . هرچند برخی محققین، صدور توقیع از جانب ناحیه مقدسه به شیخ مفید را ثابت دانسته و به شرح و توضیح آن نیز پرداخته‌اند (صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ص147)

[68] . برای آگاهی بیشتر ، مراجعه کنید به: وب‌نوشت‌های محققین و قابل دسترسی در: پژوهش‌های حدیثی (لینک)، مدینة العلم (لینک).

[69] . صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ص157.

[70] . البته قاعده «تکرار تاریخ» ناظر به این است: هرآنچه در «امت‌های گذشته» به وقوع پیوسته، به «اجمال» در این امت نیز تکرار می‌شود (ملاکاظمی، انگاره تکرار تاریخ در اندیشه تفسیری علامه طباطبایی، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش43، ص38)؛ لکن آیا آنچه در «تاریخ اسلام» نیز به وقوع پیوسته، به اجمال و نه به تفصیل در «قبل ظهور»، نیز تکرار می‌شود؟ به عنوان مثال: نصوص حدیثی دال بر این است که ملک و حکومت بنی‌عباس مبتنی بر خدعه و نیرنگ در قبل ظهور تجدید می‌شود (نعمانی، الغیبة، ص302. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص369). پرسشی که نیازمند تدبر و تعقل بیشتری است و نمی‌توان اظهارنظر قطعی نمود.

[71] . مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ مَکْرٌ وَ خَدْعٌ یَذْهَبُ حَتَّى یُقَالَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ ثُمَّ یَتَجَدَّدُ حَتَّى یُقَالَ مَا مَرَّ بِهِ شَیْ‏ءٌ (نعمانی، الغیبة، ص302. حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص369)

[72] . صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ص157-160.

[73] . صدر، تاریخ الغیبة الکبری، ص157.

[74] . مراجعه کنید به: «دیدگاه سوم» در مقاله آتش آذربایجان قبل ظهور: آغاز جنگ جهانی یا تدارک حمله از سوی دشمن به مناطق شیعی (لینک).

[75] . در احادیث معتبر از قوم زمینه‌ساز که قیام می‌کنند و با دشمن می‌جنگند و کشته‌های آنان شهید محسوب می‌شود و سرانجام انقلاب‌شان به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهد شد، سخن به میان آمده است: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ ... وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ ... یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء (نعمانی، الغیبة، ص273)؛ سند حدیث نیز معتبر است (ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی، ج6، ص13).

[76] . هرچند آثار حمله اتمی تا سالها باقی میماند اما آتش حاصل از حمله اتمی، سریع خاموش می‌شود و تا چند روز ادامه ندارد.

[77] . طبسی، نشانه‌هایی از دولت موعود، ص55. کورانی، المعجم الموضوعی لإحادیث الإمام المهدی، ص777. اکبرنژاد، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل‌سنت، ص141. طبسی، فی رحاب حکومة الإمام المهدی‏، ص51. شواهدی نیز بر این امر می‌توان اقامه نمود از جمله در برخی احادیث تصریح شده که شیعیان و مناطق خاورمیانه کمتر آسیب خواهند دید و احتمال دارد در زمره یک‌سوم نجات‌یافته از آتش جنگ جهانی قرار گیرند: لا یَکونُ هذَا الأَمرُ حَتّى‏ یَذهَبَ ثُلُثَا النّاسِ، فَقیلَ لَهُ: إذا ذَهَبَ ثُلُثَا النّاسِ فَما یَبقى‏؟ فَقالَ: أما تَرضَونَ أن تَکونُوا الثُّلُثَ الباقِی (صدوق، کمال الدین، ج2، ص656. و مشابه آن: طوسی، الغیبة، ص339)؛ سند نیز معتبر است (ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی، ج7، ص291)

[78] . البته ناگزیر آتش جنگ جهانی و اختلاف شرق و غرب، بخشی از مناطق مسلمانان را نیز تا حدودی شامل خواهد شد: اخْتَلَفَ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ أَهْلُ الْمَغْرِبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ یَلْقَى النَّاسَ جُهْدٌ شَدِیدٌ مِمَّا یَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْف‏ (مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص235)؛ و نشانگر این است که مشکلات و خوف مسلمانان به تبع اختلاف و جنگ بین غرب و شرق ایجاد خواهد شد همانطور که محقق محترم کتاب الغیبة -جناب مرحوم غفاری- استنباط فرمودند: بقرینة قوله «و أهل القبلة» أن المراد بأهل المشرق و المغرب الکفّار اما أهل الکتاب أو غیرهم من المشرکین أو الملاحدة و الدهریین (نعمانی، الغیبة، ص262)

[79] . ایرانیان سلاح بر دوش می‌گیرند اعم از قدرت‌نمایی نظامی و تقابل محدود نظامی: سُیُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ و بعد از وقوع حوادثی، دشمن مجبور به پذیرش خواسته‌ها خواهد شد: فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَه‏ (نعمانی، الغیبة، ص273).

style="text-decoration-line: none; color: rgb(204, 34, 34); line-height: 22px !important;">[80] . احمدوند، آخرالزمان در نگاه مکتب صهیونیسم مسیحی، فصلنامه مشرق موعود، ش14، ص99-123.

[81] . البته اندکی نیز به رنگ سبز (رنگ عروق) است.

[82] . المراد به أنّ لون هذه النار العظیمة صفراء تمیل إلى الحمرة لشدّة اشتعاله (ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی، ج7، ص382).

[83] . نعمانی، الغیبة، ص267. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص240.

[84] . طبرانی، المعجم الأوسط‏، ج1، ص119.

[85] . الشجری، الأمالی الخمیسیة، ج2، ص37.

[86] . البته ممکن است چنین اشکال شود، در میراث حدیثی، عبارت «فرج آل محمد» صرفا برای قرب ظهور نیست. زیرا در حدیثی با اینکه بنی‌عباس که سالها منقرض شده اند، اما از ضعف حکومت بنی‌عباس به عنوان فرج آل‌محمد‏ تعبیر شده است؛ پس این عبارت‏ الزاما برای قرب و نزدیکی ظهور به کار نمی‌رود: مَتَى أَرَى فَرَجَ آل‌محمد‏ قَالَ یَا بَشَّارُ إِذَا تُوُفِّیَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ هُوَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی فِی أَشَدِّ الْبِقَاعِ بَیْنَ شِرَارِ الْعِبَادِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَصِلُ إِلَى وُلْدِ بَنِی فُلَانٍ مُصِیبَةٌ سَوَاءٌ فَإِذَا رَأَیْتَ ذَلِکَ الْتَقَتْ حَلَقُ الْبِطَانِ وَ لَا مَرَدَّ لِأَمْرِ اللَّهِ (ابن مشهدی، المزار، ص139)؛ پاسخ این است: البته این موضوع در حدیث فوق، قبل آغاز عصر غیبت کبری هنگام شهادت امام حسن عسکری بوده است (مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص381) و تخصصا از موضوع بحث خارج است. بلکه مقصود آن دسته از احادیثی است که به عنوان «حوادث عصر غیبت کبری» است و تعبیر فرج آل‌محمد در این نوع احادیث حکایت‌گر، حوادث منتهی به ظهور است.

[87] . عَجِّلْ فَرَجَ آل‌محمد‏ وَ انْصُرْ شِیعَةَ آل‌محمد‏ وَ أَهْلِکْ أَعْدَاءَ آل‌محمد‏ وَ ارْزُقْنِی رُؤْیَةَ قَائِمِ آل‌محمد‏ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَتْبَاعِه‏ (ابن طاووس، مهج الدعوات، ص16 و 233)

[88] . ر.ک: مرکز نور، نرم‌افزار مهدویت: جستجوی مشتقات «فرج».

[89] . نعمانی، الغیبة، ص253.

[90] . نعمانی، الغیبة، ص253. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص230.

[91] . نعمانی، الغیبة، ص267. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص240.

[92] . بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاکِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَکُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً (نعمانی، الغیبة، ص267)

[93] . السُّفْیَانِیُّ یُقَاتِلُ الْقَائِم‏ (صدوق، معانی الأخبار، ص 346.)؛ سفیانی، اسم رمز حاکم موقت منطقه شام در عصر ظهور برای بازه زمانی کمتر از 2 سال که علاوه بر تسلط بر سوریه، به عراق حمله نظامی می‌کند. ضمن اینکه برای حمایت از حاکمان همپیمان خویش در عربستان و در جهت مقابله با امام عصر نیز نیروی نظامی به مدینه و مکه اعزام می‌کند (کورانی، المعجم الموضوعی لإحادیث الإمام المهدی، ص380)

[94] . سفیانی همپیمان خاندان آل فلان در عربستان است؛ آل بنی فلان قبل از ظهور بر عربستان حکومت می‏کنند: یَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ ... یَقْتُلُهُ جَیْشُ آلِ بَنِی فُلَان. (کلینی، الکافی، ج 1، ص 337.)‏؛ و سفیانی همپیمان خاندان آل فلان حاکم در عربستان است: فَیَبْتَدِرُ الْحَسَنِیُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَیَثِبُ عَلَیْهِ أَهْلُ مَکَّةَ فَیَقْتُلُونَهُ وَ یَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِیِّ ... وَ یَبْعَثُ الشَّامِیُّ عِنْدَ ذَلِکَ جَیْشاً إِلَى الْمَدِینَة (کلینی، الکافی، ج 8، ص 225.). این هماهنگی بین نظامیان آل بنی فلان و سفیانی در به شهادت رساندن سید حسنی، نفس زکیه قبل از ظهور می‏باشد (ر.ک: آیتی، تاملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص234) و حاکی از ارتباط عمیق خاندان حاکم در عربستان با حاکم دمشق در منطقه شام دارد که متعاقب شهادت نفس زکیه، سفیانی لشکر نظامی خود از منطقه شام را به مدینه اعزام می‏کند ولی در منطقه بیداء بین مکه و مدینه، خسف خواهد شد (نعمانی، الغیبۀ، ص280)

[95] . سفیانی، مورد حمایت غربی‌ها است: یُقْبِلُ السُّفْیَانِیُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِی عُنُقِهِ صَلِیبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ (طوسی‏، الغیبۀ، ص463)

[96] . سفیانی، مورد حمایت یهود است: إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا (سوره اسراء، آیه 8)، یَعْنِی إِنْ عُدْتُمْ {الیهود} بِالسُّفْیَانِیِّ عُدْنَا بِالْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّد (قمی، تفسیر القمی، ج2، ص14)

[97] . البته حدیث چند نسخه‌ای است: 1.فَإِذَا بَحْرُ تِلْکَ الْأَرْضِ (مفید، الإختصاص، ص325 )؛ 2.فَإِذَا بَحْرٌ تَحْتَ الْأَرْض‏ (طبری، دلائل الامامة، ص460)؛ 3.فَإِذَا نَحْنُ بِتِلْکَ الْأَرْض‏ (مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص89). البته نسخه سوم قطعا با سیاق و محتوای حدیث سازگری ندارد. و بنظر می‌رسد به دلیل تقدم رتبه، نسخه کتاب الاختصاص، ارجح است.

[98] . مفید، الإختصاص، ص325. طبری، دلائل الامامة، ص460. مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص89.

[99] . بحرانی، تفسیر البرهان، ج1، ص368.

[100] . نیلی نجفی، سرور أهل الإیمان، ص97. مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص308.

[101] . نعمانی، الغیبة، ص273. سند حدیث نیز معتبر است (ری‌شهری، دانشنامه امام مهدی، ج6، ص13)

[102] . طوسی‏، الغیبۀ، ص 477.

[103] . طبری، دلائل الإمامۀ‏، ص 466.

[104] . ابن بطریق، عمدۀ عیون صحاح الاخبار، ص 433. لازم به ذکر است «ابدال الشام» از بیعت کنندگان با امام عصر در هنگامه ظهور با اصطلاح «ابدال» در کتب برخی عرفا فرق دارد. توضیح اینکه: در احادیث متعددی ذکر شده، بعد از ظهور و قیام امام عصر از کنار کعبه در مکه، شیعیان مناطق مختلف همچون رایات من خراسان، عصائب عراق، اهل یمن، نجباء مصر و ابدال شام با حضرت بیعت خواهند نمود (مفید، الإختصاص‏، ص208. مفید، الأمالی، ص31). در الغیبه شیخ طوسی بیعت شیعیان چنین گزارش شده است: یُبَایِعُ الْقَائِمَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَیِّفٌ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ فِیهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْرَ وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْیَارُ (در نسخه کتاب عمدۀ عیون صحاح و کتاب الإختصاص‏، واژه «عصائب عراق» ذکر شده است) مِنْ أَهْلِ الْعِرَاق‏ (طوسی‏، الغیبۀ، ص 477). ضمن اینکه برخی از این افراد در زمره 313 نفر یاران امام عصر نیز قرار خواهند گرفت: خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ ... وَ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ یُبَایَعُ لَهُ بَیْنَ زَمْزَمَ وَ الْمَقَامِ یَرْکَبُ إِلَیْهِ عَصَائِبُ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ أَبْدَالِ الشَّامِ وَ نُجَبَاءُ أَهْلِ مِصْرَ وَ تَصِیرُ أَهْلُ الْیَمَنِ عِدَّتُهُمْ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْر (طبری، دلائل الإمامۀ‏، ص466. مفید، الإختصاص‏، ص208).

[105] برای آگاهی بیشتر: جلال الدین علی‌الصغیر، عمود النار المرتقب من المشرق وفرج شیعة آل محمد (لینک)؛ سوال 1369 (لینک)؛ سوال 1410 (لینک).

amiri_zohoor

========

akherin dowran

========

https://s30.picofile.com/file/8468828834/esraa1402_amiri.pdf.html

=====================